نویسنده این موضوع
مهاجرت به لندن
مارکس در اوایل ژوئن ۱۸۴۹ راهی لندن شد و تا آخر عمر در آن شهر اقامت داشت. مقر اتحادیه کمونیستها نیز به لندن منتقل شد. با این حال، در زمستان ۱۸۴۹–۱۸۵۰ هنگامی که جناحی به رهبری آگوست ویلیش و کارل شاپر برای آغاز فوری قیام تحرکاتی را آغاز کردند، اختلافاتی در اتحادیه کمونیستها به وجود آمد. ویلیش و شاپر معتقد بودند که به محض آغاز قیام توسط اتحادیه کمونیستها، کل طبقه کارگر از سراسر اروپا «خودجوش» برای پیوستن به آن برمیخیزد و بدین ترتیب انقلابی در اروپا به ثمر میرسد. مارکس و انگلس اعتراض کردند که چنین شورش برنامهریزی نشدهای از سوی اتحادیه کمونیستها «ماجراجویانه» است و مانند «خودکشی» خواهد بود. قیام مد نظر جناح شاپر/ویلیش، به راحتی توسط پلیس و نیروهای مسلح دولتهای مرتجع اروپا درهم شکسته خواهد شد. مارکس معتقد بود که این امر منجر به نابودی اتحادیه کمونیستها میشود و با اعمال و قدرت اراده گروه انگشتشماری، تغییرات در جامعه یک شبه حاصل نمیشود. در عوض، این تغییرات از طریق تحلیل علمی شرایط اقتصادی جامعه و حرکت به سمت انقلاب از طریق مراحل مختلف توسعه اجتماعی محقق میشود. او احساس میکرد در مرحله فعلی توسعه (حدود سال ۱۸۵۰)، پس از شکست انقلابهای ۱۸۴۸ در سراسر اروپا، اتحادیه کمونیستها باید طبقه کارگر را تشویق کند تا با عناصر مترقی بورژوازیِ در حال ظهور متحد شود تا اشراف فئودال را در مسائلی که اصلاحات دولتی را میطلبد، مثل جمهوری مبتنی بر حاکمیت قانون یا مجلسهایی که نمایندگانش به صورت آزادانه و با رأیگیری همگانی (فقط مردان) انتخاب شدهاند، شکست دهد. به عبارت دیگر، طبقه کارگر قبل از انقلاب کارگری، باید با بورژوازی و عناصر دموکراتیک همراه شود تا انقلاب بورژواها با موفقیت به سرانجام برسد.
بعد از منازعهای طولانی که میتوانست منجر به نابودی اتحادیه کمونیستها شود، نظر مارکس غالب شد و سرانجام جناح ویلیش/شاپر اتحادیه را ترک کردند. در همین حال، مارکس شدیداً در جمعیت آموزشی کارگران آلمان که گروهی سوسیالیست بود، دخیل شد. این جمعیت جلسات خود را در خیابان گریت ویندمیل در لندن برگزار میکرد. این سازمان نیز درگیر اختلافات داخلی بین اعضای خود (که برخی از آنها پیرو مارکس و برخی دیگر پیرو جناح شاپر/ویلیچ بودند) شد. اینجا هم موضوعات مورد اختلاف مشابه مسائل مطرحشده در منازعه داخلی اتحادیه کمونیستها بود، اما این بار مارکس شکست خورد و در ۱۷ سپتامبر ۱۸۵۰ از سازمان استعفا داد.
مارکس در اوایل ژوئن ۱۸۴۹ راهی لندن شد و تا آخر عمر در آن شهر اقامت داشت. مقر اتحادیه کمونیستها نیز به لندن منتقل شد. با این حال، در زمستان ۱۸۴۹–۱۸۵۰ هنگامی که جناحی به رهبری آگوست ویلیش و کارل شاپر برای آغاز فوری قیام تحرکاتی را آغاز کردند، اختلافاتی در اتحادیه کمونیستها به وجود آمد. ویلیش و شاپر معتقد بودند که به محض آغاز قیام توسط اتحادیه کمونیستها، کل طبقه کارگر از سراسر اروپا «خودجوش» برای پیوستن به آن برمیخیزد و بدین ترتیب انقلابی در اروپا به ثمر میرسد. مارکس و انگلس اعتراض کردند که چنین شورش برنامهریزی نشدهای از سوی اتحادیه کمونیستها «ماجراجویانه» است و مانند «خودکشی» خواهد بود. قیام مد نظر جناح شاپر/ویلیش، به راحتی توسط پلیس و نیروهای مسلح دولتهای مرتجع اروپا درهم شکسته خواهد شد. مارکس معتقد بود که این امر منجر به نابودی اتحادیه کمونیستها میشود و با اعمال و قدرت اراده گروه انگشتشماری، تغییرات در جامعه یک شبه حاصل نمیشود. در عوض، این تغییرات از طریق تحلیل علمی شرایط اقتصادی جامعه و حرکت به سمت انقلاب از طریق مراحل مختلف توسعه اجتماعی محقق میشود. او احساس میکرد در مرحله فعلی توسعه (حدود سال ۱۸۵۰)، پس از شکست انقلابهای ۱۸۴۸ در سراسر اروپا، اتحادیه کمونیستها باید طبقه کارگر را تشویق کند تا با عناصر مترقی بورژوازیِ در حال ظهور متحد شود تا اشراف فئودال را در مسائلی که اصلاحات دولتی را میطلبد، مثل جمهوری مبتنی بر حاکمیت قانون یا مجلسهایی که نمایندگانش به صورت آزادانه و با رأیگیری همگانی (فقط مردان) انتخاب شدهاند، شکست دهد. به عبارت دیگر، طبقه کارگر قبل از انقلاب کارگری، باید با بورژوازی و عناصر دموکراتیک همراه شود تا انقلاب بورژواها با موفقیت به سرانجام برسد.
بعد از منازعهای طولانی که میتوانست منجر به نابودی اتحادیه کمونیستها شود، نظر مارکس غالب شد و سرانجام جناح ویلیش/شاپر اتحادیه را ترک کردند. در همین حال، مارکس شدیداً در جمعیت آموزشی کارگران آلمان که گروهی سوسیالیست بود، دخیل شد. این جمعیت جلسات خود را در خیابان گریت ویندمیل در لندن برگزار میکرد. این سازمان نیز درگیر اختلافات داخلی بین اعضای خود (که برخی از آنها پیرو مارکس و برخی دیگر پیرو جناح شاپر/ویلیچ بودند) شد. اینجا هم موضوعات مورد اختلاف مشابه مسائل مطرحشده در منازعه داخلی اتحادیه کمونیستها بود، اما این بار مارکس شکست خورد و در ۱۷ سپتامبر ۱۸۵۰ از سازمان استعفا داد.
بیوگرافی کارل مارکس | فیلسوف و اقتصاددان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com