✾• دیالوگ‌های ماندگار •❃

Cinder · 10/11/18

رافیکی: اُه، بله! گذشته می‌تواند دردناک باشد. اما می‌توانی از گذشته فرار کنی یا از آن درس بگیری.

شیر شاه - The Lion King

فورچون: در این دوره و زمانه لازم نیست چیزی را به کسی غیر از خودت ثابت کنی. اگر تاحالا این کار را نکردی، از این به بعد هم اتفاق نمی افته.

رودی - Rudy

Cinder · 10/11/18

کلارنس: عجیبه، این طور نیست؟ زندگی هر آدمی با آدم‌های زیاد دیگر گره می‌خورد، آدمایی که وقتی نیستن جاشون خالیه، این طور نیست؟

چه زندگی شگفت‌انگیزی است – It’s a Wonderful Life

دون کورلئونه: من تمومِ زندگیم سعی کردم که بی‌تفاوت نباشم، زن‌ها و بچه‌ها می‌تونن بی‌تفاوت باشن. ولی یه مرد نمی‌تونه!

The Godfather

Cinder · 10/11/18

حادثه برای تو درس است. زندگی یک انتخاب است. می‌توانی انتخاب کنی که یک قربانی یا هر چیز دیگری باشی که دوست داری.

جنگجوی صلح‌طلب - Peaceful Warrior

اون با فیزیکدان بزرگ اینشتین موافق بود که می‌گفت:
دو چیز تمومی نداره: کائنات و حماقت انـسان!

Mary and Max

Cinder · 10/11/18

کریدی: بمیر! تو چرا نمی‌میری؟!
وی: زیرا پشت این نقاب چیزی فراتر از جسم است، پشت این نقاب آرمان است و آرمان ها ضد گلوله‌اند.

V for vendetta

وی: مردم نباید از حکومتشون بترسن، این حکومته که باید از مردمش بترسه!

V for vendetta

Cinder · 10/11/18

خبرنگار: چه جوري وارد ارتش شدي؟
سرباز: سه علت براي وارد شدن به ارتش داشتم. اول از همه ميهن پرستم؛ دوم اينکه عاشق کشورمم و سوم اينکه وادارم کردن!

AMERICAN BEAUTY

کاپیتان: نترسید، برید جلو خدا با ماست.
سرباز: کاپیتان، اگه خدا با ماست پس کی با اوناست؟!

Saving Private Ryan – نجات سرباز رایان

Cinder · 10/11/18

تن تن: یه خبر خوب دارم یه خبر بد.
هادوک: خبر بد چیه؟
تن تن: همش یه گلوله داریم.
هادوک: و خبر خوب؟
تن تن: هنوز یه گلوله داریم!

انیمیشن تن تن

Cinder · 10/11/18

تام ویتز (زکریا): سه شنبه میام اونجا می‌کشمت!
کالین فارل (مارتی): خوبه سه شنبه وقتم خالیه!

هفت روانی-مارتین مک دون

گیلس: «ناتوان بودم از تماشای شکلِ تو / تو را در کنارم یافتم / حضورت چشمانم را سرشار از عشق کرد / قلبم را فروتن کرد / چرا که تو همه جا هستی»

شکل آب

Cinder · 10/11/18

وی: «ولی در این شب‌های فرخنده، اجازه دهید به جای القاب کلیشه‌ای، در معرفیِ این شخصیتِ دراماتیک، بگویم: اینجا! در یک نگاه، یک بازیگرِ کهنه‌کارِ محقر، که به دستِ تحولاتِ سرنوشت، نیابتاً بطور همزمان در نقش قربانی و شرور به بازی گمارده شده است... این چهره، نه فقط در انحصار لایه‌ای از غرور، بلکه نشانی از افکار مردم است، که حال ناپدید گشته است... بهرحال این سرکشیِ دلیرانه‌‌ای که حاصل از آزردگی‌ست، برای زنده کردنِ عهدی‌ست جهتِ درهم شکستنِ رزالت و فسادِ زهرآگینِ این پیشگامانِ گنـ*ـاه و تسلیم کردنِ این شرورانِ ستمگر و متجاوزانِ حریص.»

(سپس با شمشیر روی دیوار حرف V را می‌نویسد.)

وی: «تنها عدالت یک خونخواهی‌ست؛ یک انتقام‌گیری... که بعنوان یک پیمان شکل گرفته، و نه از سرِ خودبینی... برای گرامیداشت و صحتِ روزی که از هوشیاری و پرهیزگاری حمایت شود... حقیتاً این معجونِ لفاظی به درازا کشید. بگذارید تنها اضافه کنم که از ملاقاتتان مفتخرم و شما می‌توانید مرا "V" خطاب کنید.»

V for vendetta

Cinder · 10/11/18

وی: «من اطمینان میدم که به شما آسیبی نخواهم رساند.»
ایوی: «تو کی هستی؟»
وی: «کی؟ کسی که به وظیفه‌اش عمل می‌کنه، مردی با نقاب»
ایوی: «خب، اینو که می‌بینم.»
وی: «البته که می‌بینید. من در مورد قدرت بینایی شما تردیدی ندارم؛ من تنها در مورد تناقض سوال از یک مرد نقابدار درمورد هویتش صحبت می‌کنم.»
ایوی: «اوه، خیلی خب!»

V for vendetta

Cinder · 10/11/18

مالکلم: «خدا دایناسورها را آفرید،
خدا دایناسورها را نابود کرد،
خدا بشر (مرد) را آفرید،
بشر (مرد) خدا را نابود کرد،
بشر (مرد) دایناسورها را آفرید!»
ساتـلر: «دایناسورها مرد را خوردند.
زن مالکِ زمین شد!»

پارک ژوراسیک

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین