رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...این لـ*ـذت را
چشمهایت با من
بس که پر مهر شدند
روزهایم خوبند
لحظه هایم گرمند
گیسوانت را باد
چه پریشان کرده
قصد دارد انگار
که دلم را با آن
متلاطم سازد
و به دریاچه ی آبی تو راهی بکند
من تو را شعر کنم
و تو خوشحال شوی
و از این منظره حتی قوها
به حسادت پر و بالی بزنند
#حمید_حسینی
...و ندا نمی بینم
من از وجود تو هستم، وجود لم یزلت
که هیچ لحظه خودم را فنا نمی بینم
بهشت جای نجات و مکان آزادی ست
پرندگان زمین را رها نمی بینم
خدا کند که نگاهت نصیب من گردد
که سجده های خودم را بها نمی بینم
فقط قرار من امشب خیالْ کردن شد
خیال می کنم اکنون تو را نمی بینم
#حمید_حسینی
...تو هر بار که برمی خیزد
ساحل منظر و منظور به هم می ریزد
چشم وا کن که از آن شعر بنوشم قدری
چشم می بندی و از قافیه غم می ریزد
*** در آینه خندیدی و باران خیال
به سر انگشت دل از پنجره نم می ریزد
دست من نیست اگر خنده به لـ*ـبهایم نیست
پیـ*ــ*ـک لـ*ـــبهای تو بر حاشیه کم می ریزد
#حمید_حسینی