M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,864
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک) تمدن در لغت، عکس بداوت (بادیهنشینی) است. معادل آن در عربی «حضارة» است. ابن منظور در لسان العرب آورده است که حضارت اقامت در حضر است. فرهنگ دهخدا تمدن را به معنای «تعلّق به اخلاق شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت انس و معرفت» معنا کرده است.
در اصطلاح علوم اجتماعی «تمدن» همانند بسیاری دیگر از مفاهیم رایج در علوم انسانی معنای مورد قبول همگان پیدا نکرده است. ویل دورانت مینویسد: «تمدن به شکل کلی آن عبارت است از نظمی اجتماعی که در نتیجه وجود آن، خلّاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند.»1 وی برای تمدنها چهار رکن و عنصر اساسی را برمیشمارد: 1. پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی؛ 2. سازمان سـ*ـیاسی؛ 3. سنن اخلاقی؛ 4. کوشش در راه معرفت و بسط هنر. به نظر ویل دورانت ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ زیرا تنها هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبودی زندگی سوق میدهد.2
در اینکه آیا تمدن همان فرهنگ است یا غیر از آن، بحثهای دامنهدار همچنان ادامه دارد. هنری لوکاس آن دو را به یک معنا دانسته؛ با این حال، ترجیح داده از واژه فرهنگ به جای تمدن بهره گیرد. وی در توضیح فرهنگ چنین مینویسد:
فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان است. فرهنگ دربرگیرنده این چیزهاست:
1. سازگاری کلی با نیازهای اقتصادی یا محیط جغرافیایی پیرامون؛ 2. سازمان مشترک برای فرونشاندن نیازهای اجتماعی و سـ*ـیاسی که از محیط پیرامون برخاستهاند؛ 3. مجموعه مشترکی از اندیشهها و دستاوردها و بالاخره فرهنگ شامل هنر، ادبیات، علم، آفرینشها، فلسفه و دین است.3
در مقابل، کسانی هستند که آن دو را کاملاً متمایز از همدیگر تفسیر میکنند. آلمانی زبانها واژه culture (فرهنگ) را برای مظاهر مادی و و واژه civilization (تمدن) را برای مظاهر عقلی، ادبی و هنری به کار میبرند. برخی از دانشمندان هم آن را به عکس تفسیر کردهاند.4 اشپنگلر تاریخ تمدن را به دو دوره جوانی و پیری تقسیم نموده و واژه culture را بر مرحله جوانی و واژه civilization را برای مرحله پیری انتخاب کرده است.5
از حیث دامنه، برخی گستره تمدن را جهانی میدانند و تمدن واحدی را برای کل بشریت معتقدند، در حالی که دامنه فرهنگ را منطقهای و قومی میدانند. از حیث رتبهبندی، برخی تمدن را پیشرفتهتر از فرهنگ میدانند و بر این عقیدهاند که در تمدن، علوم و فنون و زندگانی سـ*ـیاسی در سطح برتری از فرهنگ قرار میگیرد.6
در اصطلاح علوم اجتماعی «تمدن» همانند بسیاری دیگر از مفاهیم رایج در علوم انسانی معنای مورد قبول همگان پیدا نکرده است. ویل دورانت مینویسد: «تمدن به شکل کلی آن عبارت است از نظمی اجتماعی که در نتیجه وجود آن، خلّاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند.»1 وی برای تمدنها چهار رکن و عنصر اساسی را برمیشمارد: 1. پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی؛ 2. سازمان سـ*ـیاسی؛ 3. سنن اخلاقی؛ 4. کوشش در راه معرفت و بسط هنر. به نظر ویل دورانت ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ زیرا تنها هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبودی زندگی سوق میدهد.2
در اینکه آیا تمدن همان فرهنگ است یا غیر از آن، بحثهای دامنهدار همچنان ادامه دارد. هنری لوکاس آن دو را به یک معنا دانسته؛ با این حال، ترجیح داده از واژه فرهنگ به جای تمدن بهره گیرد. وی در توضیح فرهنگ چنین مینویسد:
فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان است. فرهنگ دربرگیرنده این چیزهاست:
1. سازگاری کلی با نیازهای اقتصادی یا محیط جغرافیایی پیرامون؛ 2. سازمان مشترک برای فرونشاندن نیازهای اجتماعی و سـ*ـیاسی که از محیط پیرامون برخاستهاند؛ 3. مجموعه مشترکی از اندیشهها و دستاوردها و بالاخره فرهنگ شامل هنر، ادبیات، علم، آفرینشها، فلسفه و دین است.3
در مقابل، کسانی هستند که آن دو را کاملاً متمایز از همدیگر تفسیر میکنند. آلمانی زبانها واژه culture (فرهنگ) را برای مظاهر مادی و و واژه civilization (تمدن) را برای مظاهر عقلی، ادبی و هنری به کار میبرند. برخی از دانشمندان هم آن را به عکس تفسیر کردهاند.4 اشپنگلر تاریخ تمدن را به دو دوره جوانی و پیری تقسیم نموده و واژه culture را بر مرحله جوانی و واژه civilization را برای مرحله پیری انتخاب کرده است.5
از حیث دامنه، برخی گستره تمدن را جهانی میدانند و تمدن واحدی را برای کل بشریت معتقدند، در حالی که دامنه فرهنگ را منطقهای و قومی میدانند. از حیث رتبهبندی، برخی تمدن را پیشرفتهتر از فرهنگ میدانند و بر این عقیدهاند که در تمدن، علوم و فنون و زندگانی سـ*ـیاسی در سطح برتری از فرهنگ قرار میگیرد.6
عناصر تمدنساز دین اسلام
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com