خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
آیا تابه‌حال قلبت به‌خاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت‌ها بعد از تمام کردن کتابی نویسنده‌اش همچنان در گوشَت نجوا کند؟
***
همه‌جا به جست‌وجوی آرامش برآمدم و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تک‌وتنها با کتابی کوچک.
***
افلاطون گفته: «مهربان باش؛ زیرا هر کسی را که می‌بینی در نبردی سخت مشغول مبارزه است.»
***
آن‌موقع به همان علتی کتاب می‌خواندم که همیشه می‌خواندم؛ برای لـ*ـذت و برای فرار.
***
«چرا مردم این‌قدر از فکر کردن می‌ترسند؟ چرا هیچ وقتی برای اندیشیدن نمی‌گذارند؟ سکون اشکالی ندارد؛ پوچی، دور خود چرخیدن و حتی شاد نبودن اشکالی ندارد. فکر می‌کنم این چیزها قدم‌های نخستین تولد یک فکر جدید است. برای همین است که دوست دارم کتاب بخوانم.»


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما به کتاب‌هایی نیاز داریم که اثرشان بر ما مثل اثر یک فاجعه باشد؛ کتاب‌هایی که عمیقاً متأثرمان کنند؛ مثل تأثیر مرگ کسی که بیشتر از خودمان دوستش داشتیم؛ مثل تبعید شدن به جنگل‌ هایی دور از همه؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید همچون تیشه‌ای باشد برای شکستن دریای یخ‌زدۀ درونمان.
***
«وقتی مسئله‌ای مرا آزار می‌دهد، به‌دنبال پناهگاه می‌گردم. لازم نیست راه دوری بروم: سفر به قلمرو حافظۀ ادبی کفایت می‌کند. کجا می‌شود مشغولیتی ناب‌تر، همنشینی سرگرم‌کننده‌تر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟»
***
«کسی که کتاب امانت می‌دهد یک احمق است؛ اما کسی که کتاب را پس می‌دهد احمق‌تر است.»


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی می‌خندیدیم، فراموش می‌کردیم در اتاق زنی هستیم که امید اندکی به زنده‌ماندنش باقی مانده است.
***
ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف می‌کنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف می‌کنیم که آن کتاب جنبه‌هایی از وجودمان را به‌خوبی نشان می‌دهد.
***
گرگ تقاص اشک‌های گوسفند را پس خواهد داد.
***
«دنبال خوشبختی نگرد؛ خود زندگی خوشبختی است.»
***
نمی‌تواند انگیزۀ خودکشی را درک کند؛ احاطۀ تمام‌وکمال تاریکی که به فرد اجازه می‌دهد تا جان خودش را بگیرد.


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما همیشه به یاد کسانی هستیم که دوستشان داشتیم. آنها بخشی از ما می‌شوند. آنها بخشی از ما هستند.
***
این کتاب‌خوان‌ها چه چیز مشترکی با هم دارند؟ ممکن است هیچ چیز مشترکی نداشته باشند جز اینکه می‌دانند چگونه بخوانند و اینکه از این مهارت برای لـ*ـذت‌بردن از کتاب‌ها استفاده کنند.
***
«بله نینا؛ زندگی سخت، ناعادلانه و دردناک است؛ اما تضمین می‌کند -صددرصد و بی‌هیچ شک و شبهه‌ای- که در لحظاتی غیرمنتظره و ناگهانی، زیبایی را، شادی، عشق، پذیرش و وجد را نیز پیشکش کند.» اتفاقات خوب. این دیگر توانایی خود ماست که این لحظه‌ها را تشخیص دهیم و برای نجات‌یافتن و حتی رشدکردن دودستی و محکم به آن لحظات خوب بچسبیم؛ و زمانی که بتوانیم زیبایی‌ها را با هم شریک شویم، امید دوباره زنده می‌شود.
***
کتاب‌های زیادی منتظرند تا خوانده شوند، خوشی‌های زیادی منتظرند تا کشف شوند، شگفتی‌های زیادی منتظرند تا آشکار شوند.


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
زمانی را که می‌توانستم برای بحث‌وجدل بر سر انتخابم بگذارم برای انجام و ادامۀ آن صرف می‌کردم.
***
کسانی که دوستشان دارم از همه‌چیز مهم‌ترند. من باید همیشه به آنها بگویم که چقدر برایم مهم‌اند. ابراز عشق است که ما را گرم نگه می‌دارد؛ حتی در روزهای پایانی زمستان.
***
آیا تابه‌حال قلبت به‌خاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت‌ها بعد از تمام کردن کتابی نویسنده‌اش همچنان در گوشَت نجوا کند؟
***
همۀ ما به فضایی نیاز داریم که در آن راحت باشیم؛ فضایی که در آن به یاد بیاوریم چه کسی هستیم و چه چیزی برایمان مهم است؛ وقفه‌ای در زمان که اجازه دهد شادی و لـ*ـذت زندگی کردن به خودآگاهمان بازگردد.
***
کلمه‌ها زنده‌اند و ادبیات یک گریز است؛ گریزی نه از زندگی، که به‌سوی آن.»


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه او و نه مادرم اصرار چندانی بر اصول اولیۀ زندگی خودشان نداشتند. ما به رفتار آنها نگاه می‌کردیم و از آنها یاد می‌گرفتیم.
***
اگر نتوانم جدایی از یک کتاب را تحمل کنم، مخصوصاً کتابی که در حاشیه‌ها و صفحات سفید اول و آخرش یادداشت نوشته باشم، یک نسخۀ اضافه می‌خرم و نسخۀ جدید را امانت می‌دهم.
***
از نظر من هم کتاب‌ها بوی ادویه می‌دهند، اما بوی یک ادویۀ بومی؛ آرامش‌بخش و آشنا. همان بوی کتابخانۀ سیار، ترکیبی از بوی صفحه‌های کهنه و بدن‌های گرم.
***
وقتی افکار او را دربارۀ کتاب‌ها می‌خواندم، دریافتم که من و رنه هم‌مسلک هستیم: «وقتی مسئله‌ای مرا آزار می‌دهد، به‌دنبال پناهگاه می‌گردم. لازم نیست راه دوری بروم: سفر به قلمرو حافظۀ ادبی کفایت می‌کند. کجا می‌شود مشغولیتی ناب‌تر، همنشینی سرگرم‌کننده‌تر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟» دقیقاً همین است.


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
یادم می‌آید یک روز یکشنبۀ اوایل دهۀ ۱۹۷۰، چند سال قبل از اینکه بخواهم کتاب گذر از پنج آوریل را بخوانم همگی به کلیسا رفتیم. کشیش خطابه‌ای علیه معترضان جنگ ویتنام ایراد کرد. «ما باید حمایت بی‌دریغ خود را به جنگ کشورمان علیه کمونیسم و بی‌دینی ابراز کنیم. من به شما مردم آمریکا می‌گویم: یا عاشقش باشید یا ترکش کنید.»
***
زیبایی‌های دنیا شامگاه، با دل و قلبی لرزان، دوباره به آن اندیشیدم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که شاید زندگی یعنی همین؛ ناامیدی‌های بسیار، اما همین‌طور هم لحظه‌های نادر زیبایی، آنجا که زمان دیگر همچون سابق نیست… یک همیشۀ در هرگز است. موریِل باربری
***
ما نمی‌توانیم اتفاقات اطرافمان را کنترل کنیم، اما مسئول عکس‌العمل‌هایمان نسبت به آن اتفاقات هستیم.


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، ~MobinA~ و 80by

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
«کتاب‌ها هم مثل پول دائماً باید در گردش باشند. تا جایی که بشود، قرض بدهید و قرض بگیرید؛ هم کتاب را و هم پول را! مخصوصاً کتاب را؛ کتاب‌ها به‌مراتب بیشتر از پول، چیزی برای عرضه‌کردن دارند. کتاب فقط یک دوست نیست، بلکه می‌تواند دوستان بسیاری برایتان به ارمغان بیاورد. زمانی که با ذهن و روحتان صاحب کتابی هستید، ثروتمندید. اما وقتی آن را به شخص دیگری بدهید سه‌برابر ثروتمندید.»
***
بهشت در بالاترین طبقۀ قفسۀ کتاب‌ها برپا می‌شد؛ روی طاقی که کمی پایین‌تر از سقف بود.
***
«من در سرتاسر کشورم سفر کردم و به همه‌جور قصه‌ای گوش سپردم. همۀ آنها غم‌انگیز نبودند. من قصه‌های زیبای زیادی شنیدم. در آنها هراس بود، بله؛ اما شادی هم بود. رؤیاهای کشور من، با رؤیاهای کشور شما تفاوتی ندارند- آنها به وسعت قلب انسان هستند.»
***

می‌خواستم خودم را در کتاب‌ها غوطه‌ور کنم و دوباره یکپارچه بیرون بیایم.


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
کجا می‌شود مشغولیتی ناب‌تر، همنشینی سرگرم‌کننده‌تر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟
***
در هیئت یک مجسمه چوبیِ نشسته، در رنگ‌های طلایی و آبی، میان فرشتگانِ در حال آوازخواندن فرمانروایی می‌کرد.
***
ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم.
***
کتاب یک باغ است، یک مزرعه، یک گنج، یک همراه، یک رفیق، و نیز یک مشاور؛ نه یک مشاور که چندین مشاور. – هنری وارد بیچر
***
قوانین یک سال کتاب‌خوانی‌ام ساده بود: از هر نویسنده نباید بیشتر از یک اثر می‌خواندم؛ نمی‌توانستم کتابی را که قبلاً خوانده بودم بازخوانی کنم؛ و می‌بایست دربارۀ هر کتابی که خوانده بودم نقد بنویسم. قصد داشتم هم کتاب‌های جدید بخوانم و هم از نویسنده‌های جدید؛ همچنین از نویسندگان محبوبم هم کتاب‌های قدیمی‌شان را بخوانم.


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن جسد دیگر خواهر من نبود. آن‌ماری از دنیا رفته بود. ما می‌توانستیم همواره او را بین خودمان در حرف‌ها، خاطرات و عکس‌ها داشته باشیم. او متعلق به ما بود تا او را به خاطر بسپاریم و درباره‌اش حرف بزنیم و خوابش را ببینیم؛ اما خودش دیگر برای خودش وجود نداشت. دیگر هرگز نمی‌توانست یاد بگیرد، احساس کند، حرف بزند یا رؤیا ببیند. این، اولین موضوع وحشتناک در فقدان آن‌ماری بود: او خودش را از دست داده بود. او زندگی و شگفتی‌هایش، امکانات بی‌حدوحسابش را از دست داده بود. درحالی‌که بقیۀ ما به زندگی ادامه می‌دادیم، او از آن محروم شده بود. برای او همه‌چیز پایان یافته بود.
***
وقتی مسئله‌ای مرا آزار می‌دهد، به‌دنبال پناهگاه می‌گردم. لازم نیست راه دوری بروم: سفر به قلمرو حافظۀ ادبی کفایت می‌کند. کجا می‌شود مشغولیتی ناب‌تر، همنشینی سرگرم‌کننده‌تر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟
***
«مرگ شیرین است؛ ما را از هراس مردن فارغ می‌کند.»


تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا