خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
این نوشتار که با هدف مقایسه میان منابع حقوق اسلامی و حقوق موضوعه و امکان مستند سازی منابع حقوق موضوعه بر‌ آیات قرآن شکل گرفته است، شامل دو بخش است: در بخش نخست، منابع حقوق اسلامی و مستندات قرآنی حجیت آنها مورد بحث قرار گرفته است. در این بخش، تمامی منابع معتبر در نگاه شیعه و اهل سنت با نگاهی گذرا به اختلاف این دو مشرب، مورد توجه قرار گرفته است که عبارتند از: کتاب، سنت، عقل، اجماع، قیاس، استحسان، مصالح مرسله، سد ذرایع و فتح ذرایع. در بخش دوم، از منابع حقوق موضوعه و همانندی ها و تفاوتهای آنها با منابع حقوق اسلامی و امکان مستند سازی آنها به آیات قران بحث شده است. قانون رویه قضایی، دکترین قضایی، عرف و قانون طبیعی از منابع حقوق موضوعه معرفی شده اند. از این جمله، قانون، در صورتی از منابع حقوق اسلامی به شمار می آید که بر گرفته از منابع حقوق اسلامی باشد. رویه قضایی نیز، یا تفسیر کتاب و سنت است، و یا شهرت و عرف. و در هر صورت می توان از مستندات حجیت کتاب و سنت و شهرت و عرف برای حجیت رویه قضایی بهره برد. دکترین قضایی همان اجماع است و مستندات حجیت آن می تواند ادله حجیت اجماع باشد. و اما عرف، در صورتی که منبع مستقل باشد می توان از آیات قرآن برای حجیت آن سود برد و اگر منبعی غیر مستقل باشد می توان برخی از اقسام آن را حجت دانست. قانون طبیعی نیز در حوزه استنادات قرآنی می باشد.
یکی ازمباحث مهم فلسفه حقوق، بحث منابع حقوق است. منابع حقوق در نظام حقوقی اسلام با آنچه در سایر نظامهای حقوقی به عنوان منابع حقوق شناخته می شود یکسره متفاوت است. در دیگر نظامها، حقوق، انسان مدار است و دین هیچ گونه نقشی در شکل گیری حقوق ندارد، و حقوقدانان نیز خویش را ناگزیر از مراجعه به متون دینی و بهره گیری از رهنمودهای ادیان نمی بینند. اما در سازواره حقوقی اسلام، دین به عنوان مجموعه ای از آیات و روایات و اجماع و… تنها منبع حقوق است و انسان شایستگی وضع حقوق را ندارد. البته در بسیاری از کشورهای اسلامی که حکومت دینی نیست تلفیقی از منابع حقوق اسلامی و حقوق موضوعه به عنوان منابع حقوق معرفی می شود؛ برای نمونه در کشور پادشاهی اردن، دین در کنار قانون، عرف، رویه قضایی، دکترین قضایی آمده است و از جهت رتبه پس از قانون، رویه قضایی، دکترین قضایی و عرف قرار گرفته است. بنابراین شایسته است در این نوشتار که با هدف بحث در منابع حقوق سامان گرفته است نخست منابع حقوق اسلامی به بحث و بررسی نهاده شود، آن گاه منابع حقوق وضعی و ارتباط آن با منابع حقوق اسلامی وامکان مستندسازی آن منابع به آیات قرآن مورد توجه قرارگیرد.


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
منابع حقوق اسلامی
دو گفتمان متفاوت را در منابع حقوق اسلامی می توان ردیابی کرد: 1. گفتمان شیعه، 2. گفتمان اهل سنت. در گفتمان نخست، منابع حقوق، محدود به کتاب، سنت، عقل و اجماع است، هر چند گروهی در تعداد این منابع و چند و چون آن با یکدیگر اختلاف دارند. در گفتمان اهل سنت افزون بر منابع یاد شده قیاس، استحسان، مصالح مرسله، سد ذرایع و فتح ذرایع نیز در شمار منابع حقوق قرار گرفته هر چند در میان این گروه نیز در تعداد و اصالت منابع یادشده ناسازگاری وجود دارد. بنابراین شایسته است تمامی منابع به بحث و بررسی گذاشته شود و به صورت گذرا به اختلافات اشاره گردد.
1. قرآن
نخستین منبع حقوق در نظام حقوق اسلامی قرآن است. تواتر و اعجاز قرآن و مرجع بودن آن برای زدودن ناسازگاری ها که در آیات زیر آمده نشانگر حجیت قرآن است. «قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیراً» اسراء/88 بگو اگر انسانها و جنّیان اتفاق کنند که همانند این قرآن بیاورند همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را کمک کنند. «و إن کنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله إن کنتم صادقین» بقره/23 و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را فراخوانید؛ اگر راست می گویید. «تنزیل الکتاب لاریب فیه من ربّ العالمین» سجده/2 این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست. «إنّا أنزلنا إلیک الکتاب بالحقّ لتحکم بین الناس بما أراک الله و لاتکن للخائنین خصیماً» نساء/105 ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته در میان مردم قضاوت کنی، و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی! «و ما ینطق عن الهوی. إن هو الاّ وحی یوحی» نجم/3ـ4 و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید. آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست! بخشی از آیات قرآن ناظر به روابط انسانها با یکدیگر است و این آیات مهم ترین معیار در حقوق اسلامی است. آیات قرآن تنها محدود به رابـ*ـطه انسان با خدا و یا رابـ*ـطه انسان با انسان و جامعه نیست، بلکه تمامی این روابط در آیات قرآن تبیین و تحلیل شده است؛ برای نمونه: 1. بخشی از آیات، ناظر به حقوق اساسی است؛ مانند «یا أیها الّذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم» نساء/59 ای کسانی که ایمان آورده اید؛ اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الامر را. «ولاترکنوا إلی الذین ظلموا فتمسّکم النار و ما لکم من دون الله من أولیاء ثمّ لاتنصرون» هود/113 و بر ظالمان تکیه نکنید؛ که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال هیچ سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی شوید. 2. گروهی از آیات از حقوق طبیعی و فردی، چون حق حیات وحق بیان، سخن می گوید: «و لاتقتلوا النفس الّتی حرّم الله إلاّ بالحقّ» اسراء/33 «ولاتقتلوا أولادکم خشیة إملاق» اسراء/31 «الرحمن. علّم القرآن. خلق الإنسان. علّمه البیان» الرحمن/1ـ4 «ن و القلم و ما یسطرون» قلم/1 3. برخی از آیات قرآن نیز ناظر به حقوق جزا است مانند: «الزانیة و الزانی فاجلدوا کلّ واحد منهما مأة جلدة» نور/2 هر یک از مرد و زن زناکار را صد تازیانه بزنید. «والذین یرمون المحصنات ثمّ لم یأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة» نور/4 و کسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند سپس چهار شاهد نمی آورند؛ آنها را هشتاد تازیانه بزنید. 4. تعدادی از آیات نیز بیانگر حقوق خانواده است؛ برای نمونه: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من أموالهم» نساء/34 مردان، سرپرست و نگهبان زنانند؛ به خاطر برتری هایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعض دیگر قرار داده است و به خاطر آن که از اموالشان (در مورد زنان) انفاق می کنند.


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
سنت در اصطلاح فقها در برابر بدعت به کار می رود، و در مواردی نیز سنت معادل واژه مستحب است.1 اما در اصطلاح اهل اصول، سنت عبارت است از قول یا فعل یا تقریر معصوم؛ هرچند برخی از اصول شناسان قیدهایی بر این تعریف افزوده اند؛ برای نمونه برخی گفته اند: سنت عبارت است از قول یا فعل یا تقریر معصوم از جهت دلالت آن بر احکام».2 در نظام حقوق اسلامی سنت حجّت است و به عنوان دومین منبع حقوق شناخته می شود. برخی از آیاتی که دلالت بر حجیت سنت دارد عبارتند از: «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم» نساء/59 «من یطع الرسول فقد أطاع الله» نساء/80 «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً» احزاب/36 «یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم» انفال/24 «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» حشر/7 «و إذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون. و إن یکن لهم الحقّ یأتوا الیه مذعنین. أ فی قلوبهم مرض أم ارتابوا أم یخافون أن یحیف الله علیهم و رسوله بل أولئک هم الظالمون. إنّما کان قول المؤمنین إذا دعوا الی الله و رسوله لیحکم بینهم أن یقولوا سمعنا و أطعنا و أولئک هم المفلحون. و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتّقه فأولئک هم الفائزون» نور/48ـ52 و چون به سوی خدا و پیامبر او خوانده شوند، تا میان آنان داوری کند، ناگاه دسته ای از آنها روی برمی تابند. و اگر حق به جانب ایشان باشد، به حال اطاعت به سوی او می آیند. آیا در دلهاشان بیماری است، یا شک دارند، یا از آن می ترسند که خدا و فرستاده اش بر آنان ستم ورزند؟ بلکه خودشان ستمکارند. گفتار مؤمنان ـ وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند - تنها این است که می گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» اینانند که رستگارند. و کسی که خدا و فرستاده او را فرمان بَرَد و از خدا بترسد و از او پروا کند، آنانند که خود کامیابند.


