خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: حسین_صفا

  1. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...بدون آهو را سر پناهی ست گربه سان بودن ببرهای بریده بازو را من فقط ببرواره ای بودم با خطوطی به پشت و پیشانی جای شلاق ها که می سوزند تا به یادم بیاورند او را #حسین_صفا *** ای آخرین شاهنامه! افسانه بی ادامه! بی سنگ و کباده بابا! خمیازه پرده خونا! ته مونده پهلوونا! از اسب افتاده بابا! #حسین_صفا
  2. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...‌تر است که در نخستین شب قبر نخستین سوالشان از ملائک این باشد ؛ چه بود آن آه عمیق... که حتی در مهمانی‌های شلوغ دست از گریبان ما نمی ‌کشید؟ #حسین_صفا *** به روز مادرم بیفتی ای دنیا! و رخت بچه هایت را در لگن بشویی و تا عمر داری در آشپزخانه گریه کنی شوهرت خسته از کار برگردد آماده باشد شام آماده...
  3. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...لبخند هاي پاره وقت در راهبندان رگ هايم زندگي مي كردم ناخن هايم را مي جويدم. شنبه آخرين روز عمرم بود من در آخرين روز عمرم به دنيا آمدم. اين جدّي ترين شكل مردن است تو را جستجو كردن تو را يافتن و در ساعات اداري در ميان برگه هاي مرخصي انگشت هاي كشيده ي تو را نوشتن و به اداره بازگشتن...
  4. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    تو که جای تمام قرص‌ها را می‌دانی و وقتی می‌خندی بیشتر شکل خودت می‌شوی و اعتقادت به دریا ماهی‌ها را برای روضه دور هم جمع می‌کند چرا یادت نبود که وقتی مرا حامله بودی کم‌تر گریه کنی تا من امروز به این حافظه‌ی بلندمدّت مبتلا نباشم.. #حسین_صفا
  5. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    در می‌زنی که وارد تنهایی‌ام شوی اما بعید نیست زمانی که می‌روی در از خودش جلای وطن گفته مثل من در جستجوی در زدنت در به در شود... #حسین_صفا *** عکسی چیزی از خودت بفرست هوا برای نفس کشیدن می خواهم و سعی می کنم خیابانی باشم خیلی طولانی خیلی خلوت #حسین_صفا
  6. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...تجدّد کشته می‌شوند زیبا! زیبا! زیبا! چشم‌هایم را که می‌بندم صدایت را می‌بینم شجریان زیرِ سِرُم به تو فکر می‌کند در گوشه‌ی دیلمان صدایت سنگ می‌اندازد شیشه‌های قطار را می‌شکند شاعرها خارج می‌شوند از ریل کلمه‌ها توبه می‌کنند باران شدّت پیدا می‌کند دلتنگی شدّت پیدا می‌کند حرف که می‌زنی #حسین_صفا
  7. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...ها که از شما چه کسی می بُرد دهانم را عجب مسابقه ای ! میدوم به دنبالم برای من رقبا فکر های تیز من اند عجیب نیست اگر از نفس بیندازم و گوشه ای بنشانم دوندگانم را میان کوچه قدم میزنم و میگویم چه‌ خوب میشد اگر کوچه بودم و هرشب چهار چرخه می آمد که رأس ساعت ۹ تهی کند بتکاند زباله دانم را... #حسین_صفا
  8. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...شب‌ها خواب زرافه می‌دیدم بیدار می‌شدم گردن‌های شکسته‌ام را جمع می‌کردم از رختخواب غم‌های عالم را که نذر کرده بودم ادا کنم ادا می‌کردم #حسین_صفا *** ساحل نشین شو به همراه نهنگ درون دو چشمانت که درون فکر پریشانت هزار تایتانیک غرق است نبین شیخ دعاگو را کنار خود انسانت در آستانه ی جان دادن...
  9. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...چاه سنگی را كه يك ديوانه در چاه انداخته و هنگام مهاجرت از من به خاطر بسپار لك‌لك دو پرنده‌ی تنهاست كه مبادا يكی از او بر دامنی لانه كند دوست تنهای من! مبادا دستی داشته باشی و دست ديگری نداشته باشی حالی كن به اين اتوبوس يا مرا از اينجا ببرد يا دنيا را كه هر مقدّری بی‌نهايت غمگين است ‌...
  10. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...از سگ‌های واقعی بترسم و حساسیت به کلمه‌ی فِراق رنجم بدهد؟ تو که جای تمام قرص‌ها را می‌دانی و وقتی می‌خندی بیشتر شکل خودت می‌شوی و اعتقادت به دریا ماهی‌ها را برای روضه دور هم جمع می‌کند چرا یادت نبود که وقتی مرا حامله بودی کم‌تر گریه کنی تا من امروز به این حافظه‌ی بلندمدّت مبتلا نباشم #حسین_صفا
  11. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    منی که از تو نمی‌افتم به اسبِ تشنگی‌ات گفتم: در این مسافت طولانی تو در شفاعتِ بارانی و غم درشکه‌ای از ابر است و ابر شیهه‌ی کوتاهی #حسین_صفا *** به این جماعت حالی کن وقتی کسی در خودش غرق می شود، خفه می شود! #حسین_صفا
  12. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ‏او که یک چیز نامشخّص بود هی مرا سمت خود کشید، وَ من نامشخّص به سمت او رفتم در خِلال همین کشیده شدن هر چه بیهوده دست و پا نَزدم بیشتر در خودم فرو رفتم... #حسین_صفا *** ای درد مادر زاد با شیر مادر کاش قاطی نمیکردی غمخوار بودن را... #حسین_صفا
  13. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ‌ این گلدان را کجای دلم بگذارم که مشرف به پنجره‌ات باشد واقعا چه ساعاتی از روز را به چشمانم اختصاص دهم که ناودان‌ها و معابر نرنجند از من؟ غمت غمگینم کرده‌است اما دوستت‌دارم #حسین_صفا
  14. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    - در کنارم همیشه میمانی ..؟ در کنارم دوباره میخوابی ..؟ + باااشد... این بار نیز با اینکه در تکاپوی رفتنم ، باشد .. کاش پایان گرفته بود و نبود کاش میرفت، کاش میمُردم آخرین ردّپای دستانش باید آغاز مردنم باشد #حسین_صفا
  15. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...چشمت چكيده بود به عالم من غرق چكّه های تو بودم اما زمان سر آمده بود و بارانِ تند بند نيامد جان از تنم در آمده بود و بارانی ام هنوز به تن بود خيلی برَنج بال ملائك! بال كسی شكسته در اينجا خيلی مرا ببند به زنجير! ديوانه ای نشسته در اينجا ديوانه را ببند به زنجير _اين آرزوی آخر من بود_ #حسین_صفا
  16. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    لاک قرمزت مرا به وحشت می اندازد و به استناد آرایش رسمی ات حدس میزنم کمی پیش از غروب ترکم خواهی کرد و در بین راه در بهمنی غلیظ دفن خواهی شد #حسین_صفا *** ‏مدتی‌ست در من دیگر صدای کسی نمی‌پیچد کسی به اختیار در من قدم نمی‌گذارد نسیمی که از شکاف پنجره به درون می‌وزید تو را برده است... #حسین_صفا
  17. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    که زندگی دو سه نخ کام است و عمر سرفه کوتاهی ... #حسین_صفا *** که تحمل هـر دردی ممکن است الا دلتنگی #حسین_صفا *** قمارخانه چشمت ! من آمدم که ببازم من آمدم که بمیرم اناالقمار اناالدار #حسین_صفا
  18. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    هوا گرم است و حوصله‌ی مباحثه نیست. من غمگینم و همین‌که بادی خنک به صورتم بوزد، هر حرفی را قبول می‌کنم! #حسین_صفا *** تورو از دور دلم دید اما نمیدونست چه سرابی دیده من دیوونه چه میدونستم زندگی برام چه خوابی دیده نمیدونی نمیدونی ای عشق کسی که جوونیشو ریخته به پات واسه اینکه تورو از دست نده چه...
  19. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...در دلم راه می روی ترجيح می دهم كه تنها بمانم به تلويزيون خيره شوم كتاب بخوانم پياده روی كنم بخوابم تلويزيون تو را نشان می‌دهد كتاب ها تو را می‌خوانند پياده‌روها تو را قدم می‌زنند خواب ها تو را می‌بينند عزيزم! همه از اينجا رفته‌اند تو كه تنهاترين مرغابی جهانی چرا از من مهاجرت نمی كنی؟ #حسین_صفا
  20. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    ...ماهی، بی‌اختیار فاتحه می‌خواند... ماهی به خنده گفت: «که گاهی هجرت علاج عاشق تنهاست...» اما درون تابه نمی‌پخت، از بس که بیقرار وطن بود... #حسین_صفا *** دل بادبادکی ست حصیری آهی که میوزد دل مارا تا اوج میبرد به اسیری با هر نخ بریده شهیدی ست دل های رفته را بگذارید در اوج افتخار بمیرند...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا