مشاعره با حرف ا

Mystery · 20/5/24

-DELI- گفت:
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

ای دیده اگر کور نئی گور ببین
این عالم پر فتنه و پر شور ببین

Della࿐ · 20/5/24

Mystery گفت:
ای دیده اگر کور نئی گور ببین
این عالم پر فتنه و پر شور ببین

ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی

Mystery · 20/5/24

-DELI- گفت:
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

Mitra_Mohammadi · 22/5/24

آنکه می‌گفت منم بهر تو غمخوار ترین
چه دل آزارترین شد دل آزار ترین

zariiiiiiiii · 22/5/24

اگر بلایی، واگر دوایی
دل از تو دیگر حذر ندارد
به طعنه مشکن، بهای دل را
که ره به جایی دگر ندارد

moh@mad · 22/5/24

zariiiiiiiii گفت:
اگر بلایی، واگر دوایی
دل از تو دیگر حذر ندارد
به طعنه مشکن، بهای دل را
که ره به جایی دگر ندارد

اول قدم از عشق سر انداختن است
جان باختن است و با بلا ساختن است

اول این است و آخرش دانی چیست
خود را ز خودی خود بپرداختن است

عراقی

Mystery · 23/5/24

moh@mad گفت:
اول قدم از عشق سر انداختن است
جان باختن است و با بلا ساختن است

اول این است و آخرش دانی چیست
خود را ز خودی خود بپرداختن است

عراقی

ای زاهد پاکیزه سرشت
گنـ*ـاه دگران بر تو نخواهند نوشت

Mitra_Mohammadi · 23/5/24

آن صورت زیبای تو را ماه ندارد
آن سلطنت چشم تو را شاه ندارد

Mystery · 24/5/24

Mitra_Mohammadi گفت:
آن صورت زیبای تو را ماه ندارد
آن سلطنت چشم تو را شاه ندارد

از پیش ما رفتی برو با هرکه خواهی باش باش
حالا که پیش ما نیستی هم‌صحبت عیار باش

Mitra_Mohammadi · 24/5/24

Mystery گفت:
از پیش ما رفتی برو با هرکه خواهی باش باش
حالا که پیش ما نیستی هم‌صحبت عیار باش

این قلب ترک خورده‌ی من بند به مو بود
من عاشق او بودم و او عاشقِ او بود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی