خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
این رفتن و باز آوردن شوهرِ بی‌دست و پا از میخانه یکی از خوشی‌ها و لـ*ـذت‌هایی بود که در میان چرک و کثافت و آشفتگی بچه‌داری برای خانم دوربی‌فیلد باقی مانده بود: می‌رفت و در میخانه یکی دو ساعت در کنار شوهرش می‌نشست و غم و ناراحتی مراقبت از بچه‌ها را از یاد می‌برد. در این گونه اوقات، زندگی در هاله‌ای خوشرنگ جا می‌گرفت.
***
شاید از میان تمام چیزها، دروغی درباره همین یک چیز، به حالم بسیار مفید می‌بود، اما من هنوز آنقدر شرف دارم – هر قدر هم که کم باشد – که چنین دروغی را نگویم. اگر تو را دوست داشتم بیشترین موجبات را هم داشتم تا به تو بفهمانم که دوستت دارم. اما دوستت ندارم.
***
دریافت که روز و تاریخ دیگری هم هست که از بقیه روزها برای او مهمتر است: روز مرگ خودش، آنگاه که همه این زیبایی‌ها ناپدید می‌شوند؛ روزی که نادیده و موذیانه در میان سایر روزهای سال کمین کرده است و هر سال که به آن می‌رسد نه علامتی می‌دهد و نه صدایی می‌کند، و با این‌همه همچنان بی‌گمان وجود دارد. این روز چه وقت بود؟


تس دوربرویل | توماس هاردی

 

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
تس: من چیزی در باره‌ی ارواح نمی‌دانم اما این را می‌دانم که گاه با اینکه زنده‌ایم روحمان از جسممان پرواز می‌کند. بعد از این سعادت بزرگ دوست دارم تنها باشم و چیزی جز آسمان بالای سرم نباشد، انگار جز ما دو تا احدی روی زمین نیست و ای کاش نبود.
***
زنان – یا به سخن درست‌تر، دختران – چون بیشتر جوان بودند – کلاه‌های چین‌دار کتانی بر سر داشتند که مجهز به گوشک‌های بلند بودند که نور را از چهره‌شان می‌گرداند. برای اینکه ساق‌های گندم دستشان را نخراشد دستکش به دست کرده بودند. یکی از آن‌ها ژاکتی میخکی رنگ به تن داشت، دیگری ژاکتی شیری رنگ و پیرهن مچ‌بسته، و باز دیگری دامنی به سرخی بازوان ماشین دروگر. بقیه که مسن‌تر بودند روپوش قهوه‌ای تیره به تن داشتند، که از سالیان دراز در مقام لباس معمول کار، جا افتاده بود و برای کار در مزرعه برای زنان از هر لباس دیگری مناسبتر بود؛ اما جوانان این روپوش را به کناری نهاده بودند. امروز صبح چشم بی‌اختیار به سوی دختری می‌گردد که ژاکت میخکی رنگی به تن دارد. پیکرش از پیکر همه مواج‌تر و نرم‌تر و خوش‌تراش‌تر است. اما کلاهش را طوری پایین کشده است که هنگامی که خم می‌شود چیزی از چهره‌اش پیدا نیست، هر چند رنگ پوستش را می‌توان از یک یا دو رشته موی قهوه‌ای رنگ تیره‌ای که زیر کلاه آواره شده‌اند و در حاشیه گوشک‌ها به چشم می‌خورند حدس زد. شاید هم علت اینکه توجه دیگران را به خود جلب کرده این است که هرگز خواستار این توجه نیست، هرچند زنان و دختران دیگر اغلب به دور و بر خود خیره می‌شوند.


تس دوربرویل | توماس هاردی

 

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه پنجره‌های ساختمان گشوده بودند و کلر از حیاط کمترین صدای ساکنان خانه را که استراحت کرده بودند می‌شنید. این ساختمان حقیر و تو سری خورده که در نظر او جایی بود که باید مدتی به اجبار در آن می‌ماند و هرگز در نظرش واجد چندان اهمیتی نبود که بخواهد آن را به عنوان یک چیز دارای کیفیتی خاص نظاره کند، در نظرش چگونه بود؟ سقف توفالی گلسنگ گرفته‌اش به او خطاب می‌کرد و می‌گفت: «بمان!» پنجره‌ها لبخند می‌زدند، درها شیرین‌بازی می‌کردند و او را به سوی خویش می‌خواندند و پیچک‌ها از اینکه با آن‌ها همدست گشته بودند از شرم سرخ می‌شدند. شخصیتی در درون این ساختمان بود که نفوذش در همه جا منتشر شده بود و آجرها و ساروج و آسمان بالای سر را با حساسیتی سوزان به زق‌زق واداشته بود. این شخصیت نیرومند از آنِ چه کسی بود؟ از آنِ یک دختر شیردوش.


تس دوربرویل | توماس هاردی

 

YeGaNeH

معاونت کل سایت رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
معاونت سایت
  
عضویت
9/1/22
ارسال ها
10,008
امتیاز واکنش
41,237
امتیاز
508
زمان حضور
312 روز 13 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
زنی قدرتمند که از روی بی پروایی، قدرت خود را از دست می دهد، بدتر از زنی ضعیف است که هیچ وقت قدرتی برای از دست دادن نداشته است.
***
زیبایی یا زشتی نهاد کسی را نباید در کارهایش، بلکه در هدف ها و انگیزه‌هایش جست و جو کرد؛ گذشته‌ی حقیقی او را، نه در میان کارهای انجام شده، بلکه در کارهایی که آرزوی انجامش را دارد باید یافت.
***
تائب هر اندازه گنهکارتر همانقدر قدیس‌تر.
***
راستی از میان زنان مومنه و پارسا کدام زنی است که آنقدر که به بچه‌های خود عقیده دارد به تهدیدها و وعد و عیدهای مذهب اعتقاد داشته باشد، یا اگر ایمان و اعتقاداتش سر سوزنی علیه سعادت فرزندانش عمل کند آن اعتقادات را به دور نیفگند؟


تس دوربرویل | توماس هاردی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا