رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۰۲
دستم دور بند آویزان به شانهام مشت شد. پلی که این سمت پارک را به آن سمت پارک متصل میکرد و از روی دریاچه رد میشد مملؤ از جمعیت بود و جایی برای سوزن انداختن نمانده بود. به ناچار کمی جلو رفتم و دستانم را بند نردههای حصار دریاچه کردم. نور پروژکتورهایی که پایین...
مرد سرش رو بالا گرفت. اینکه...
شوکه شده بودم. آروم زیر لبی اسمش رو زمزمه کردم:
- ناصر!
ناصر با پوزخند لـ*ـب باز کرد:
- سلام زنداداش.
تمام دست و پاهام شروع کرد به لرزیدن. این اینجا چی میخواد؟
- مبارک باشه زنداداش! ازدواج کردی؟
آب دهنم رو به سختی قورت دادم:
- چی میخوای؟
ناصر با یه لبخند...