نویسنده این موضوع
هنوز به خدا اعتقاد دارم. ولی خیلی دور است، خیلی سرد، خیلی حسابگر. میبینم که باید جوری زندگی کنیم انگار وجود ندارد. دعا و پرستش و سرود خواندن – همه و همه پوچ و بیثمرند. دارم سعی میکنم توضیح دهم چرا قصد دارم از اصولم تخطی کنم (هرگز متوصل نشدن به خشونت). هنوز هم به این اصل پایبندم ولی این را هم فهمیدهام که برای زنده ماندن گاهی باید اصول را نادیده گرفت. اعتماد بیپشتوانه به اقبال و مشیت الاهی و لطف خدا فایده ندارد. باید خودت دست به عمل بزنی، باید بجنگی.
کلکسیونر | جان فاولز
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com