خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه



به خدا در دل و جانم نیست
هیچ جز حسرت دیدارش

***


اگر به خانه من آمدي براي من اي مهربان چراغ
بياور
و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه ي خوشبخت بنگرم


***

دلم می خواست های ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﺑﻠﻨﺪﻧﺪ
ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ مهم ترین ﺩﻟﻢ می خواست ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺤﺸﻮﺭ ﺷﻮﻡ
ﭼﻘﺪﺭ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻡ
ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ همه ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ


اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
همه هستی من آیه تاریكیست
كه ترا در خود تكرار كنان
به سحرگاه شكفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد



***


آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

***

شاید این را شنیده ای که زنان
در دل « آری » و « نه » به لـ*ـب دارند

ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند

آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال

دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال




اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه

و زخم‌های من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق


***


وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست


***


دل من کودکی سبک‌سر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد

اوکه می‌گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد؟


***


آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد


***


اگر بسویت این چنین دویده ام

به عشق عاشقم نه بر وصال تو

به ظلمت شبان بی فروغ من

خیال عشق خوشتر از خیال تو




اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه

چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی


***


شانه های تو
همچو صخره های سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سـ*ـینه می‌کشد چو آبشار نور
شانه‌های تو
در خروش آفتاب داغ پرشکوه
زیر دانه‌های گرم و رو‌شن عرق
برق می زند چو قله های کوه


***


ای شب از رویای تو رنگین شده
سـ*ـینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی‌ام بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی‌ام زآلودگی‌ها کرده پاک


***

ای سـ*ـینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر

می‌خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر




اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
در دو چشمش گنـ*ـاه می‌خندید
بر رخش نور ماه می‌خندید

در گذرگاه آن لبان خموش
شعله‌ای بی پناه می‌خندید


***


آسمان همچو صفحه دل من

روشن از جلوه های مهتابست

امشب از خواب خوش گریزانم

که خیال تو خوشتر از خوابست


***


دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز

بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز

بند از سر گیسویم آهسته گشودم


***


آه اگر باز به سویم آیی
دیگراز کف ندهم آسانت
ترسم این شعله ی سوزنده ی عشق
آخر آتش فکند بر جانت




اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه


هر چه دادم به او حلالش باد
غير از آن دل كه مفت بخشيدم
دل من كودكي سبكسر بود
خود ندانم چگونه رامش كرد
او كه ميگفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش كرد


***


روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم

نالان ز کرده‌ها و پشیمان ز گفته‌ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم


***


درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن



اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
با آنکه رفته‌ای و مرا برده‌ای ز یاد
می‌خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت

ای مرد ای فریب مجسم بیا که باز
بر سـ*ـینه پر آتش خود می‌فشارمت


***


امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره می‌بارد

در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد

شعر دیوانه تب‌آلودم
شرمگین از شیار خواهش‌ها

پیکرش را دوباره می‌سوزد
عطش جاودان آتش‌ها


***


برو … برو … بسوی او، مرا چه غم

تو آفتابی … او زمین … من آسمان

بر او بتاب زآنکه من نشسته ام

به ناز روی شانه ستارگان​


اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع میکند


***


کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهار دیگر


***


در چشم های لیلی اگر شب شکفته بود

در چشم من شکفته گل آتشین عشق

لغزیده بر شکوفه لـ*ـب های خامشم

بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق


***


کسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد کرد
کسي مرا به ميهماني گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردني ست


***


نگه دگر بسوی من چه می کنی؟

چو در بر رقیب من نشسته ای

به حیرتم که بعد از آن فریب ها

تو هم پی فریب من نشسته ای

به چشم خویش دیدم آن شب

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

تو فال خود به نام دیگری زدی




اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم

دیگر چگونه سرخوشی یک بـ*ـو*سه ترا
در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم


***


هیچ صیادی در جوی حقیری كه به گودالی می ریزد
مرواریدی صید نخواهد كرد

***

با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

ای دل تنگ من و این بار نور؟
های‌هوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی‌انگاشتم


***


من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها


***


آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز

آخر مرا شناختی ای چشم آشنا

چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو

من هستم آن عروس خیالات دیرپا




اشعار فروغ فرخزاد

 

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش


***


رفته است و مهرش از دلم نمیرود
ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟


***


فردا اگر ز راه نمی آمد
من تا ابد کنار تو میماندم
من تا ابد ترانه ی عشقم را
در آفتاب عشق تو میخواندم


***


دانی از زندگی چه می‌خواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو


***


کاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده تو




اشعار فروغ فرخزاد

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا