رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...ارمغان تو درآورم.
زین لحظه دومین دارایی با ارزشم را به تو که اولینش هستی هدیه میکنم.
خدا را از وجود تو شاکرم و آرزوی قلبیام در زاد روز تو این است که تا سالیانی دراز درکنار یکدیگر به آرامش برسیم و پس از من نیز، تو شاد باشی.
تقدیم به پساز من
تولدت مبارک♡
6/5
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من...
در وصفت زبانم قاصر و قلمم کوتاه است، وقتی تو به میانِ سخن میآیی، گویی لال میشوم!
نه اینکه سخنی برای گفتن نباشد! نه!
تو را پس از من نامیدم چراکه با وجود تو در زندگیام دیگر ترس و واهمهای ندارم.
شاید کمی کلیشه باشد ولی تو همان ناجیای هستی که عاشقانه میپرستمش!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
در زندگیام بارها کسانی را دیدم که در برابر مشکلات زندگی سرخم کردند و نا امید شدند، ولی تو آنگونه نبودی!
میدانی چرا تو را "پس از من" نامیدم؟
تو آنقدر خوبی که میترسم پس از من، تو را از من بگیرند!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
...کرد، گویا سخت در اشتباه بودم!
چراکه تنها آدمیِست که میتواند مشکلاتش را حل کند، گاه با یک قدم کوچک و گاه با یک فداکاریِ بزرگ!
مهم نیست قَدَمت به چه اندازه باشد، به وسعت یک دریا و یا به تیزیِ نوکِ سوزن؛ مهم این است که حرکت کنی!
حرکت کنی و درهم بشکنی تمام مشکلاتت را!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
هماکنون که تاریکی زمانه بر ما چیره گشته تمام هوش و حواسم پیِ تو میگردد.
تو را از جان عزیزتر میپندارم و توان دیدن رنج و سختی تو را ندارم.
گویی در طالع من است که با تلخیِ زهر تقاصِ شیرینیِ عشق را پس دهم!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
میدانم که با سوالهای پیاپیام تو را ناراحت میکنم؛ ولی دل که عقل و منطق ندارد!
هرگاه که لحظات شیرینمان را مرور میکنم، پس از من، آن را به تلخی زهرمار تبدیل میکند.
ولی بدان که تلخی زهر را به شیرینیِ عاشقانههایمان به جان میخرم.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
علت عتابت را جویا شدم و تو تنها به گفتن:
- از دوست داشتن است.
اکتفا کردی ولی دلم مرهمی بیش از این را میخواهد جانِ دلم!
منکر دوست داشتنت نمیشوم ولی دلم را قرص کن، مرهمِ دل بیقرارِ من!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
پس از من را از تو جویا شدم؛ ولیکن آنطور که باید و شاید، جوابی به من ندادی!
پرسیدمت، پس از من چه میکنی؟
از تو انتظار پاسخی دقیق و خطیر داشته ولی از تو فقط عتاب نصیب دل بیقرارم شد!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
در مغزم با خود جدالی داشتم که سرانجامش، پس از من، بود.
به ناگه تصمیم گرفتم با تو درمیانش بگذارم، هرچه نباشد تو همان پس از منی!
به دنبال فرصتی مناسب ماندم و در آخر موفق به همکلامی با تو شدم.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
...بگویم "پس از من" حتی اگر فرسنگها از تو دور باشم باز هم دوستت دارم.
حتی اگر سنگ شوی و از یاد ببری، باز هم دوستت دارم.
حتی اگر پس از من، دلببازی، بازهم دوستت دارم.
به همین مروارید درخشان قسم که پس از من نیز، دوستت دارم.
تقدیم به، "پس از من"!
14:14
چهارشنبه12مرداد1401
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
گاهی نمیشود هر آنچه در دل داری را حتی بر روی کاغذ بیاوری که مبادا به دست کسی برسد و آن گاه نسبت به همخونت بدبین شوند.
ولی کاغذ، منکر خوبیهایشان نمیشوم! ولی این خوبیها به قدری نیستند که مقابل بدیها بایستد.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
اینک برای تو مینویسم کاغذ!
دوستِ من!
همیشه به یاد بسپار نسبتخونی دلیل بر علاقه و محبت نیست، گاه همخونت بلای جان میشود و با طعن و کنایه تو را لعن و نفرین میکند.
گاهی چُنان میشوی که آرزو کنی نتوانی صدایشان را بشنوی و چه بسا آرزوی مرگ نیز داری!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
نمیدانم چگونه و از کجا این وابستگی شروع شد ولی هم اکنون تمامِ "پس از من"، او ست.
وقتی رفیقی واقعی در این دنیا نداشته باشی تمام همدمت قلم و کاغذ میشود، تمام سخنانت در دل دفترت هک میشود ولیکن چه عذابیست که این دفتر توان پاسخگویی ندارد.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
هرچقدر هم بیتفاوت باشی نسبت به دنیا بازهم میبینی که از آن رهایی نداری و چشمهی اشکت هم چنان پرکار است.
امروز نیز در میان هیاهوی جدالها به "پس از من" فکر میکردم.
پس از من، باعث میشود توان انجام کاری نداشته باشم.
در این پس از من پسری نهفتهاست که تمام داراییام است.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
تا به اینک با دردِقلب آشنایی نداشتم، تا چشم باز کرده خود را در میان امواجی از افکار منفی و سردردهای طولانی یافتم.
زندگی، خواه ناخواه تو را به قعر تاریکیِ خود میبرد و ظلمتش را برتو چیره میپندارد.
اگر میشد واردش نمیشدم، اینجا بسی تاریک است!
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
...رنج و سختی باشند ولیکن هیچکس در زندگی دیگری نیست که میزان شقاوت آنها را بسنجد.
تنها نزدیکان آنها میتوانند در این باره سخن گویند و چه بسا کسانی که نزدیکان و همخون تو نام دارند و هیچگاه سعی در درک کردن تو را نداشته و تو را قضاوت میکنند و ناخواسته دست به هلاکت تو ببرند.
#الهه_آذری_مقدم...
امروز از اعماق قلبم آروزی مرگ کردم و برای چندمین بار دست به غارت بردن حیاتم کردم ولیکن ایزد قصد دارد مرا تا ابد شکنجه داده و برزخ را از من دریغ کند.
گویی در همان ابتدا ناف مرا با تیزیِ شقاوت بریدهاند که اینگونه در رنج و عذاب قد کشیده و رشد میکنم.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
...به این فکر میکنم؛ پس از مرگ چگونه از من یاد میشود؟
یا اصلا چه کسانی خبر دار میشوند و برای چه کسانی مهم است؟
پس از من چه بر سر دوستانم میآید؟
پس از من نیز شادند؟
ولی من گمان میکنم به جز خانوادهام برای دیگران چندان اهمیتی نخواهد داشت.
شاید حتی برای آنان نیز...
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
تا کنون به مرگ فکر نکرده بودم!
یعنی، پس از من چه میشود؟
شاید هم همانند تمام مردم، بقیه زمانی را برای من بگذارند و سپس فراموش شوم.
شاید هم معجزه شود و تا سالیانی دراز در یادها بمانم.
نمیدانم!
شاید هم برای کسی اندک اهمیتی نداشته باشد که پس از من چه میشود.
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
...چگونه است ولی این روزها عجیب حس مردن دارم!
در نظرم همه چیز شکل دیگری گرفته است؛
حسرتهایم پررنگتر شدهاند،
چیزی نهیب میزند کاش مهربانتر بودم،
چیزی میگوید به آدمها یادآور شوم دوستشان دارم
و چیزی میگوید، پس از من چه میشود؟
15:15
#الهه_آذری_مقدم
#پس_از_من
⇦این اثر اختصاصی انجمن رمان98...