رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
«بازگشت او - رازی پنهان»
«فصل اول»
دستهی چمدون رو گرفتم و از پلهها پایین اومدم. به صفحهی گوشیم نگاه کردم، گوشیم رو از حالتِ Airplane mode خارج کردم تا اگه کسی کارم داره باهام تماس بگیره.
یادم باشه به مامان هم زنگی بزنم تا از نگرانی در بیاد.
شالی که مدام از روی سرم درحال سرخوردن بود رو جلو...
"نیکتوفیلیا"
#پارت_۱
مروارید رو شو به سمت پنجره برگردوند. با دستش روی دسته مبل چوبی ضرب گرفت و با خشم تکرار کرد:
- نمیدونم هرکاری می خواید بکنید بکنید؛ به من ربطی نداره، فقط دلم نمی خواد پای من به این جریان باز بشه.
ملک با عصبانیتی که سعی در کنترلش داشت ته سیگارش رو توی جا سیگاری فشار داد و...
داشتم زخم یکی از تیرخوردهها رو پانسمان میکردم که صدای ماه بانو جان، پیرزن مهربونی که اون هم مثل بقیهی ما برای کمک به هموطنانش اینجا بود اومد:
- حِلما دخترم میشه بیای اینجا؟ بدو کمک کن خون رو بند بیاریم.
- اومدم ماه بانو جان. اومدم.
- عجله کن دختر گلم.
زودی رفتم بالای سر نفر بعدی که گلوله...
۱۳۹۹/۲/۲۸
شروع بازنویسی #رمان_مجبوری_با_من_بمانی
#پارت_۱
تو برای من همچون دوستت دارمی بودی که هیچگاه گفته نشد؛ ماند؛ پوسیده شد اما میل گفتنش هیچگاه از قلبم پاک نشد.
تو همچون دستهای دراز شدهای بودی که هیچگاه لمس نشد؛ ماند اما هیچوقت ناامید نشد.
تو همچون دردی بودی که هیچگاه خسته نشد؛ عوض...