نگاهش به چوبهای ذغال شدهای بود که توسط زبانههای آتش به این شکل در آمده بودند. رنگهای نارنجی و زرد آن که همانند غروب خورشید، درهم آمیخته و تصویری زیبا از خود خلق میکرد.
خودش را بـ*ـغل زده و سعی میکرد به سایههای درختان که همانند ارواح دورشان را محاصره کرده بودند، نگاه نکند. صدای خر و پف دیهیم...