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
سومین منبع حقوق، اجماع است. اجماع در لغت، معانی متفاوتی دارد3؛ چنان که در اصطلاح نیز اصول دانان تعریف های متفاوتی برای اجماع می آورند؛ از جمله: اتفاق امت پیامبر بر حکمی، اتفاق مجتهدان بر حکمی شرعی، اتفاق مجتهدان در یک عصر خاص و اتفاق اهل حل و عقد.4 امامیه نیز اجماع را حجت می دانند، اما ایشان بر خلاف اهل سنت آن را دلیل مستقلی نمی شناسند، بلکه کاشف از سنت می خوانند، هر چند در چند و چون دسترسی به اجماع و امکان آن سخن بسیار است. بسیاری از فقهای اهل کلام، اجماع را حجّت می دانند، اما نظّام و جعفربن حرب و جعفربن مبشر چنان که حکایت شده حجیت اجماع را باور ندارند.5 آنان که اجماع را حجت می دانند در مستند حجیت اجماع اختلاف دارند؛ گروهی عقل را دلیل حجیت اجماع می دانند، و برخی تنها ادله نقلی را مستند اجماع می نامند6، و بسیاری از عقل و آیات و روایات در اثبات حجیت اجماع بهره می گیرند.7 مستندات قرآنی حجیت اجماع عبارت است از: 1. «و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتّبع غیرسبیل المؤمنین نولّه ما تولّی و نصله جهنّم و ساءت مصیراً» نساء/115 در این آیه شریفه خداوند پیروی از راه مؤمنان را خواستار شده و از مخالفت ایشان حذر داده است چنان که از سرپیچی از پیامبر نهی کرده است و پیروی از مؤمنان را با پیروی از خدا و پیامبر قرین ساخته است.8 «و کذلک جعلناکم أمّة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً» بقره/143 در این آیه شریفه که از سوی بلخی و جبّائی و رمانی و بسیاری از فقها برای حجیت اجماع مورد استفاده قرار گرفته است، مسلمانان، عدول (امت وسط) معرفی شده اند و از عدول جز حق انتظار نیست. بنابراین شهادت فقها یا امت یا… حق است چنان که شهادت پیامبر بر مسلمانان حق است و حجت.9 3. «کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله و لو آمن أهل الکتاب لکان خیراً لهم منهم المؤمنون و أکثرهم الفاسقون» آل عمران/110 خداوند در این آیه شریفه امت پیامبر را بهترین امت معرفی می کند. این وصف نشان می دهد که آنچه امت پیامبر بر آن اتفاق دارند حق است و پیروی از آن واجب است. افزون بر این توصیف این امت به «یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» نشان می دهد که اتفاق ایشان بر معروف معتبر است، چنان که اتفاق ایشان بر ترک شیء از لزوم ترک آن خبر می دهد.10 4. «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرّقوا» آل عمران/103 اجماع، ریسمان الهی است، پس واجب است تمسک به اجماع. 5. «فإن تنازعتم فی شیء فردّوه إلی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ذلک خیر و أحسن تأویلاً» نساء/58 بر اساس این آیه شریفه ایمان آوران هرگاه در چیزی نزاع داشتند باید آن را به خدا و پیامبر بازگردانند؛ بنابراین اگر نزاعی نبود، به این گونه که تمام امت اجماع بر چیزی داشتند، دیگر بازگشت به خدا و پیامبر ضروری نیست. استدلال به این آیات که به باور مستندسازان دلالت بر حجیت اجماع به عنوان یک دلیل مستقل در کنار کتاب و سنت دارد ناتمام است و از دیدگاه دانشمندان اصولی شیعه اشکالاتی چند بر هر یک از مستندات وارد است.11 اجماع در نظام حقوقی اسلام بسیار کاربرد دارد و بخشی از قواعد حقوقی بر اساس اجماع شکل گرفته است. برای نمونه صحت عقد استصناع، نتیجه اجماع است، ناروایی کشتن مجرمی که تاکنون حدّ بر او جاری نشده و تنها یک یا دو بار حدّ خورده برگرفته از اجماع است، و هم چنین است لزوم عقد در عقود و تنجیز در عقود و….


