رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
از آن روزهای بناسازیِ این شهر چندی میگذرد؛ لیکن دست از سر منِ بیمیل برنداشتهاند.
گویی تیغهی سوداهای شفقتشان را در قلبم میکوبند و خون منطق مغزم را، بر روی ساکنین شهر میپاشند.
*شفقت: مجموعه اتفاقات خوشآیند و ناخوشآیند جامعه
#آماج_تژگاه
#ریحانهرادفر
...کرده و ثقلی ز جهدهای به سامان نرسیدهام را، آبیاری کردهاند.
صلابتهایی که به ادبار ختم گشت، استیصالی که در عدل این ابرنجکِ بیسرپناه، ریشه و تکاپوهایمان را به وصال حرمان پیوند زد!
*ثقلی: گرانی، سنگینی
*ادبار: پشت کردن
*حرمان: ناامیدی، یأس
*ابرنجک: رعد برق، برق، صاعقه
#آماج_تژگاه...
...زندگی این من جاویدان داشت و التفاف نگاهمان دشنهای بر قلب خائنین محبتنما؛ اما تو چرا؟
شهر آرزوهایم را به آتش زدی و همین عوام اهتمامجو، تکاپویی ز تب تند عاشقیِ جهان، سر بر آوردند و خنجری زهراگین را در دل فانویل فرو کردند. تنها بانوی سرزمین رؤیاهایم و تنها مصدوم این جنگ ناعادلانه بودم...