مشاعره با حرف ا

moh@mad · 27/12/21

-PANAHツ گفت:
از گلوي خود بريدن وقت حاجت همت است

ورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند

ای صنم در دلبری هم دست و دستان تو راست
بر دل و جان پادشاهی هم دل و هم جان تو راست

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/12/21

او که مبنای جهان زوج آفرید
خود به ما نزدیکتر شد از ورید
تابعی را از زمین تا آسمان
کرده دلهای انسان‌ها نهان
تا به منظور ما پیوسته است
هدف امیال دل ما بسته است
دل به بالا تا عنایت می‌کند
حد تابع بی نهایت می‌کند
هرکسی تا بی نهایت را شناخت
چون مجانب سوی آن بالا شتافت

از کتاب ریاضیم کپی کردم درس تابع

رشته ادبیات تا داخل کتاب ریاضیشم شعره

moh@mad · 28/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
او که مبنای جهان زوج آفرید
خود به ما نزدیکتر شد از ورید
تابعی را از زمین تا آسمان
کرده دلهای انسان‌ها نهان
تا به منظور ما پیوسته است
هدف امیال دل ما بسته است
دل به بالا تا عنایت می‌کند
حد تابع بی نهایت می‌کند
هرکسی تا بی نهایت را شناخت
چون مجانب سوی آن بالا شتافت

از کتاب ریاضیم کپی کردم درس تابعرشته ادبیات تا داخل کتاب ریاضیشم شعره

این شعر رو بزار تو تایپیک مشاعره با اشعار خودمان

ای صنم خوش سخن حلقه درا رقص کن
عشق نگردد کهن حق خدا همچنین

~ĤaŊaŊeĤ~ · 28/12/21

moh@mad گفت:
این شعر رو بزار تو تایپیک مشاعره با اشعار خودمان

ای صنم خوش سخن حلقه درا رقص کن
عشق نگردد کهن حق خدا همچنین

من که نسرودم بزارم من فقط شعرای خودم میسرایم رو میزارم
امرور امدم با ل بسازم خیلی بی معنی شد بی خیال اونجا شدم

اگر این داغ جگرسوز که بر جان من است

بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید

moh@mad · 28/12/21

حنانه سادات هاشمی گفت:
من که نسرودم بزارم من فقط شعرای خودم میسرایم رو میزارم
امرور امدم با ل بسازم خیلی بی معنی شد بی خیال اونجا شدم

اگر این داغ جگرسوز که بر جان من است

بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید

ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو
گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو

قصه کن در گوش ما گر دیگران محرم نیند
با دل پـرخـون ما پیـغام دلـداری بگو

~ĤaŊaŊeĤ~ · 4/1/22

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

moh@mad · 6/1/22

حنانه سادات هاشمی گفت:
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست
توابر در او کش که به جزخصمِ قمر نیست

ای خشک درختی که در آن باغ نرسته‌ست
وی خوار عزیزی که دراین ظل شجر نیست

paria.m · 2/2/22

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارارا
_______________________________
الا یا ایها الساقی ادرکاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

Mahii · 2/2/22

افسوس که آنچه بردهام باختنیست
بشناخته ها تمام نشناختنیست
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست

moh@mad · 6/2/22

Mahii گفت:
افسوس که آنچه بردهام باختنیست
بشناخته ها تمام نشناختنیست
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست

از عشق همین نکته کفایت ما را
وجدان و شرف به عهد نفروخته ایم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

دستیار تالار کتاب گویا

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین