
- عضویت
- 26/8/24
- ارسال ها
- 14
- امتیاز واکنش
- 17
- امتیاز
- 63
- سن
- 23
- زمان حضور
- 9 ساعت 44 دقیقه

نویسنده این موضوع
#پارت_نهم
#آدا
باصدای منشی که میگه اقای دکتر منتظرم هستن نفس عمیقی میکشم و نگاهم رو از تابلوی معاونت روابط عمومی میگیرم. لحظه ای پشت در مکث میکنم. قلبم توی گلوم میزنه تعارف که با خودم ندارم میترسم یک هچل دیگه ای باشه.
سنگینی نگاه منشی باعث میشه بیشتر از این معطل نکنم. تقهای به در میزنم...
#آدا
باصدای منشی که میگه اقای دکتر منتظرم هستن نفس عمیقی میکشم و نگاهم رو از تابلوی معاونت روابط عمومی میگیرم. لحظه ای پشت در مکث میکنم. قلبم توی گلوم میزنه تعارف که با خودم ندارم میترسم یک هچل دیگه ای باشه.
سنگینی نگاه منشی باعث میشه بیشتر از این معطل نکنم. تقهای به در میزنم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان آدا | zohrh کاربر انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