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
در اصول شیعه عقل تا قرن پنجم هجری به عنوان یکی از ادله احکام معرفی نمی شد. شیخ مفید و شیخ طوسی هیچ اشاره ای به عقل به عنوان یکی از ادله احکام ندارند. در قرن ششم ابن ادریس در کتاب سرائر، عقل را در کنار کتاب، سنت، و اجماع مطرح می کند، اما مقصود و مراد خویش از عقل را تبیین نمی کند. غزالی نیز که از عقل به عنوان دلیل چهارم نام می برد عقل را تنها دلیل بر اصل می داند، نه دلیل بر وظیفه شرعی مکلّف. در حجیت عقل، میان دانشمندان علم اصول اختلاف است، اخباریان شیعه عقل فطری را حجت نمی دانند و دلایلی چند بر حجیت نداشتن آن عرضه می کنند. به باور ایشان تنها منبع، کتاب و سنت است، و عقل و اجماع و… ساخته و پرداخته اهل سنت است. افزون بر اخباریان، اشاعره نیز دلایلی بر عدم حجیت عقل عرضه می کنند. در برابر این دو گروه، اصول دانان شیعه از حجیت و اعتبار عقل دفاع می کنند و از اشکالات و دلایل اخباریان و اشاعره پاسخ می دهند.12 برخی از اهل سنت نیز در دفاع از اعتبار عقل و حجیت آن سخن می گویند و عقل را یکی از بزرگ ترین نعمات الهی معرفی می کنند و سخنان و ادله مخالفان اعتبار عقل را با جایگاهی که قرآن برای عقل و عاقلان می شناسد ناسازگار می خوانند. برای نمونه جمال عطیه دیدگاه وهبه زحیلی درباره عقل و نامعتبر بودن آن را زمینه ساز راهیابی خرافات و باطنی گری می داند و نظریه وی را با حکم شرع که حکایت از میزان بودن عقل برای تکلیف دارد ناسازگار می شناسد.13
5. قیاس
یکی ازمنابع حقوق در نگاه اهل سنت قیاس است. قیاس به باور امام الحرمین و ابن منیر در خور تعریف نیست؛ چه اینکه قیاس از حقایق گوناگونی چون حکم، اصل، فرع، علت و… شکل می گیرد و در این صورت امکان تعریف حقیقی قیاس ناممکن است.14 در برابر این گروه، بسیاری از فقها و اصول شناسان اهل سنت تعریف قیاس را ممکن می خوانند و تعاریف متفاوتی برای آن عرضه می کنند. ابوبکر باقلانی می نویسد: «القیاس حمل معلوم علی معلوم فی إثبات حکم لهما أو نفیه عنهما بأمر جامع بینهما من إثبات حکم أو صفة أو نفیهما عنهما». این تعریف از سوی جوینی و غزالی و فخررازی و… نیز پذیرفته شده است.15 قاضی عبدالجبار می گوید: «القیاس حمل الشیء فی بعض أحکامه بضرب من الشبهة». ابوهاشم جبّائی، شریف مرتضی، ابوالحسن بصری، ابومنصور ماتریدی و ابواسحاق شیرازی نیز از جمله دانشمندان هستند که قیاس را تعریف کرده اند.16


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
حجیت قیاس
به باور بسیاری از اهل سنت، قیاس حجّت است، و کتاب و سنت و اجماع و عقل، دلالت بر حجیت قیاس دارد. برخی از آیاتی که حجیت قیاس را نتیجه می دهند عبارتند از: 1. «یا أیهاالذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم فإن تنازعتم فی شیء فردّوه إلی الله و الرسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ذلک خیر و أحسن تأویلاً» نساء/59 بر اساس آیه شریفه استنباط علت از کتاب و سنت و روشهایی که ظن آور است، بازگشت به خدا و رسول است و ما نیز بر اساس آیه به هنگام اختلاف وظیفه داریم به کتاب و سنت مراجعه کنیم. بنابراین وظیفه داریم به قیاس نیز مراجعه کنیم، و این نیست مگر به معنای حجیت قیاس.17 2. «هو الذی أخرج الذین کفروا من أهل الکتاب من دیارهم لأوّل الحشر ما ظننتم أن یخرجوا و ظنّوا أنّهم مانعتم حصونهم من الله فأتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بأیدیهم و أیدی المؤمنین فاعتبروا یا أولی الابصار» حشر/2 جمله «فاعتبروا یا أولی الابصار» دلالت بر حجیت قیاس دارد، چه اینکه اعتبار از عبور مشتق شده است و قیاس نیز عبور از حکم اصل به حکم فرع است.18 3. «قال من یحیی العظام و هی رمیم. قل یحییها الذی أنشأها أوّل مرّة » یس/78ـ79 در این آیه شریفه خداوند به قیاس برای ابطال ناباوران بعث استدلال می کند. خداوند ایجاد حیات پس ازمرگ را به آفرینش نخستین انسانها قیاس می کند. آن خدایی که بر آفرینش نخستین توانا است بر بازآفرینی آفریده ها پس از مرگ ایشان نیز قادر است. استدلال به قیا، تأیید حجیت قیاس از سوی خداوند است.19 4. «یا أیها الذین آمنوا لاتقتلوا الصید و أنتم حرم و من قتله منکم متعمّداً فجزاء مثل ما قتل من النعم» مائده/95 شافعی از این آیه برای حجیت قیاس سود برده است؛ به باور او تمثیل شیء به عدل شیء و وجوب کفاره به مثل بدون تعیین مثل، نشان از حجیت قیاس دارد. قیاس در نگاه اصولیان شیعه اگر منصوص العله باشد یا از نوع قیاس اولویت باشد حجّت است. اما اگر مستنبط العله باشد یا بر اساس تخریج مناط انجام گرفته باشد حجیت ندارد، هر چند برخی از بزرگان شیعه قیاس منصوص العله را نیز حجّت نمی دانند؛ مانند سید مرتضی علم الهدی و شیخ طوسی. در متون حقوق، نشانه ای از جایز بودن یا ممنوع بودن قیاس وجود ندارد، بنابراین می توان علی القاعده از قیاس در انواع حقوق بهره برد، مگر در حقوقی که نیاز به نصّ صریح دارد. برای نمونه در حقوق جزا بهره وری از قیاس نادرست می نماید، چه اینکه جرم و جزا بایستی به صورت مشخص و دقیق در قانون آمده باشد. بر این اساس تفسیر موسّع که قیاس نوعی از آن است در حقوق جزایی ممنوع است. صبحی محمصانی برای کاربرد قیاس در حقوق این گونه نمونه آورده: «به موجب قانون اسلام، بیمار در بیماری ای که به مرگ بینجامد از تصرفاتی که به زیان ورثه یا بستانکاران باشد منع می شود، بویژه در مورد اقرار و بخشش، و علت این ممنوعیت، وجود احتمال مرگ است. بنابراین قطعاً این حکم در مورد شخص محکوم به اعدام یا کسی که به میدان مبارزه و جنگ می رود و مانند ایشان آن نیز باید عمل شود. مثال دیگر: دیوانه از لحاظ تصرفات مالی در حکم صغیر غیرممیز و معتوه در حکم صغیر ممیز است و این به ملاحظه قیاس در علت آنها می باشد؛ چه نداشتن عقل و ادراک علت حکم دوم است».20


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
استحسان
تعاریف بسیاری برای استحسان آمده است؛ گروهی استحسان را ترک قیاس و عمل به آنچه سازگارتر با دیدگاه مردم است معرفی می کنند، عده ای استحسان را آسان خواهی در باب احکام می شناسند. مالکیه استحسان را توجه به عنصر مصلحت و عدل معرفی می کنند، یکی از فقیهان حنفی آن را عدول از موجب قیاس به قیاس قوی تر یا تخصیص قیاس به دلیلی قوی تر از قیاس می خواند و شاطبی استحسان را عمل به دلیل قوی تر از میان دو دلیل تعریف می کند.21 بسیاری از اهل سنت برخلاف شافعی و داودظاهری استحسان را حجّت می دانند و به آیاتی چند استدلال می کنند.22 برخی از آن آیات عبارتند از: «الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه» الزمر/18 «واتّبعوا أحسن ما أنزل الیکم من ربّکم» الزمر/51 آیه نخست در مقام ثنا و ستایش کسی است که از بهترین قول پیروی می کند. بنابراین استحسان حجّت است. در آیه دوم نیز شارع به پیروی از بهترین چیزی که فرود آمده است فرمان می دهد.23 برای نمونه حنفی ها تصرف سفیه را در صورتی که وصیت کند اموالش را در امور خیریه مصرف کنند نافذ می دانند، و این حکم از باب استحسان است، چه اینکه هدف از بازداشتن سفیه از تصرف در اموالش آن است که به زیان خویش عمل نکند و سربار جامعه و دیگران نگردد. بنابراین در چنین موردی بر اساس قیاس، وصیت سفیه نافذ نیست، اما حنفیان از باب استحسان، حکم به درستی این وصیت می کنند. امامیه برخلاف مالکیان و حنفیان و حنبلیان استحسان و قیاس را حجّت نمی شناسند.
