مشاعره با اشعار خودمون

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 24/7/20

می شود بی شک بدون من برای تو
نمی‌شود اما برای من بدون تو

mahaflaki · 24/7/20

وای از ان نیمه شب لعنتی سرد
که مرا یک شبه از فکر تو پاک کرد

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 24/7/20

دست زِ من کشیدی و
درد در من آغاز گشت
دام برایم نهادی و
دست من زِ رهایی کوتاه گشت

mahaflaki · 24/7/20

تکرار می‌کنم قافیه های تکراری
که سرم پر است از حروف بیزاری

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 24/7/20

mahaflaki گفت:
تکرار می‌کنم قافیه های تکراری
که سرم پر است از حروف بیزاری

یک به یک خسته از این عشق وَ درد هجرانش
تو ببین ناله‌ی آن دخترک بی پدر و مادر را

mahaflaki · 24/7/20

ایستاده ام، ایستاده‌ای، ایستاده‌ایم
طوطی شدم تا بگویم همین را خواسته‌ایم

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 24/7/20

ما همه غرق گناهیم و گنـ*ـاه ما از برای عاشقیست!
این چنین غرق شدن، نفس بریدن دارد!

mahaflaki · 24/7/20

دانه گندم بکار و جو درو کن این سحر
باغ ما دیگر ندارد هیچ نظمی بی خبر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! · 24/7/20

راه را هموار نکن
آن سوی جاده‌ی تنهایی
ازدحام بی رحم آدم‌ها تو را می‌کشد!

mahaflaki · 24/7/20

دیگر به مرگ قانعم گر خون به ازادی دهم
جانم فدای یک نفس، ازاد باشد این تنم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی