خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون راجب رمان؟

  • عالی

    رای: 4 100.0%
  • خوب

    رای: 0 0.0%
  • بد

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    4
وضعیت
موضوع بسته شده است.

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
امیر بدوبدو خودش رو در اتاق عمل رسوند. کیان رو دید که روی صندلی نشسته بود و بی‌قرار بود:
- چی‌ شده؟ دارم سکته می‌کنم.
کیان اشکش‌ رو پاک کرد و جلوی پای امیر بلند شد:
- ناصر دزدیده بودش، انگار قصد جونش رو کرده بود، بهش چاقو زدن.
امیر نفس‌هاش به شماره افتاد:
- افسون، اتاق عمله؟
کیان سرش‌ رو به نشونه‌ی آره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، Arti و 4 نفر دیگر

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
امیر به سمتش حمله‌ور شد و یقه‌ش رو توی دستش گرفت:
- بی‌شرف عوضی، شرکت رو با چی معامله کردی؟ با جون آدما؟
کیان از پشت شیشه وقتی امیر رو اون‌قدر عصبی دید سریع رفت توی اتاق و سعی کرد جداشون کنه.
امیر زیر لـ*ـب غرید:
- حیف، بابا محمدم یادم نداده دست روی بزرگ‌تر بلند کنم.
ناصر یقه‌ش رو مرتب کرد و گفت:
- به حرف من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، Arti و 4 نفر دیگر

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
با نفس عمیقی چشم‌هام‌ رو باز کردم. درد بدی توی شکمم پیچید. من هنوز زنده‌م، توی بیمارستانم!
صدای نفس کشیدنی به جز صدای نفس‌های خودم به گوشم خورد. ماسک اکسیژن رو از جلوی دهنم برداشتم و سرم‌ رو بالا گرفتم.
این کی بود که کنار تـ*ـخت من خوابش برده بود؟
دستم رو بردم نزدیک موهای آشفته‌ش که یهو از خواب بیدار شد و سرش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، Essence و 2 نفر دیگر

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوباره صدای در اومد و امیر اومد تو و گفت:
- سلام عزیزم.
به سختی نشستم و گفتم:
- امیر، سلام داداش.
امیر اومد جلو بـ*ـغلم کرد:
- خداروشکر که حالت خوبه، من شرمنده‌م به‌خاطر اون عوضی، ببخشید.
زل زدم توی چشم‌هاش:
- تو چرا فدات شم؟
امیر با ناراحتی گفت:
- اون عموی من بود، به‌خاطر من این کارا رو کرد.
دست‌های امیر رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، Essence و 2 نفر دیگر

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
کسری با عشق گفت:
- می‌دونی وقتی موهات‌ رو این شکلی می‌بندی چقدر خوشگل می‌شی؟
هانیه دست‌هاش رو دور گردن کسری انداخت.
کسری هم از فرصت استفاده کرد و طولانی لمسش کرد. هانیه با خوشحالی چشمکی زد:
- خوشحالم که هستی.
کسری در برش گرفت و توی هوا چرخوندش.
هانیه رو روی اوپن نشوند و نگاهش کرد:
- ولی نمی‌تونی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: masera، YeGaNeH، Essence و 2 نفر دیگر

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
عصبی نگاهش کردم. پلکم از عصبانیت می‌پرید:
- چه‌جوری می‌شه آدم یادش می‌ره حلقه‌ی ازدواجش رو دستش کنه؟
کیان قیافه‌ش رو مظلوم کرد:
- اون‌جوری نگام نکن خب، یادم رفت.
پشتم رو کردم بهش. صداش اومد:
- قهری الان؟ افسون من چقده لوس شده!
جوابش‌ رو ندادم. یهو ماشین رو نگه‌ داشت.
- می‌دونستی خوب نیست عروس توی راه ماه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Essence، Arti و 2 نفر دیگر

فاطمه بختیاری

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
223
امتیاز واکنش
1,643
امتیاز
153
سن
22
محل سکونت
همدان
زمان حضور
4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناظر: -FãTéMęH-
نمره به ناظر: خوب
پیگیری: خوب
فرستادن تاپیک‌ها و مفید و مرتبط: فعال ویرایش: بخش های غلط رمان رو خیلی به جا حذف می‌کردن یا جایگزین می‌کردن
ایده وکمک: در همه کمک می‌کرد و از ایده‌هاش استفاده می‌کردم
اخلاق: بسیار خوب و صبور
زمان‌ جواب‌دهی: در اسرع وقت
میزان رضایت شما: بسیار راضی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، MaRjAn و -FãTéMęH-

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه

قلمتان مانا و سرچشمه‌ی ذهنتان همواره جوشان!:rose:


رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
Reactions: MaRjAn و YeGaNeH
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا