رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
توی ماشین هانیه نشسته بودم.
هانیه مشغول رسوندن من به فرودگاه بود و منم مشغول سر و کله زدن با اضطرابی عجیب و غریب.
خوبه این همه پیش اون سرگرده قپی اومدم که من ضعیف نیستم و نمیترسم! هنوز نرفتم دارم سکته میکنم! نصف راه رو با سکوت طی کردیم، انگار هانیه هم ذهنش درگیر بود.
یهو لـ*ـب باز کرد:
- افسون...
#پارت_۱۷
یاد اخرین باری که الیاس اینجا بود افتاد. درست سه سال پیش؛
"الیاس با خشم.
-تو مقصر اصلی این ماجرایی غزل!
غزل با تخسی چشماش زل زد به الیاس.
-به من چه ربطی داره؟ هان؟ اون خودش نخواست زیر پر و بال محمود باشه. تاوانش رو هم داد.
الیاس با تاسف رو از غزل گرفت.
- متاسفم برات! تو...تو یه ادمی...
#پارت_۱۷
با هم از پلهها پایین میروند که چشمش به شخصی میافتد که میترسید به اینجا بیاید.
الیاد دستش را میکشد و به طرف محل رقص میروند ولی او به شخصی که تا شصت روز پیش عشقم صدایش میزد، نگاه میکند.
خبری از لبخندهای همیشه بر روی لـ*ـبش، یا چشمان براقش نبود.
چشمان قرمزش خیره الیاد بود و دستی به...