بوف تنهایی من | صادق هدایت

فروغ ارکانی · 10/5/18

مرگ، همه هستی‌ها را به یک چشم نگریسته
و سرنوشت آنها را یکسان می‌کند
نه توانگر می‌شناسد و
نه گدا.
***
زرپرستی و شکم پروری همۀ احساسات
عالیه انسان را خفه می‌کند.
***
تا دنیا چنین است که هست، حقیقت
از آن چیزی است که قدرت
نداشته و با قدرت هم
کنارنیامده است.

فروغ ارکانی · 18/5/18

زندگی شبیه یک آتشکده است که باید مرتب
مواد مشتعله به آن برسد تا خاموش نگردد.
***
در نتیجه گوشت‌خوارای است که نژاد انسان
فاسد شده، پاکیزگی و سادگی
نخستین خود را از
دست می‌دهد.
***
من گمان می‌کنم آزادم ولی جلوی سرنوشت خودم
نمی‌توانم کمترین ایستادگی بکنم.

فروغ ارکانی · 18/5/18

انسان نه تنها حیوانی است که آلت دفاعیه
او از سایر حیوانات کمتر است
بلکه راه زندگانی را
هم نمی‌داند.
***
سرنوشت است که مرا به این سو و آن سو می‌کشاند.
***
این سرنوشت است که فرمانروایی دارد، ولی
در همین حالترین من هستم که
سرنوشت خودم را درست
کرده‌ام.

فروغ ارکانی · 28/6/18

انسان خون می‌ریزد، تخم بیدادگری و ستمگری
می‌کارد، پس در نتیجه ثمره جنگ
و درد و ویرانی و کشتار
می‌درود.
***
مردم راهنمای مدبر و عاقل خوب می‌خواهند که
درد اصلی ملت را بفهمد و درمان کند.
***
برای نوشتن کوچکترین احساسات یا کوچکترین
خیال گذرنده ای، باید سرتاسر زندگانی
خودم را شرح بدهم و آن
ممکن نیست.

فروغ ارکانی · 2/7/18

خوب بود آدم با این همه آزمایش هایی که
از زندگی دارد، می‌توانست به دنیا
بیاید و زندگی خودش را از
سر نو اداره کند.
***
خودکشی های فصلی بیشتر از بی اعتقادی، از زوال و
نابودی وجوه زندگی مشترک برمیخیزند.
***
اشخاص ترسو و خرافات پرست چیز تازه‌ای را اگرچه
حقیقت و روشن هم باشند، نمی‌پذیرند
و پی بهانه می‌گردند و
اشکال تراشی می‌کنند.

فروغ ارکانی · 2/7/18

زیردست آزاری و درندگی و خونخواری
انسان برای آن است که از خون
حیوانات تغذیه میکند.
***
به نظرم می‌آمد که مرگ یک خوشبختی و یک نعمتی
است که به آسانی به کسی نمی‌دهند.
***
هرگاه دنیا می‌توانست از خوراک حیوانی دست
بکشد، نه تنها یک شورش اقتصادی پیدا
می‌شد، بلکه به بهبودی اخلاقی
منتج می‌گشت.

فروغ ارکانی · 2/7/18

به دنبال گوشتخواری عادات و اخلاق انسان
پر از آلایش و درشتی می‌گردد.
***
هر چه قضاوت آنها درباره من سخت
بوده باشد، نمی‌دانند که من
بیشتر خودم را سخت تر
قضاوت کرده‌ام.
***
یک چیزهایی هست که نمی‌شود به دیگری فهماند،
نمی‌شود گفت، آدم را مسخره می‌کنند.

فروغ ارکانی · 2/7/18

جسم در یک دنیای مرده زندگی می‌کند و این
شاید همان احساس مبهمی است
که انسان از پیش خود را مرده
جاندار می‌پندارد.
***
چه قدر تلخ و ترسناک است هنگامی که آدم
هستی خودش را حس می‌کند.
***
تو آب روان بودی و
رفتی سوی دریا
ما سنگ سفالیم،
ته جوی بمانیم

فروغ ارکانی · 2/7/18

ستمگری و کشتار نسبت به حیوانات، دشنام و
ناسزا به شرافت و مقام انسانیت است.
***
هنگامی که انسان از شادی‌های دروغی و چیزهای
مزخرف دست برداشت، خواهد فهمید
که بهترین زندگانی را طبیعت
به او می‌دهد.

فروغ ارکانی · 2/7/18

اگر زندگانی سپری نمی‌شد چه قدر
تلخ و ترسناک بود.
***
بدیهی است که تمام وجدان و شرافت، هر انسانی را
مجبور می‌کند که در دادخواهی آنها شرکت
نموده، هر چه زودتر جبران حقوق
پایمال شده را بنماید.
***
سایه‌ام هست که مرا وادار به حرف زدن می‌کند،
فقط او می‌تواند مرا بشناسد.

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین