خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظر ارزشمند شما درباره‌ی رمان:


  • مجموع رای دهندگان
    7

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۰۹

فشار انگشتانم روز اپن بیشتر شد. از سهیل رسیدند به بخت برگشته‌ی من. حرف مردم همیشه برای مامان مهم بوده و هست. حق داشت نگران این باشد که دختر بزرگش هم همچون خواهر بیچاره‌اش هدف تیربار حرف‌های مفت دهان‌های بی‌ چفت و بست قرار نگیرند. اما ظاهراً نظر بابا متفاوت بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: سحر خدیوی، Tiralin، Essence و 7 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۰
- حسین آقا چرا نشستی؟ آقا بزرگ ده دفعه زنگ زده میگه چرا نمی‌یایید! پاشو مرد...
صدای جیغ و داد مامان که از صبح در تلاش بود همه را برای آماده شدن به جلو هول دهد، مدام کم و زیاد می‌شد. بالشم را روی صورتم فشردم. بالاخره موعد مهمانی فرا رسیده بود. طبق خط و نشانی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: سحر خدیوی، daryam1، Tiralin و 6 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۱

هنوز ثانیه‌ای از رفتن مامان نگذشته بود که آوا وارد اتاق شد. با دیدن من که گوشه‌ی اتاق کز کرده‌ بودم ترسید و چند لحظه گنگ نگاهم کرد. جلو آمد و مقابلم، روی دو زانو نشست. دستش را بند شانه‌ام کرد و محکم فشرد.
- الهی قربونت برم، چرا اینجوری می‌کنی با خودت؟ صورتت چرا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Tiralin، Essence، ZaHRa و 5 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۲

نیم ساعتی که مامان برایش اولتیماتوم داده بود، تبدیل به دو ساعت شد و هنوز صدای بلندی مرا فرا نخوانده بود.
با بی میلی، دستبند استیل طرح بابونه‌ام را روی مچم انداختم و قلابش را محکم کردم. یادم نمی‌رفت همیشه برای این دستبند چقدر ذوق می‌کردم اما حالا...
در اتاق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Essence، daryam1، -DELI- و 5 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۳

نه اعصاب مخالفت داشتم و نه وقتش را، به ناچار تن به این اجبار هم دادم. شالم را روی موهای گیس شده‌ام انداختم و بعد از برداشتن کیف فانتزی پولک دوزی شده‌ام از اتاق خارج شدم. پاهایم یاری‌ام نمی‌کرد و توان وزن بدنم را نداشت که بین راه، هراز گاهی سکندری می‌خوردم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Essence، daryam1، Tiralin و 5 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۴

سیاهی شب گم شده بود و او، به فاصله‌ی چند قدمی‌ام، با کت و شلوار یکدست سفید ایستاده بود. گویا که شب دامادی‌اش بود. چشمانم او را از بالا تا پایین کاوید. چاق تر شده بود، رژیم و تناسب اندامی که همیشه سودایش را داشت با لیوانی آب سرکشیده بود؛ اماموهای خاکستری شده‌اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Essence، -DELI-، daryam1 و 5 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۵

هیچ نگفت و حرکت کرد. دست خودم نبود که بغض چنبره زده به گلویم بزرگ و بزرگتر می‌شد. درد زخم ایجاد شده روی گونه‌ام تازه نمایان شده بود و تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. آوا دستمالی از جعبه‌ی روی داشبورد کند و به طرفم گرفت.
- آهو جونم، بیا زخمتو با این پاک کن تا بریم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Essence، -DELI-، ZaHRa و 3 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۶

با آسانسور طبقات را بالا رفتیم و آوا در آپارتمان را باز کرد. چراغ‌هایی که خاموش بود روشن کرد و دست من را رها کرد.
- آهو جونم بشین من برم جعبه‌ی کمک‌های اولیه رو بیارم زخمتو ضد عفونی کنم... سروش حواست بهش هست؟
سروش سوییچ‌ ماشین را روی اپن دستمال کشی شده‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: Essence، -DELI-، ZaHRa و 4 نفر دیگر

reyhan banoo

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/10/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,457
امتیاز
168
زمان حضور
13 روز 9 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
#صدای_ناله_های_ویولن
#پارت_۱۱۷

«سهیل»
شیشه شیر خالی شده را روی میز گذاشتم. حدیث را روی تشکچه‌ی نرم پهن شده وسط پذیرایی گذاشته بودم و او بی محابا، با شکمی سیر مدام دست و پا می‌زد و ظاهراً قصد خوابیدن نداشت. کنارش نشستم و و دست کوچک مشت شده‌اش را بین دو انگشتم نگه داشتم. از اینکه مانع حرکت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: ZaHRa، Essence، daryam1 و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا