- عضویت
- 5/9/23
- ارسال ها
- 223
- امتیاز واکنش
- 1,643
- امتیاز
- 153
- سن
- 22
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 4 روز 7 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
امیر بدوبدو خودش رو در اتاق عمل رسوند. کیان رو دید که روی صندلی نشسته بود و بیقرار بود:
- چی شده؟ دارم سکته میکنم.
کیان اشکش رو پاک کرد و جلوی پای امیر بلند شد:
- ناصر دزدیده بودش، انگار قصد جونش رو کرده بود، بهش چاقو زدن.
امیر نفسهاش به شماره افتاد:
- افسون، اتاق عمله؟
کیان سرش رو به نشونهی آره...
- چی شده؟ دارم سکته میکنم.
کیان اشکش رو پاک کرد و جلوی پای امیر بلند شد:
- ناصر دزدیده بودش، انگار قصد جونش رو کرده بود، بهش چاقو زدن.
امیر نفسهاش به شماره افتاد:
- افسون، اتاق عمله؟
کیان سرش رو به نشونهی آره...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان سرگیجه | فاطمه بختیاری کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: