خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: آماج_تژگاه

  1. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...درمیان برگ‌های سپید و مدادهای تراشیده، سیاه می‌رقصم. من، نمرده‌ام! درمیان هر ترانه‌ی ماندگار، بلند در تنگنا سروده می‌شوم. من، نمرده‌ام‌! فقط من، در کالبدت شکافی عظیم دارم و رگ‌هایی که جنون مرا به سرعت پمپاژ می‌کنند. حس انقلابی که شورش این من پایان شده است. من، نمرده‌ام! #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  2. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    تلخندی از روی محبت ظاهری‌ات به رویم می‌زنی. تازه می‌خواهم بر این حس شیرین تکیه بدهم و آرام شوم. تا به خودم می‌آیم نه کسی در آ*غو*شم هست و نه عشقی برایم مانده که به کسی ابرازش کنم! تلخ بود؛ ولی تو تلخ‌ترین اشتباه شیرین منی که هرگز فراموش نمی‌شوی! #آماج_تژگاه #ریحانه‌رادفر
  3. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...شده بود. نطفه‌ی شیدایی‌ام در دم خفه و اشکانم چو قیری سیاه، صورتم را به زشتی نقش می‌زدند. میله‌ها را فشردم، زنجیر دور پایم تاول‌های مغزم را چرکین‌تر می‌کرد و نفرتم را عمیق! تو تک تلاشی بودی که در سر دواندم و عایدی جز حسر و پوچی سوغاتم نشد. حلالت باشد، فقط تو درمانم بودی! #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  4. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    آرزوی پیر شدن به پای تو را، در سرم پرورش می‌دهم. هزاران دوستت دارم از قلبم روانه چشمانم می‌گردد و رویای عاشق شدن هر بار عمیق‌تر از بار قبل، در قلبم زاد و ولد می‌کند و جنین مغزم را سقط می‌کند. هنوز هم از رفتنت دلهره‌ای سخت به جانم می‌افتد. پیمان‌شکنی نکنی جان دلم؟! #آماج_تژگاه #ریحانه‌رادفر
  5. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...و باش تا نفس‌هایم داغ‌ترین روز زمستان سازند. برای من نه زیبارو، برای آن پرواز خشنود بیا! من تب کنم، پیچ زنم، فریاد کشم و از بند تو اما، رها نه! بیا، با همان زنجیرهای بی‌قفل همیشه متصل بیا! من و تو، پرواز بی‌بالیم! یکی شور، یکی انگیزه‌! بیا، با همان شوق پریدن، پرواز توأم! #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  6. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    افکار آشوبم اقدام بر ابتلاع خاطراتمان می‌کردند ولیکن مانع می‌شدم؛ ولی تا کِی من هر روز به عشقمان ابخل‌تر می‌شدم و او با دیگران در نبودم، اباطیل می‌گویَد؟! کاسه‌ی صبرم خرد شد و خون هجوم آورد و دیدگانم را سرخ‌ کرد. *ابتلاع: شیوع *ابخل: بخیل *اباطیل: بیهوده‌ها، ناچیز #آماج_تژگاه #ریحانه‌رادفر
  7. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...خاطرات را به اجبار حمل می‌کردند. چاره‌ای نبود! من در طلوعی که هیچ نظیری نداشت لنگر به عمق زیبایی «تو» انداختم. سرزمین من ریل قطارش فقط رفت داشت، بازگشت پاهای خونین طلب می‌کرد. شنیدم، هلهله آرام بود. چشم‌هایت سخن گفتند: این روز فروغی ندارد، مِهر من سایه‌ی سراب است! #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  8. ~ریحانه رادفر~

    نقد و بررسی دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...محبت‌نما، اما تو چرا؟ شهر آرزوهایم را به آتش زدی و همین عوام اهتمام جو، تکاپویی ز تب تند عاشقیِ جهان، سر بر آوردند و خنجری زهراگین را در دل فانویل فرو کردند؛ تنها بانوی سرزمین رویاهایم و تنها مصدوم این جنگ ناعادلانه من بودم! #آماج_تژگاه دل نوشته - آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸
  9. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    طناب کربی که زنخدانم را گرفته و هر دم محکم‌تر ز چندی پیش، فشار می‌آورد. تعسر‌های ادبار، هر روز در قلبم هلهله‌ای از حزن برپا می‌کنند؛ گویی قصد شاد زیستن را ندارند. *کربی: در گویش گنابادی به معنای زیره *زنخدان: چانه *تعسر: دشواری *ادبار: پشت کردن *حزن: اندوه #آماج_تژگاه #ریحانه‌رادفر
  10. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...برزن احاطه کردند، خموش باشم! فریادم، خراش تن سوزان من است. بیا و با من بمیر! قرار است زیر خروارها خاک، غرور حوریان را به دوش کشیم. من و تو، ابد را معنا می‌کنیم؛ همان هنگام که پیچش مویت لابه‌لای واژه‌های لغزان خاطراتمان پرواز آشیان می‌کنند! «من و تو مرگ را، رسوا می‌کنیم!» #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  11. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...را! نوای امیدواری سر بده و تن بی‌جانم را، در مقابل دیدگانت به دست زمان بسپار. نهایتش زجر می‌کشم، تهلف نصیبم می‌شود، پیر می‌شوم، جان می‌دهم، نهایتش گیتی‌ام به ارتحال راه میابد و من خوشبخت‌ترین لاشه‌ی عشقِ به ظاهر کمرشکنمان می‌گردم. *تهلف: قبل، سابق، گذشته *ارتحال: کوچ کردن #آماج_تژگاه...
  12. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...میان گل قالی رنگ باخته. ضجه‌هایم سودای مرگ و سکوت میخ‌شده‌ی چهره‌ام، فریاد گوش‌های کر! ای خدایا! کافر بشوم و اجبار چاره‌ی کارمان کنم تا لیلی صد بوم‌و‌بر نباشد؟ بخدا که دیگر نایی برای فقدان این قلب بی‌جان ندارم! «کفر نباشد، از عرشت بیا و مداوایم کن؛ ‌دیگر انسانی نمانده!» #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  13. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...ابتهال را به جان می‌خرد. گویی تو توان در آ*غو*ش کشیدن آوینمان را نیز نداری. می‌توانی کاری کنی که در محفل شبانگاهیِ مودتمان، تن به آسانیِ شیدایی نبازم؟! قلبم به تک‌خوریِ شهد مرگ، عادت کرده است؛ پس تکانی بخور! *ابتهال: زاری *آوین: عشق در گویش کوردی *محفل: مجلس، میهمانی #آماج_تژگاه #ریحانه‌رادفر
  14. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...و لـ*ـب می‌دوزانم. بیا و مرا تا قعر درد‌ها، تمامم کن! آری تمامم کن. می‌خواهم فریاد عجزم تا هفتاد آسمان غزلی از خطه‌ی صدایت داشته باشد! تو عصیان‌گر بخند و من، از درد بپیچم و با لـ*ـذت رخسارت را آینه‌بندان دل نالانم کنم. چه شکنجه‌گری حوا، انگشت به حنای این من شوم می‌بندی؟! #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  15. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...آتشینم را، در قفسی حبس کرده و عشقمان را زجر‌کش می‌کنند. تو کجایی؟ حالا که باید بوی گندِ فلاکت را از میان ببری، به کدام کوچه پناه برده و کز کرده‌ای؟! مجنون که نبودی، فرهاد که نشدی، زال هم امانت نداد. بی‌اعتنا به عشق توان سوزمان، خورک برآورده و فریادش می‌زنی؟ انصاف است؟ #آماج_تژگاه #ریحانه‌رادفر
  16. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    بیا و از شهد لبانت، جرعه‌ای میهمانم کن. بیا و مرا سنجاق خودت کن؛ بعد گره‌های نیک‌بختی را سخت درهم بتاب و زنجیری عمیق میان من و خودت بباف! جوری عادتم ده که نرمی دستانت، افسونی مسکن‌دار در تمام این پیکره‌ی جادو شده، عشق تزریق کند و بس! «من برای تو شدن، تلاشی بی‌پایانم!» #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  17. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...رخسار پریوش گونه‌ات، لیلای من! مسلک عشق من، بوی تو را گم کرده است! این چنین است فرهاد، کوه می‌کند! گل‌ها، نقشی از روی تواَند! دشت پیغام‌گوی توست لیلای من! با من از پژمردگی، هیچ مگو! این دل، قصه‌گوی چشمان آهوی تواَست، لیلای من! *مسلک‌: در دلنوشته به منظور کوچه‌ی عشق #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
  18. ~ریحانه رادفر~

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...این گوهر نهفته در زیر قواره‌ی سیه رنگ چادر و رستنم از این درپوشِ اجحاف فام، کشته‌ای شده است ز جنس ثانیه‌هایی که تاکنون رقم نخورده‌اند و هرگز هم رقم نخواهند خورد! *ابتغاء: طلب، فساد (در دلنوشته‌ی ما به معنای طلبه) *اجحاف: برکسی تنگ گرفتن، به کسی فشار آوردن *فام: دین، برهان #آماج_تژگاه...
  19. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...توقع شکوفای بال‌هایی رنگین از بلور‌های یک زندگی متمدن ندارم. جسم من، فرسوده‌ است! مغز من، گند خورده است! باتلاق حقایق زرین‌نما با تمام قوا اندک خوشی بازمانده از ابدیتم را فاش می‌کند! «آری، من یک کرم ناچیز در قالب پروانه‌ی عشق‌نشانم!» *اذهان: در دلنوشته منظور از جمع افکاره #آماج_تژگاه #مهلا_‌باقری
  20. Mahla_Bagheri

    دلنوشته آماج تژگاه | مهلا و ریحانه کاربران انجمن رمان ۹۸

    ...را ازل نکردم. من خنده‌هایم را لابه‌لای واژه‌هایی از او گریستم. در هنگام افول بُعدی از خود، طلوع تاج‌گذاری‌اش را با لبانم، جامی از زهر نوشیدم. حال من‌، تقارن خود را به صلابه می‌کشم و قلبم را سلاخی. او، اشتباه جاویدان من است! *ازل: بازداشتن *تابونشان: سنت‌شکنان *افول: نابودی #آماج_تژگاه #مهلا_باقری
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا