رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_یازدهم
#نیمه_تاریک_آزادی
تمام خانه و اتاقهای خانه را تمیز و مرتب کردند؛ به جز یک اتاق که امیر اصلا به آن سمت نگاه هم نمیانداخت.
ایرج دست به کمر سمت امیری که در آشپزخانه مشغول شستن ظرفهای خاکی بود برگشته و میگویید.
-ا میر این اتاق چیه؟ انگار درش قفله...
بیا بازش کن اینجا رو هم تمیز...
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_یازدهم
برای من که دختر پدری همچون حسین صفویان بودم، ارتباط با هرگونه مذکری ننگ و بی آبرویی به حساب میآمد. از نظر حسین آقا، دختر باید در پوستهای تنگ و سخت محفوظ شود که او اسمش را میگذاشت حیا، اما از نظر من این حیا نیست. دختر میتواند در جامعه فعال باشد و با تمام...
#پارت_یازدهم
انگار شوک بدی بهم وارد شده بود. نمیدونستم باید چه کاری انجام بدم، فقط سریع به سمت سحر دویدم و کنارش زانو زدم اون رو توی اغوشم فشردماش. سحر برای من با ارزش هست با غمش غمگینام و با شادیش و شاد هستم. کاش میدونستم چه بلایی سرش اومده!
احساس کردم دست یکی روی شونم هست، سریع سرم رو...
اما انقدر خونه کثیفه که هیچ چیزی به چشم نمیاد.
کل خونه تو پوست تخمه، آشغال خوراکی و بستهای پیتزا غرق شده بود.
شونه ایی بالا میندازم و به سمت در توی سالن حرکت میکنم.
اول یواشکی نگاه میکنم، وقتی مطمعئن میشم کسی نیست در رو باز میکنم و داخل میرم.
" اوه مای گاد عجب جاییه "
یه استخر و جکوزی بزرگ، گوشه...