خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: سانیا_بهمنی

  1. در حال تایپ رمان مغرم ریب | SaNia♡ کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...مگر سروناز عزیزترین کَسش نبود؟! چند تن از جوانان روستا که برنو به دست بودند، کمی شیطنت کردند و چندین گلوله در هوا رها کردند. صدای تیرها که خاموش شد، ناگهان صدای گوش خراش و آشنای برنو، این بار روستا را در سکوت مطلقی فرو برد و صدای جیغ تیام بود که به این سکوت پایان داد..‌. #مغرم_ریب #سانیا_بهمنی
  2. در حال تایپ رمان مغرم ریب | SaNia♡ کاربر انجمن رمان ۹۸

    مقدمه: بر کتیبه‌ای از عاطفه این‌گونه خواهم نوشت: اگرچه مهمانِ ناخوانده‌ی زندگی‌ام بودی و اگرچه به قصد زخم زدن آمدی و از یاد بردی، من برای التیام بخشیدن به کهنه زخم‌هایت آمدم، اما من شکایتی ندارم! زخم بزن و با نگاهت، دلم را به تاراج ببر، چون منِ مفتون جز این چاره ندارم. #مغرم_ریب #سانیا_بهمنی
  3. در حال تایپ رمان مغرم ریب | SaNia♡ کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...خلاصه: و چه سخت است؛ تاوان اشتباهی را بدهی که هیچ نقشی در آن نداشته‌ای؛ فقط چون رسم و رسوم این گونه است، تو محکومی به دادن سخت ترین مغرم ها و این چه مجازات سختی است برای تویِ بی گنـ*ـاه... این رمان اختصاصی انجمن رمان ۹۸ تایپ شده و هرگونه کپی برداری از آن پیگرد قانونی به همراه دارد. #سانیا_بهمنی
  4. دل نوشته مغبون | ♡SaNia کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...را و شیدا می‌کند عاقل را؛ اما هرگز باور نمی کردم. نمی دانم شاید آن وقت از یاد برده بودم که مجنون هم از ابتدا مجنون نبود؛ بلکه عشقِ لیلی او را به جنون رساند؛ ولی فقط زمانی توانستم این را درک کنم که خودم، هم به این درد دچار شدم! دردی به نام عشق که درمانش فقط، وصال با معشوق است! #مغبون...
  5. دل نوشته مغبون | ♡SaNia کاربر انجمن رمان ۹۸

    اشک هایم با قطره های باران یکی می شوند؛ گویی آسمان هم از رفتنت دلگیر است! *** کاش تو هم روزی مثل من روحت بمیرد! گوشه ای بنشینی و دلت از عالم و آدم بگیرد. شاید آن وقت بفهمی، دل شکستن تاوان دارد. #مغبون #سانیا_بهمنی
  6. دل نوشته مغبون | ♡SaNia کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...که دل سنگ را هم آب می کنند؛ اما چرا روی تو اثری ندارند؟! نمی دانم، شاید عادت کرده ای، عادت کرده ای که مغبونانی چون مرا با نگاه افسونگرت به بند کشی و بعد، اینگونه بیازاری؛ ولی این شکنجه ها تاوان کدامین گناهم است؟! عاشقی! جرم من این است؟! اینکه شیدای بی رحمی چون تو شده ام؟ #مغبون #سانیا_بهمنی
  7. دل نوشته مغبون | ♡SaNia کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...نگارشگر: سانیا بهمنی ژانر: عاشقانه مقدمه: در عجبم که تو افسونگری بلدی یا من مغبونم؛ مغبونی که دل و دینش را در این بازی احمقانه به تو باخته و حال تک تک نفس هایش به نفس هایت، بند است؛ اما در عوض تو چه کردی؟! بجای مرحم شدن نمک پاشیدی بر کهنه زخم هایم تا فراموش نکنم ستم هایت را! #مغبون...
  8. در حال تایپ رمان نجوای خاموش | سانیا بهمنی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...کشید. ساکت ساکت بود و این سکوت همه را نگران کرده بود. دلشان می خواست آناشید زجه بزند، فریاد بکشد، گریه کند ولی ساکت نماند. آناشید زیر لـ*ـب زمزمه کرد: _لعنت بهت کیارش، لعنت بهت لعنتی، بخاطر توی لعنتی زندگیم داغون شد، کاش هیچ وقت باهات آشنا نمی شدم، ای کاش هیچ وقت نمی دیدمت!! #نجوای_خاموش...
  9. در حال تایپ رمان نجوای خاموش | سانیا بهمنی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...حالا دوباره توانسته بود روی پاهایش بایستد. الهه با دیدن این صحنه انگار زبانش بند آمده بود و حرفی برای گفتن نداشت. باورش نمی شد برادر زاده اش توانسته بود دوباره روی پاهایش بایستد و راه برود و این مثل یک معجزه بود!! صدایش کرد: _آناشید..تو ..تو ..رو..پاهات ..وایسادی!!! #نجوای_خاموش #سانیا_بهمنی
  10. در حال تایپ رمان نجوای خاموش | سانیا بهمنی کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ناامیدی بودم و در باتلاق مشکلات گرفتار شده بودم، تو ناجی ام شدی و رهایی ام بخشیدی از هر آنچه که مرا می آزرد. امیدم شدی، در میان ناامیدی هایم، پناهم شدی در میان بی پناهی هایم! پس بیا و کنارم بمان؛ برای همیشه و تا ابد. بگذار داشته باشمت. خواسته ی زیادیست؟ نه، اگر تو واقعاً مجنون باشی...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا