رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...داشت
بیقرار و بیحوصله بود
خواب فراری بود ز چشمان تَرَش
خاکها افتاده بود بر سرش
لحظهی ویرانی که نزدیک شد
حس گرمایش آ*غو*ش به دامش انداخت
بگرفت شرفه و سیمای یارش در بَرَش
مرهمی بشُد بر ریش تنش
--------------------
*شرفه و سیما: صدا و رخ
*ریش: زخم
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
...میزنند؛
برای رسیدن به دستانت راه پیمودهاند و حال به هیچ رسیدهاند.
چشمانم در بیرخی توست که سرخی را به دواج میکشد.
مگر جز تو کسی ارزش دیدن دارد؟
هنوزم هم در حوالی سرخی سـ*ـینهات
مانند پرندهای شاید آزاد
پرسه میزنم
گاه لحظهای
گاه ساعتها...
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
...زبانم تویی.
دگر حال اطمینان دارم که نبضهایمان با یکدیگر هماهنگ شده.
افکارمان در حوالی هم پرسه میزند
و لـ*ـبهایمان جز به ذکر هم گشوده نخواهد شد.
به هر سو بنگرم روی تو بینم
به هر کوی روم یاد تو بینم
تمام میل آ*غو*شم تو هستی
تمام قلب و روح من تو هستی
#ساغر_هاشمی_مقدم
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
...و دوری ندارد هیچ احساسی
کنار جاده خاکی
به زیر آسمان غمناکی
به دست باد میسپارد
قطره گوهر نایابی
ساز او سرشک و سرودش تنهایی
جامعهاش برگ خریف و
دیدهاش یک شهر آفتابی
به رعشه جانش آن گاهی
که دید قاصد ابر بالی
رسوخ جان میبیند و
یک زندگی رویایی
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
...مستانه
نگارشگران: ozan♪ و Saghar
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
من آن نرگس مستانم
که ایستادم در این راهی
که نه پایان خوش دارد
و نه پایان بیجانی
گر از احزان برگشتم
بدیدم روی ماهش را
به فال نیک میگیرم
به پایان میرسانم
صفحهی دل را
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
#اوزان_نویس