رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
واران میگوید:
- باید بخوری، برات خوبه.
او را مجبور میکند همه مایع را بنوشد. بیحال روی لحاف میافتد و بیهوش میشود. واران نگاهش در صورت عرق کردهاش مینشیند. این دختر برایش عجیب بود. موهایش، خودش، رفتارش، این استقامتش. هر کس جای او بود با اینهمه شلاق حتما میمرد، اما او زنده مانده بود. یک...
#پارت۳۷
«حلقه آویز»
خسته در اتاق رو باز کردم و وارد اتاق کوچیک و دلگیرم شدم، مسافت کوتاه در تا پنجره رو طی کردم و پنجرهای رو باز کردم که با حفاظهای در هم تنیده مثل زندان بود.
بریده بودم، خسته بودم، هر چقدر به جلو پیش میرفتم و معمایی از این پرونده رو حل میکردم، بازی جدیدی شروع میشد، که من...
#پارت۳۷
تمام راه اخمهایش در هم و متفکر بود، تا به حال پیتر را اینقدر جدی ندیده بودم! شاید برای من که تمام عمرم عجیب و طرد شده خوانده میشدم اتفاقات اخیر کمی قابل تحمل تر بود ولی پیتر که تک پسر جیمز بزرگ بود و در آرامش بزرگ شده اتفاقات اخیر حسایی کلافهاش کرده بود.
هین پیاده شدن از ماشین اسمم...