خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
این روزها
تا یادت می کنم
باران می گیرد …
به گمانم زمستان هم مثلِ من دلتنگ شده
ساعتهای بی تو بودن را
با خاطراتت می گذرانم
خاطراتت مانده اند برایم یادگاری …
از روزهایی که میدانم بازگشتی ندارند
روزهایی که در دلمان تنها عشق بود و شوقِ زندگی و
لحظه های خوبِ باهم بودن …
حالا از آن روزها چیزی نمانده
جز مُشتی خاطراتِ خیس …​


کافه دلتنگی

 
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off و حبیب.آ

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدترین شکنجه
آن است کـه
دیگـــــر
نتوانے دوست بدارے….
***

با تکه ای از پارچه حریر
اشکهایت را پاک میکنم
تا مبادا صورت آرزوهایت
خراش بر ندارد.
کاش تمام رَنج هایت
قطره
قطره
می چکید از چشمم
وقلبم
آرام
آرام
سکوت میکرد . . . . .
***

چند موی بلند رویِ بالشم
جا مانده است!
درست مثل چند ترکش
در بدنِ
یک
سرباز…!


کافه دلتنگی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه از خودم میپرسم
این ماه است كه بركه را زیبا میكند
یا بركه ماه را
یا اگر هر دو زیبا هستند
پس این حوض
این حوضچه ی آبی
چه نقشی دارد
بیا و تو ماه باش
من بركه
و قلب من
حوضچه ی خلوتی
بی ماهی
بی رنگ
اصلا بیا و شبی
دست و صورت خویش را
به آب قلب من بزن
نگران نباش
جای دوری نمیبرم تو را
و صبح فردا
تو را زیباتر از همیشه
به آسمان پس میدهم!


کافه دلتنگی

 
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفتن های پاییز با رفتن های دیگر فرق می کند،
رفتن های پاییز در سکوت انجام می شوند،
رفتن های پاییز شوخی سرشان نمی شود،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.
آدم هایی که در پاییز می روند، هرگز بر نمی گردند، حتی اگر برگردند، دیگر آن آدم سابق نیستند،
و این خاصیت پاییز است که همه چیز را تغییر می دهد؛
خیابان ها را، کوچه ها را، پنجره ها را، خاطره ها را، درخت ها را
و بیشتر از همه، آدم ها را …


کافه دلتنگی

 
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
زندگی صحنه رنگین ریاست
همه مشتاق به آن می نگریم
عاقبت از پس تقدیر چوباد
روزی از لاشه آن میگذریم
زندگی خاطره ای بیش نبود
بهر ما جز غم وتشویش نبود
به کدام خاطره اش خوش باشیم
که کدام خاطره اش نیش نبود؟


کافه دلتنگی

 
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
***

نوشت: دوستت دارم
خودم با چشمهای خودم دیدم!
پیغامش را باز کردم، نقطه بود…
زیرِ نقطه نوشته شده بود:
“edited”
همیشه نوبتِ من که میشود،
علم پیشرفت میکند…


کافه دلتنگی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرمان بدهی کاخ ز احساس تو سازم
دستور دهی نور ز الماس تو سازم
من خالق هر بیت و غزل ، عاشق مدحم
مهلت بدهی بُرد ز کرباس تو سازم
یک ساز نهادی به دلم کوک نکردی
گر کوک کنی ، ساز ز انفاس تو سازم
رفتم به سرایت که بگیرم خبری خوش
گر راه دهی ، بیت ز مقیاس تو سازم
گفتم بخرم ناز و فروشم به حبیبم
گر ناز دهی کوه ز اجناس تو سازم


کافه دلتنگی

 
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
خانه خالیست من و عکس تو درگیر همیم
با خودم می برم این عشق مقوایی را

یک نفر نیست صدایم بزند ، برگردم
می برم با چمدان اینهمه تنهایی را…..!!
******

بازی ساده ‏ای است
من چشم می‏ گذارم
و تو می‏ روی
بگذار این طور فکر کنم
که هرگز پیدایت نکرده ‏ام
این بهتر است
تا عذاب این فکر
که تو من را گم کرده ‏ای!


کافه دلتنگی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: fatemeh_off

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
ﮔﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﻣﺴﺖ،ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺪ
ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻟﺒﺶ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﻧﻢ ﮐﺰ ﺳﺨﻦ ﺍﻓﺘﺪ
ﺻﺪﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﯿﺶ ﻗﺪﻣﺶ ﺟﺎﻥ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ
ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻣﮕﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻤﻦ ﺍﻓﺘﺪ
ﺍﯼ ﺑﺮﺳﺮ ﺳﻮﺩﺍﯼ ﺗﻮ،ﺳﺮﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻨﺎﻧﻢ ،ﮐﻪ ﺗﻨﯽ ﺑﯽ ﺑﺪﻥ ﺍﻓﺘﺪ
ﺁﻭﺍﺯﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﻫﻨﺖ ﻭﺭﺩ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﺳﺖ
ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍﺯ،ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮﺩﻫﻦ ﺍﻓﺘﺪ
ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﻔﺘﺪ؛ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪ ﺗﯿﺸﻪ،ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ
ﺷﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺴﺮ ﮐﻮﻫﮑﻦ ﺍﻓﺘد


کافه دلتنگی

 

☙zAHRa❧

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/7/19
ارسال ها
528
امتیاز واکنش
2,465
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
من نیامدہ ام با تو باشم
من آمدہ ام تو باشم !
هیزم آتش نمے گیرد، آتش مے شود
صداے تو بـہ من جانے دوبارہ مے دهد
هنگامے ڪـہ میگویے :
دوستت دارم ❤


کافه دلتنگی

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا