رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت14
شوکه از اقامتگاه ملکه بیرون اومدم. این دیگه آخرشه، باورم نمیشه. یه پوزخند زدم، زمزمه وار به رئیس مطبخ گفتم:
- فکر کنم، ترفیع گرفتم.
حالا اونم شوکه شده با لکنت میپرسه.
- منظور شما چیست؟ ملکه شما را بخشید؟
سرمو به طرفین تکون دادم.
- دوماه بهم فرصت داد، تا بی گناهی پدرم رو ثابت کنم. بعد از...
به سمت من چرخید و ادامه داد:
- داشت یادم میرفت. آرمانجان میتونی به دنیا نقاشی یاد بدی؟ خیلی دوست داره یاد بگیره و خوب مربی قابل اعتماد نمیشه پیدا کرد.
به پدرم نگاه کرد و ادامه داد:
- همین چند وقت پیش، یه مربی مرد پیدا کردیم. تا چند روز اول خوب بود؛ ولی کم کم خوی اصلیش رو نشون داد و معلوم شد...
#پارت14
جیک :
توی سرما بدنم مقاوم بود اما چرا من مثل خون آشامای که درد رو احساس نمی کردن نبودم من سرما رو احساس می کردم و این تفاوت من با اونا بود.
حتی اریک هم می تونست در ثانیه حرکت کنه و اوج سرعت بگیره اما من نه! من شش ساعت زمان میبرد تا حرکت کنم و به جایی برسم!
شاید الان می فهمم که چرا اریک...
#پارت14
«راوی»
نگاهی به برگه درون دستانش انداخت. از خدا میخواست که تمامی حرفهای دکتر و آن دو خط قرمز رنگ در بیبیچک اشتباه باشند، اما با دیدن جواب پای برگه آزمایش تمام دیوار باورهایش فرو ریخت. صدای پزشک و سوالهایش در سرش اکو میشد.
«- شما در ماه سوم بارداری به سر میبرید. توی این دوره باید...