رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...مهتابی
تو نوریُ
تو خورشیدی
تو گرمایی
تو زیبایی یک ساحل بهوقت پنهان یک روز آفتابی
تو سفیدی
تو سردی
تو برفی
تو صبح دلانگیز یک روز زمستانی
من اما خندهی خشکیده عاشق بییارم
به یادت تا سحر بیدار بیدارم
دلم را در گرو عشق تو میگذارم
در عوض تو با نازت هردم بکن یادم
#ساغر_هاشمی_مقدم
#نرگس_مستانه
...داشت
بیقرار و بیحوصله بود
خواب فراری بود ز چشمان تَرَش
خاکها افتاده بود بر سرش
لحظهی ویرانی که نزدیک شد
حس گرمایش آ*غو*ش به دامش انداخت
بگرفت شرفه و سیمای یارش در بَرَش
مرهمی بشُد بر ریش تنش
--------------------
*شرفه و سیما: صدا و رخ
*ریش: زخم
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
...میزنند؛
برای رسیدن به دستانت راه پیمودهاند و حال به هیچ رسیدهاند.
چشمانم در بیرخی توست که سرخی را به دواج میکشد.
مگر جز تو کسی ارزش دیدن دارد؟
هنوزم هم در حوالی سرخی سـ*ـینهات
مانند پرندهای شاید آزاد
پرسه میزنم
گاه لحظهای
گاه ساعتها...
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
...زبانم تویی.
دگر حال اطمینان دارم که نبضهایمان با یکدیگر هماهنگ شده.
افکارمان در حوالی هم پرسه میزند
و لـ*ـبهایمان جز به ذکر هم گشوده نخواهد شد.
به هر سو بنگرم روی تو بینم
به هر کوی روم یاد تو بینم
تمام میل آ*غو*شم تو هستی
تمام قلب و روح من تو هستی
#ساغر_هاشمی_مقدم
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
...و دوری ندارد هیچ احساسی
کنار جاده خاکی
به زیر آسمان غمناکی
به دست باد میسپارد
قطره گوهر نایابی
ساز او سرشک و سرودش تنهایی
جامعهاش برگ خریف و
دیدهاش یک شهر آفتابی
به رعشه جانش آن گاهی
که دید قاصد ابر بالی
رسوخ جان میبیند و
یک زندگی رویایی
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
...مستانه
نگارشگران: ozan♪ و Saghar
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
من آن نرگس مستانم
که ایستادم در این راهی
که نه پایان خوش دارد
و نه پایان بیجانی
گر از احزان برگشتم
بدیدم روی ماهش را
به فال نیک میگیرم
به پایان میرسانم
صفحهی دل را
#نرگس_مستانه
#دلنوشته_نرگس_مستانه
#ساغر_هاشمی_مقدم
#اوزان_نویس