7. مصالح مرسله
این اصطلاح از دو کلمه مصالح و مرسله شکل گرفته است، مصلحت آن گونه که غزالی تعریف کرده است عبارت است از جلب منفعت و دفع ضرر، اما در مورد بحث، مصلحت به معنای محافظت بر مقصود شرع است و مقصود شرع از آفرینش، پنج چیز است: 1. دین؛ 2. عقل؛ 3. نفس؛ 4. نسل؛ 5. مال بنابراین هرآنچه نگاهبانی از این اصول را در بر داشته باشد مصلحت نامیده می شود و هر آنچه به نابودی این اصول بینجامد مفسده خوانده می شود.24 ارسال نیز به معنای عدم اعتماد بر هر نص شرعی است. مالک و احمد و پیروان ایشان مصلحت مرسله را حجت می دانند و آن را طریقی شرعی برای استنباط حکم در صورت نبود نص و اجماع می دانند. به باور ایشان جمع آوری قرآن توسط ابوبکر، وضع خراج از سوی عمر، تهیه مصحف واحد از سوی عثمان از باب مصالح مرسله است. در برابر این گروه، حنفیه، شافعیه، ظاهریه و شیعه حجیت مصلحت مرسله را باور ندارند و از دلایل و مستندات حجیت مصالح مرسله پاسخ می گویند. در نگاه اهل سنت، خارج ساختن مولفة قلوبهم از موارد مصرف زکات، جواز کشتن اسیران مسلمانی که سپر بلای کفار حربی شده اند، تبعید نکردن زن زناکار، ابراء ذمه پزشک و دامپزشک و… از مصادیق عمل به استحسان است. در حقوق شیعه نیز مواردی در باب مصالح مرسله وجود دارد ـ هر چند حجیت مصالح مرسله را باور ندارند ـ برای نمونه برابری دیه اهل کتاب با مسلمانان، تعلیق حکم سنگسار زن زناکار، حق کسب و پیشه و سرقفلی موضوع ماده 19 قانون روابط موجر و مستأجر، خسارت تأخیر پرداخت بدهی و مواردی از این دست، نمونه های رعایت و اجرای مصالح مرسله به شمار می آیند.


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
سدّ ذرایع
سدّ به معنای بستن و ذریعه به معنای وسیله است.25 مراد از این عنوان آن است که کارهای جایز و حلالی که در راستای عمل حرامی قرار گیرد حرام است. برای نمونه فروش انگور به کسی که با آن نوشیدنی می سازد حرام است. برخی از مذاهب فقهی مانند مالکیان و حنبلیان حجیت سدّ ذرایع را باور دارند و به آیاتی از قرآن برای حجیت آن استناد می کنند و حنفیان و شافعیان و شیعه حجیت سدّ ذرایع را منکرند و از مستندات قرآنی گروه نخست پاسخ می دهند. برخی از آیاتی که دلالت بر حجیت سدّ ذرایع دارد عبارت است از: «ولاتسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عدواً بغیرعلم» در این آیه شریفه خداوند از دشنام بتان نهی کرده است و علت این نهی آن است که دشنام به بتان و معبودهای ناحق، وسیله و زمینه ای است برای دشنام دادن هواداران آنها به خداوند. «یا أیها الذین آمنوا لاتقولوا راعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا» نهی در آیه شریفه از به کار بردن کلمه «راعنا» به آن جهت است که یهود این واژه را وسیله ای برای دشنام پیامبر کرده بودند. در این دو آیه هر چند در اصل، دشنام بتان و گفتن راعنا جایز است، اما برای جلوگیری از دشنام به خداوند و دشنام به پیامبر، از دشنام بتان و گفتن راعنا نهی شده است.26 برخی از قواعد حقوقی اسلام بر اساس سدّ ذرایع شکل گرفته است؛ برای نمونه: اجاره منزل به کسی که در آن مرتکب حرام شود، یا اجاره اتومبیل به کسی که از آن در راستای اعمال نامعقول خویش بهره جوید و… ممنوع است. چنان که فروش سلاح گرم و سرد به آدم کشان حرام است.
9. فتح ذرایع
بار مفهومی این عنوان در برابر تعریف سدّ ذرایع است. بر اساس این اصل، خداوند اذن در تسعیر و بالا بردن قیمت کالا داده است و این اذن در راستای منافع عمومی است. نمونه دیگر: مالی که به دشمنان بابت آزادی اسیران پرداخت می گردد از آن جهت که بر توانایی آنها می افزاید حرام است، ولی پرداخت مبلغی به عنوان فدیه برای آزادی اسیران مسلمان از آن جهت که مصلحت است ذریعه شناخته می شود؛ یعنی وسیله ای است برای آزادی اسیران مسلمان. ##منابع حقوق موضوعه
حقوق موضوعه دارای منابعی به شرح زیر است:


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
فتح ذرایع
بار مفهومی این عنوان در برابر تعریف سدّ ذرایع است. بر اساس این اصل، خداوند اذن در تسعیر و بالا بردن قیمت کالا داده است و این اذن در راستای منافع عمومی است. نمونه دیگر: مالی که به دشمنان بابت آزادی اسیران پرداخت می گردد از آن جهت که بر توانایی آنها می افزاید حرام است، ولی پرداخت مبلغی به عنوان فدیه برای آزادی اسیران مسلمان از آن جهت که مصلحت است ذریعه شناخته می شود؛ یعنی وسیله ای است برای آزادی اسیران مسلمان. ##منابع حقوق موضوعه
حقوق موضوعه دارای منابعی به شرح زیر است:
1. قانونگذاری
نخستین منبع حقوق وضعی، قانونگذاری است. قانونگذاری یعنی وضع قواعد حقوقی و نگارش آن با الفاظ و واژگان معین توسط قوه قانونگذاری. این قوه در نظامهای سـ*ـیاسی گوناگون متفاوت است. وضع حقوق به گونه مدون آن از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد و حقوقدانان فرانسه نیز به عنوان سردمداران این جریان شناخته می شوند. در جهان اسلام نیز در حکومت عثمانی مجموعه ای از حقوق به صورت نوشته و تدوین یافته در مجله «الأحکام العدلیة» منتشر می شد. امتیازات قانونگذاری نسبت به سایر منابع حقوق وضعی عبارتند از: 1. شکل گیری صریح، امکان تجدید نظر و الغای آن در صورت نیاز. قانونگذاری نسبت به عرف انعطاف پذیری بسیار بیشتری دارد. 2. نتیجه قانونگذاری، شکل گیری وحدت در حقوق است و توحید حقوقی به وحدت سـ*ـیاسی می انجامد. گویا به همین جهتِ توحید در قانونگذاری، اعراب به دنبال دست یابی به وحدت عربی هستند و اروپائیان به دنبال وحدت و یک پارچگی کلی قاره اروپا. 3. قانونگذاری مکتوب و تشریع شده عرضه می گردد، به گونه ای که شناخت افراد نسبت به حقوق خویش به آسانی انجام می گیرد.27 هر قانونگذاری نیاز به تفسیر دارد مفسّر باید به مراد از نصوص دست یابد و حقوق را از متن نصوص استخراج کند. تفسیر تشریع با درنظرگرفتن مفسّر، بر سه گونه است: یک. تفسیر تشریعی تفسیری که قانونگذار به هنگام تشریع یا پس از آن انجام می دهد تفسیر تشریعی نامیده می شود. تفسیر تشریعی در گذشته دور، به ویژه در روم بسیار رواج داشت؛ اما امروزه به ندرت صورت می گیرد و تفسیر گران آن نیز گروهی خاص هستند، اما در هر صورت؛ چه تفسیرگر مشرع باشد یا حاکم و یا گروهی خاص، این تفسیر مانند نص به شمار می آید و برای همگان لزوم پیروی می آورد.28 در قانون اساسی جمهوری اسلامی تفسیر قوانین عادی بر عهده مجلس شورای اسلامی است.29 و تفسیر قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان.30 دو. تفسیر قضایی تفسیر قضایی تفسیری است که قاضیان به هنگام قضاوت از نصوص حقوقی عرضه می کنند. این تفسیر بیشترین کاربرد را در جوامع بشری دارد؛ و بیشتر سازگار با واقعیتهای زندگی بشری و تطبیق قوانین است. تفسیر قضایی در کشورهای آنگلوساکسونی الزام آور است، اما در کشورهای دیگر چنین نیست.31 سه. تفسیر فقهی تفسیری که حقوقدانان و اساتید دانشگاه از حقوق عرضه می کنند و در دسترس دیگران قرار می گیرد تفسیر فقهی نامیده می شود. اعتبار این شیوه تفسیری به اعتبار حقوقدان و تخصص او در مسائل حقوقی است.32 از میان تفسیرهای یاد شده تفسیر قضایی بیشترین کاربرد و اعتبار را دارد و در وضع حقوق بسیار تأثیرگذار است. در نظام حقوقی اسلام، تشریع زمانی به عنوان یکی از منابع خوانده می شود که بر اساس منابع حقوقی اسلام شکل گرفته باشد و هیچ گونه ناسازگاری با قوانین و حقوق اسلامی نداشته باشد. و دراین صورت می توان از مستندات قرآنی حجیت هریک از قرآن، سنت، اجماع، قیاس و… برای حجیت تشریع به عنوان یک منبع حقوقی بهره برد که نیازی به بازخوانی آن مستندات نیست. بنابراین اگر حقوقدانان در وضع قواعد حقوقی از عرفی بهره می بردند که آن عرف شرایط عرف معتبر را ندارد نمی توان این تشریع را از منابع حقوق خواند. بر این اساس در نظام جمهوری اسلامی نهادی به نام شورای نگهبان مصوبات قوای قانونگذاری را با قوانین و احکام اسلامی به مقایسه می نشیند، مصوبات ناسازگار را مردود خوانده مصوبات سازگار را تصویب می کند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی «تمام مردم ایران از هر قوم و قبیله از حقوق مساوی برخوردارند»33، «حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است»34 ، «تفتیش عقاید ممنوع است»35،«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند»36 و «برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، از حقوق مردم است».37 «هیچ کس نمی تواند به عنوان مالک نسبت به کسب و کار خویش امکان کسب و کار را از دیگری سلب کند».38


منابع حقوق در قرآن

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
رویه قضایی
رویه قضایی از گذشته ای دور در روم به عنوان یکی از منابع حقوق به شمار می آمده است. امروزه در کشورهای آنگلوساکسونی مانند انگلستان، امریکا و کانادا نیز رویه قضایی از منابع مهم حقوق شناخته می شود؛ به گونه ای که بخش عمده ای از نظام حقوقی انگلیسی بر اساس رویه قضایی شکل گرفته است و به همین جهت حقوق انگلیسی حقوق قضایی نامیده می شود. در کشورهای آنگلوساکسونی همانندی نحوه قضاوت قاضیان در موارد متعدد و بسیار، از منابع حقوق خوانده می شود و پس از طی مراحل قانونی و تأیید آن از سوی هئیتی مشخص ـ مثلاً در ایران، دیوان عالی کشور ـ حالت الزام می یابد و دیگر قاضیان در موارد مشابه باید به آن عمل کنند و حقوق را بر اساس آن رویه قضایی اعمال کنند که در این صورت رویه قضایی به وحدت قضایی تبدیل می شود.39 در برابر نظام آنگلوساکسونی، در نظام لاتینی مانند فرانسه و بلژیک و برخی از کشورهایی که متمایل به این نظام هستند مانند مصر و سوریه و لبنان، رویه قضایی از اعتبار چندانی برخوردار نیست. در این کشورها قاضی تنها حق تطبیق حقوق را دارد و نمی تواند به ساختن حقوق بپردازد.40 ساخت حقوق در این نظامها تنها بر عهده مجلس قانونگذاری است. براین اساس در این نظام، نحوه حکم برای خود قاضی نیز در موارد مشابه دیگر الزام آور نیست و او و دیگر قاضیان می توانند بر خلاف حکم سابق خود در مورد مشابه حکم دیگری صادر کنند. به همین جهت شکل گیری حقوق در این نظام بر عهده مجلس قـانون گذاری است و این کشورها به کشورهای حقوق مکتوبه معروفند. حقوقدانانی که رویه قضایی را از منابع حقوق می شناسند، نقص قانون، ناسازگاری مواد قانونی و اجمال و ابهام قوانین را عامل نیازمندی حقوق به رویه قضایی معرفی می کنند؛ برای نمونه یکی از حقوقدانان، رویه قضایی را دومین منبع حقوق و قانون را نخستین منبع معرفی می کند و در توجیه باور خویش می نویسد: «قانونگذار هر اندازه دقیق باشد و بخواهد مسائل را از جهات مختلف مورد دقت و بررسی قرار دهد و قانونی وضع کند که رافع نیازها و جواب گوی کلیه امور مبتلابه حتی در زمان خود باشد کاملاً موفق نخواهد بود؛ چه اینکه قانون که وضع می کند ممکن است ناقص یا متناقض یا مجمل و مبهم باشد، یا اصلاً نسبت به موضوعی قانون وضع نگردد. برای رفع این نقیصه در مواردی به تفسیر نیاز است و یکی از روشهای تفسیر، تفسیر قضایی است که این تفسیر توسط قضات انجام می گیرد».41 این تفسیر اگر همگانی شود و از سوی دیوان عالی کشور مورد تأیید قرار گیرد، وحدت قضایی می شود و پیروی از آن بر تمامی محاکم لازم الاجرا است.


منابع حقوق در قرآن

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا