رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
اینقدر دندونام رو بهم فشار داده بودم که حس میکردم یه آن خُرد میشه توی دهنم.
چرا نمیتونم بزنم توی دهنِ تکتکشون؟
برگشتم و به کیان نگاه کردم. منتظر بودم ممانعت کنه.
نه، نه، کیان نه! تو اینکارو نمیکنی. من مطمئنّم.
سعی کردم با نگاهم ملتمسانه بهش بفهمونم که...
اما کیان با دستِ آزادش چونهام...
#مبینا
#پارت_۴۰
درست عقربههای ساعت 20:20 دقیقه رو نشون میداد، محو لبخند زدم و از روی صندلی برخاستم.
شدیداً به خوابی عمیق و البته آروم نیاز داشتم؛ بنابراین راهروی پلهها رو پیش گرفتم و به طرف اتاقم حرکت کردم که شاید، شاید بتونم آرامش رو تو خواب لمس کنم!
***
طبق معمول، پیشنهاد پروندهای سنگین...