مشاعره با حرف ا

moh@mad · 21/11/23

-FãTéMęH- گفت:
افسوس که آنچه بردهام باختنیست

بشناخته ها تمام نشناختنیست

برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت

بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست

ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا
بر رخت نظاره‌ها را لغزش از جوش صفا

نشئهٔ صدخم نوشیدنی‌از چشم‌مستت‌غمزه‌ای
خونبهای صد چمن از جلوه‌هایت یک ادا

-FãTéMęH- · 21/11/23

از بر سیمین تو کارم زر است

ای بلای سیم و زر شاد آمدی

ElnaZ☆ · 21/11/23

از دور می‌آیی و شعرم بند می‌آید
موی تو وا باشد دهانم بسته‌تر بهتر

حسین زحمتکش

-FãTéMęH- · 21/11/23

اي عشق همه بهانه از تست من خامُشم اين ترانه از تست

هوشنگ ابتهاج

ElnaZ☆ · 22/11/23

این جان و دل و دیده پیِ دیدنِ اوست
جان و دل و دیده را به دیدار دهیم...

هوشنگ ابتهاج

-FãTéMęH- · 22/11/23

این تمنایم به بیداری میسر کی شود

کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

( سعدی )

moh@mad · 23/11/23

-FãTéMęH- گفت:
این تمنایم به بیداری میسر کی شود

کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

( سعدی )

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز

آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز

ElnaZ☆ · 23/11/23

آن‌که بی باده كند جانِ مرا سرخوش، كجاست؟
وآن‌که بيرون كند از جان و دلم دست، كجاست؟

-FãTéMęH- · 23/11/23

اشتباه نکن
نه زیبایی تو
نه محبوبیت تو
مرا مجذوب خود نکرد
تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بـ*ـو*سیدی
من عاشقت شدم

“شمس لنگرودی”

ElnaZ☆ · 24/11/23

آتش زدی به جان و دل بی‌قرار من
آیا دلت نسوخت به حال نزار من؟

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی