خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ronak.a

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/6/20
ارسال ها
722
امتیاز واکنش
6,367
امتیاز
213
سن
23
محل سکونت
اتاقم
زمان حضور
27 روز 20 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: ماه پسند
نام نویسنده: روناک کاربر انجمن رمان ٩٨
ناظر: ~ROYA~
ژانر: تراژدی، عاشقانه،اجتماعی
خلاصه:
مدت‌هاست که از مرگ پدرش می‌گذرد، بی اعتمادی، ناملایمتی‌ها و روزگار سخت، بعد از مرگ پدر باعث می‌شود دیگر رنگ و روی خوشبختی را نبیند، اما در این میان اتفاق جدیدی برایش می‌افتد!
گریباش را می‌برد و قلبش را از ریشه می‌کند!
لینک رمان: رمان ماه پسند


نقد و بررسی رمان ماه پسند | ronak.a کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Akbar.s.moqadam، Amerətāt و 9 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,273
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 9 ساعت 35 دقیقه
نقد و بررسی رمان ماه پسند
به نام حضرت دوست
که هر چه هست از اوست

*نکته: این نقد بخشی از رمان رو لو می‌دهد!
داستان شما، داستانی کاملا اجتماعی بود و به زیبایی تا حد خیلی زیادی از کلیشه ها دوری کرده بود و مسلما باید به شما تبریک گفت. چون رمانی بود که با یک سیر ثابت، جذاب شده بود. اما داشتم فکر می‌کردم چطور می‌توان ژانر عاشقانه و تراژدی را به خوبی در کنار هم جای داد. البته که این عمل امکان دارد! اما؛ بیشتر از دانش، نیاز به تجربه دارد. تراژدی و عاشقانه را همزمان نمی‌توان نشان داد، چون احساسات زود گذر جلوه می‌کنند و خواننده کاملا شخصیت را درک نمی‌کند. اما به طور مثال می‌توان با کمی زیرکی، پس از یکسری ناآرامی های روزگار، به خوشبختی رسید. رمان ماه پسند، یک تراژدی، غمناک و تا حد زیادی زیبا بود. به هیچ وجه منکر قلم توانای نویسنده نمی‌شوم، اما عزیز جان، شما دو ژانر مستقل را با هم ترکیب کرده‌اید و مسلما در آوردن تمیز این کار، ساده نیست. در این‌جا باید بگویم، نویسنده داشت یک داستان تعریف می‌کرد. حال فرق داستان با رمان چیست؟ نویسنده جان، داستان، تنها ماجرا را برای شما شرح می‌دهد اما رمان ماجرا را نشانتان می‌دهد و مشکل رمان ماه پسند هم همین بود! متاسفانه باید بگویم من ژانر عاشقانه و احساسات بین ماه پسند و فرهاد را درک نکردم. ولی در ژانر تراژدی و اجتماعی تا حد زیادی با شخصیت‌ها همراه شدم. مثلا در جایی ماه پسند گفت که احساس سرما می‌کند، حال فکر نمی‌کنید اگر لرزش دستش را بیان می‌کردید، همین حرف را ملموس‌تر بیان کرده بودید؟ یا این‌که، ماه پسند قید کرد که لبتاب مهران از کجا و برای چه آمده، اما به نظرم سیر رمان می‌توانست بدون گفتن این حرف هم، دلیل را به خواننده نشان دهد. اما در همین رمان، شما به جای قید تهران، از منطقه های شناخته شده نام بردید و این جای تحسین دارد. نباید بگویم، توصیفات کاستی ندارد، اما رمان را خراب نکرده بود. منتها باید بگویم ذوق خواننده را کور می‌کرد. به طور مثال توصیفات ابتدایِ رمان درباره خانه‌ی ماه پسند زیبا و کاملا قابل درک بود اما توصیفات کافه و عمارت زعفرانیه ناقص و کم بود. همچنین چون رمان ماه پسند، رمانی کم کارکتر است، نیاز به توصیفاتی قطره چکانی دارد. اما شما نویسنده‌ی عزیز، از ظواهر مهران و فرهاد به سرعت گذر کردید و برخی کارکتر ها را هم به کلی فراموش کردید. بانو جان شخصیت های رمان، هر چقدر هم کم اهمیت باشند، باید بتوانید از او برای خواننده تصویری بسازید. ولی شما، قصد داشتید که توصیفات ماه پسند را آرام آرام وارد کنید ولی منِ خواننده از او فقط رنگ چشم و مدل موهایش را می‌دانم! همچنین شما خیلی کم به احساسات دیالوگ ها توجه کرده بودید. یعنی گاهی می‌شد که یک متن طولانی جایگاه دیالوگ را می‌گرفت. آن هم بدون هیچ احساسی، عکس العملی و مکثی!
به طور مثال در قسمتی از رمان، ماه پسند لحن بد، اکرم خانوم را عنوان کرد، ولیکن ما فرق لحن او را با فردی خونسرد تشخیص ندادیم. همین مورد ناچیز، باعث شده بود من در ابتدای رمان، درباره ازدواج ماه پسند با فرهاد فکر کنم که ماه پسند برای فرار از آن ازدواج زوری تن به ازدواج با کسی داده بود که می‌شناخت! ببینید باید کمی احساسات عاشقانه را ملموس‌تر نشان می‌دادید. با یاداوری خاطرات بیشتر، احساسات زیباتر و ... بسیاری موارد دیگر و نکته دیگری که توجهم را جلب کرد این جمله بود:
[خوشبختی ارام ارام به دل ماه پسند ساخته بود]
شما از یک راوی اصلی و یکدست اول شخص، یکهو به راوی سوم شخص پرش زدید. نه تنها این‌جا، بلکه در گذر های کوچک دیگری هم، در جاهای دیگر رمان وارد این موضوع شده بودید. ببینید، پرش راوی کاملا غلط است. چه بسا که یهویی هم باشد. سیر رمانتان با راوی نسبتا خوب بود البته جز مرگ فرهاد! راستش من فقط فهمیدم که فرهاد مرد و همه ناراحت‌اند. اینکه بعدش چه شد؟ عکس العمل ماه پسند و بقیه چه شد؟ دوست داشتم این‌ موارد را هم ببینم نکته دیگر اینکه یکهو عنوان می‌کردید که فلان قدر زمان گذشته است. خب، این کار خوب و پسندیده نبود. اگر بتوانید، به جای عنوان کردن، گذر زمان را با تغیر فصل یا .‌‌.. موضوعات دیگر نشان دهید، کار خیلی تمیزتر می‌شود. در نکته آخر هم بگویم که به نظرم در نام رمان تجدید کنید. چرا که فقط هنگامی شایسته است که نام رمان، اسم شخصیت باشد که او به قولی یک ابر قدرت باشد. خودتان را دست کم نگیرید، رمان شما قابلیت جذب کنندگی قوی‌ای دارد. در کل شما، قلم جذاب و داستان گیرایی خلق کرده‌‌اید اما بدانید که ابتدای راه هستید. اگر بتوانید کمی جزییات را باور پذیرتر، آهنگ های رمان را کوتاه تر، نکات گفته شده را رعایت و هماهنگیِ بین اسم، ژانر و ۵ اصل، اصلی را بیشتر کنید،
کارتان خیلی بهتر می‌شود.
قصد من به هیچ‌وجه تخریب نبود و امیدوارم درپیشرفت نویسنده موثر بوده باشم.
نکته: این رمان تا پست 31 توسط بنده نقد شده است.
1400/1/24
حنانه سادات میرباقری
کادر نقد رمان 98


نقد و بررسی رمان ماه پسند | ronak.a کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Amerətāt، ɢнαzαʟ و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا