خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت_۱۳

  1. فاطمه بختیاری

    رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

    این بو، مطمئنم یه جا این بو رو حس کردم. یه جای قدیمی و آشنا. وای! زمزمه کردم: - شاهین! دستم‌ رو از روی صورتم برداشتم. شاهین روی تـ*ـخت اون گوشه نشسته بود و به من لبخند می‌زد. اَه کوفت! چرا متوجه‌ی حضورش نشدم؟ شاهین با لبخند سلام کرد، اما من به جای سلام با عصبانیت گفتم: - چی می‌خوای این‌جا؟ از روی...
  2. آنیا عرفانی

    در حال تایپ رمان نیکتوفیلیا | آنیا عرفانی کاربر رمان ۹۸

    #پارت_۱۳ سامان دستاش رو توی هم قلاب کرد. -دستت طلا پسر، برو مامانی. سامان، همیشه فرهاد رو سره مرتب بودن، بیش از اندازه و وسواسی بودنش مامانی صدا میزد، صدای خنده جمع بالا رفت و فرهاد هم از روی تاسف سری تکون داد رفت. غزل نگاهش رو به سمت در خروجی سوق داد. انگار روحش میخواست بره بیرون تا از درون...
  3. *Fatemeh*

    در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨

    با نارحتی سرم رو پایین میندازم. به سمت پلها میرم و از پلها بالا میرم، وارد اتاقم میرم و مشغول پوشیدن لباسهای خودم میشم. اشکهام عین مسابقه ماشین سواری از هم سبقت میگرفتن، میشینم و سرم رو روی زانوهام میزارم و از ته دل گریه میکنم. بعد از چند دقیقه بلند میشم و جلوی آیینه موهام رو داخل مقنعه مشکی...
  4. آیدا رستمی

    ✌پرطرفدار رمان مجبوری با من بمانی | آیدا رستمی کاربر رمان ٩٨

    #پارت_۱۳ به پسر بچه‌ی کوچکی که بر روی پاهایش بود خیره می‌شود. آرام طوری که صدایش به بیرون درز نکند زمزمه می‌کند: -‌کاملاً شبیه باباتی! چشمان مشکی‌اش را می‌بندد و خمیازه‌ای می‌کشد که لثه بدون دندانش نمایان می‌شود. لبخند کمرنگی می‌زند؛ بعد از روزها افسردگی و گوشه نشینی بخاطر او بلند شده بود و...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا