مشاعره با حرف ب

*NiLOOFaR* · 15/5/23

بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
خونم بفشان کیست سیاووش‌تر از من
با لعل تو گفتم که علاجم لـ*ـب نوش است

*NiLOOFaR* · 15/5/23

بشکفت که یا رب چه لبی نوش‌تر از من
آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل
دیگی نه در این بادیه پرجوش‌تر از من

moh@mad · 15/5/23

Niloofar.r گفت:
بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش
اما شب من هم نه سیه‌پوش‌تر از من
گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوش‌تر از من

بر رهگذر بلا نهادم دل را
خاص از پی تو پای گشادم دل را

از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهٔ آن به باد دادم دل را

moh@mad · 17/5/23

niloofar.H گفت:
بنده پیر مغانم که زجهلم برهاند
پیرما هرچه کند عین ولایت باشد

به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت

سعدی

*NiLOOFaR* · 17/5/23

بی‌کمال‌های انسان از سخن پیدا شود
پسته‌ی بی‌مغز چون لـ*ـب واکنده رسوا شود

*NiLOOFaR* · 18/5/23

به شادی و غم دنیا نمی‌توان دل بست
در این زمانه که لبخندها نمادین است

ببخش اگر غزل تازه‌ای نمی‌گویم
که معنی غم تو برتر از مضامین است...

نفیسه_سادات_موسوی

moh@mad · 18/5/23

Niloofar.r گفت:
به شادی و غم دنیا نمی‌توان دل بست
در این زمانه که لبخندها نمادین است

ببخش اگر غزل تازه‌ای نمی‌گویم
که معنی غم تو برتر از مضامین است...

نفیسه_سادات_موسوی