نویسنده این موضوع
دلم برای انجام این کار پَر میزد. به آسایش کتاب خواندن و انتظار برای لـ*ـذت نشستن با یک کتاب روی مبل بنفشم و اینکه اسم «کار» را رویش بگذارم نیاز داشتم. من با گذاشتن اسم کار بر رویش به آن قداست میبخشیدم. کتابخواندن همیشه یکی از کارهای موردِعلاقهام بود، اما حالا داشت تبدیل به تلاشی باارزش میشد.
***
رنجِ دانستنِ این حقیقت که نتوانستم از خواهرم در مقابل مرگ محافظت کنم. تنها چیزی که خواسته بودم این بود: «بگذار من آن کسی باشم که میداند!» میخواستم من آن کسی باشم که مرگ را برعهده میگیرد و بقیه، از جمله آنماری، از دستش در امان باشند.
***
***
رنجِ دانستنِ این حقیقت که نتوانستم از خواهرم در مقابل مرگ محافظت کنم. تنها چیزی که خواسته بودم این بود: «بگذار من آن کسی باشم که میداند!» میخواستم من آن کسی باشم که مرگ را برعهده میگیرد و بقیه، از جمله آنماری، از دستش در امان باشند.
***
تولستوی و مبل بنفش | نینا سنوکیچ
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com