مشاعره با حرف ا

Mahii · 21/7/23

moh@mad گفت:
ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو
ا
ی جان تو بیا اگر نخواهی ترسیدبرو
میترسی کار تو هم نیست برو

آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل

moh@mad · 22/7/23

Mahii گفت:
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل

ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن

باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن

Mahii · 22/7/23

moh@mad گفت:
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن

باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو

پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

YeGaNeH · 22/7/23

اگر دنیا تمامش سهم من باشد
فقط دنیای خود را با تو میخواهم

- سارا یوسفی

moh@mad · 25/7/23

YeGaNeH گفت:
اگر دنیا تمامش سهم من باشد
فقط دنیای خود را با تو میخواهم

- سارا یوسفی

از برای امتحان ای کاش یوسف میشدم
ای خدا طلقت ندارم رنج اسماعیل را

*NiLOOFaR* · 26/7/23

آرزویم همه این است که هر صبح دلم
به صدای تپش قلب تو آغاز شود...!

محمد شریفی

*NiLOOFaR* · 26/7/23

آهسته و نرم، بی‌قرارم کردی
تیری نزدی ولی شکارم کردی

در زندگی‌ام خاطره‌ای می‌سوزد
خاموش نمی‌شود، چه کارم کردی؟

پارسا همت

*NiLOOFaR* · 26/7/23

اندیشه معشوق نگهبان خیال است
عاشق نتواند به خیال دگر افتد...

صائب تبریزی

moh@mad · 26/7/23

*NiLOOFaR* گفت:
اندیشه معشوق نگهبان خیال است
عاشق نتواند به خیال دگر افتد...

صائب تبریزی

انگشت به لـ*ـب مانده ام از قاعده عشق
ما يار نديده تب معشوق كشيديم

صائب

*NiLOOFaR* · 31/7/23

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت

خیام

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی