خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
قصص معادل muthos در فرهنگ ما قبل یونانی است.قصص با اساطیر و اساطیر الاولین مرادف نیست.اساطیر از ریشه historia به یونانی است.قصص که در قرن پنجم قبل از میلاد با ظهور فلسفه یونانی چونان وهم و خیال (fiction) دروغین پنداشته شد(فرهنگ اساطیر یونان و رم،پیرگریمال،ترجمه احمد بهمنش،تهران،امیر کبیر، 1367،ص چهار)حکایتی است قدسی و مینوی.

روایت قصص حادثه ای است که در زمان اولین،زمان شگرف بدایت همه چیز،رخ داده است. به بیانی قصص حکایت می کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجسته موجودات مافوق طبیعی،واقعیتی،چه کل واقعیت یا فقط جزیی از واقعیت جزیره ای،نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی یا مؤسسه ای پا به عرصه وجود نهاده است.بنابر این قصص همه متضمن ابداع و یا خلقت است یعنی می گوید چگونه چیزی پدید آمده،موجود شده،و هستی خود را آغاز کرده است.

قصص از آنچه که واقعا رخ داده و حقیقت دارد نشات گرفته است.مبادی قصص موجودات مافوق طبیعی اند.به تعبیر هیدگر این مبادی بنیاد می بخشند و طرح می افکنند و موجودیت قدسی به موجودات می بخشند.درباره قصص هنر اسلامی رک به فصول آتی.

6) چون ترکان مسلمان بر پایتخت بیزانس دست یافتند،خود را با شاهکاری از هنر معماری یعنی کلیسای جامع ایاصوفیه روبرو دیدند که گنبدی آسمانگونه داشت. ظمت ساختمانی این مکان مقدس نه تنها بر همه آثار معماری اسلامی برتری داشت-البته در سرزمین مسلمانان هند ساختمانی با گنبدی بسیار بزرگتر پدیدار شد-بلکه فضای بی کران آن که با اشراق و کیفیت کشف و شهوداسلام با وجود تفاوتی که در مراسم و آداب دینی وجود داشت،شکوهمند می نمود.بی درنگ این مکان به دست سلطان محمد فاتح به مسجد تبدیل شد،بی آنکه در ظاهر آن دگرگونی ایجاد کند.

مدتها گذشت تا زمانی که موزائیکهای بالای سر در را که مریم عذرا و نیز کروبیان را در پیرامون گنبد نشان می داد با کتیبه ای قرآنی پوشانیدند.آیه ای بس مناسب در آن نگاشتند که همانا سوره نور باشد.شاید چنین احساس می شد که این مکان مقدس که تاریخ بنای آن به پیش از اسلام می رسیدکما بیش تجسمی از این آیه باشد. در حقیقت هم مضمون این آیه با این کلیسا نسبتی دارد،از آن رو که حکمت و دانش که پدیده ای است کلی با نام این کلیسا که Sohia است دارای یک معنی و نیز فتح حاصل هم امری الهی است.هنر اسلامی(زبان و بیان)،بورکهارت،ص 151.معماران بزرگ عثمانی سر انجام بر ماده این بنا ابداع صورتی نو نمودند،سنان معمار بزرگ ترک طرحی نو برای مساجد اسلامی در افکند تا فضایی مناسب با روح اسلام ابداع گردد.مسجد جامع سلطان سلیم کمال این تجربه هنری بود.

7) برای تفصیل مطلب رک به کتاب حکمت معنوی و ساحت هنر.


تاریخ هنر نقاشی بعد از اسلام

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
بارزترین نمونه فرهنگهای اختلاطی،فرهنگ اختلاطی اسکندرانی است که جامع همه فرهنگهای موجود در عصر خویش بود.در میان صورتهای مختلف فرهنگی صورت نوعی فرهنگ یونانی وجه غالب این فرهنگ است.

9) از اینرو لازم است پس از پرداختن به وجوه یونانی هنر ایران قدیم به وجوه اساطیری و دینی آن بپردازیم.

10) تاریخ هنرهای مصور،حسنعلی وزیری،تهران،هیرمند،ج 1،146.

11) در اساطیر بودایی و تبتی این نقش به صورت «ماندالا»است.این ماندالاها انواع گوناگون دارند.

اغلب به صورت تصویری اند با چندین دایره متحدالمرکز،در میان آنها مربعی است که چهار دروازه دارد.هر دروازه به یکی از چهار جهت فضا گشوده شده است و در اصل دروازه ها چهار مثلث اندبا مرکزی که هر کدام با تصویری مزین می شوند.ساده ترین آنها«یانتر»است که از دایره ای تشکیل یافته و در داخل چهارگوشی قرار گرفته است.این مربع چهار در دارد و هر یک به یکی از چهارجهت فضا باز است و در میان مربع سلسله مثلثهای وارونه قرا رگفته.نقطه مرکزی در ماندالاها به مثابه مرکز عالم وجود و مبدا آفرینش است و مثلثها،دایره ها و مربعها همه تعینات وجودند.

12) بتهای ذهنی و خاطره ازلی،داریوش شایگان،امیر کبیر،1355،ص 194.

13) «خؤرنه »و«فره »و«خواریش »در فرهنگ اوستایی مقامی خاص دارد و اساس جهانشناسی و انسانشناسی زرتشتی است.این لفظ به اوستایی «خورنه » xvaranah و فارسی قدیم «هورنه » hvarnah و پهلوی «خوره » xvarreh مبدل گردیده است.همین لغت به صورت «فره » farrah در فارسی قدیم یاد شده و در فارسی «فر»و«فره »گردیده است.در آغاز به معنی چیز به دست آمده،چیزی خواسته،چیز مطلوب و در اعصار متاخر«خؤره »به معنی خواسته(دارایی)و نیز به معنی نیکبختی و سعادت و لطف و تفضل به کار رفته است.در اوستا دو گونه خوره یاد شده است:خوره یا فره ایرانی و کیانی که اولی ثروت و شکوه و خرد و دانش می بخشد و دومی موجب پادشاهی وکامیابی سران و بزرگان کشور می شود که بعد از روزگار پادشاهی گشتاسب به کسی تعلق نگرفت تاسوشیانت،که از فره ایزدی برخوردار است.شیخ اشراق سهروردی در حکمة الاشراق،ص 372-371 از قول زردشت نقل کند:«فره نوری است که از ذات خداوندی ساطع و به آن مردم بریکدیگر ریاست یابند و به معنویت آن هر یک بر عملی و صناعتی متمکن گردد».و نیز در رساله پرتونامه می آورد: «هر پادشاهی حکمت بداند و بر نیایش و تقدیس نور الانوار مداومت کند،چنانکه گفتیم او را فره کیانی بدهند و فرنورانی بخشند و بارق الهی او را کسوت هیبت و بهاء بپوشاند ورئیس طبیعی عالم شود،و او را از عالم اعلی نصرت رسد و خواب الهام او به کمال رسد.»

14) ارض ملکوت،هانری کربن،ترجمه ضیاء الدین دهشیری،مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها،1358،ص 28.

15) یعنی عالم جسمانی ظهور و جلوه و تمثل عالم روحانی است و تنزل آن به مرتبه پائین.این نظر درهمه ادیان و در هنرهای دینی و اساطیری که در اطوار مختلف جلوه گر و ابداع شده است وجوددارد.

16) برای کسب اطلاعات بیشتر به کتابهای مانی و دین او اثر تقی زاده و ملل و نحل شهرستانی،تاریخ ادبیات ایران تالیف همایی،ایران در زمان ساسانیان نوشته کریستین سن و دایرة المعارف فارسی مصاحب رجوع کنید.

17) نقاشی ایرانی از کهن ترین روزگار تا دوران صفویان،فرهنگ و هنر،1355،اکبر تجویدی،ص 41.


تاریخ هنر نقاشی بعد از اسلام

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنرمند تصویرگر با توسل به خط و رنگ عالمی را که متعلق هنر اوست بیان می کند.با وجودنحله ها و سبکهای مختلف نقاشی دو طریقه کلی را از جهت ابداع و محاکات عالم(نه مضامین و عوالم)می توان دید.در طریقه اول در پرده نقاشی یک نقطه وجهه نظر و دید بیننده وجود دارد وخطوط اصلی پرده نقاشی به سوی آن نقطه متوجه است و در طریقه دوم نقاط متعددی وجود دارد.

در این مورد دوم گاه صورتی هیولایی وجود نقاط متعدد را نیز فاقد مبنای هرگونه شکل هندسی می کند.این دو طریقه به پرسپکتیو یا فقدان پرسپکتیو در پرده نقاشی تعبیر می شود.در هنر اساطیری و دینی شرق و نیز هنر مدرن غرب از پرسپکتیو دوری گزیده اند.اما در نقاشی یونان و روم وبه ویژه پس از عصر رنسانس تا پیدایی نحله های مدرن و پست مدرن از پرسپکتیو تعبیت شده است.

و همین شیوه است که پس از عصر رنسانس بر اساس علم مناظر و مرایای جدید مبنای هر قسم تصویرگری می شود و به آن پرسپکتیو خطی (linear ersective) می گویند.این روش ابتدا از سوی نقاشان ایتالیایی و هلندی در قرن پانزده ابداع می شود و تحول اساسی در فضای نقاشی غرب به پیدایی می آید.

همانطوری که اشاره شد در پرسپکتیو یا وجهه نظر خطی هنرمند نقطه ای در مرکز نگاه بیننده فرض می کند،همه خطوط به این نقطه می رسند(رجوع شود به کتاب art through the ages اثر arnerIelen ویرایش هفتم صفحه 8 که تصویر شام آخر را با رسم خطوط و نقطه نظر مبدا و مرکز نشان می دهد).دوری و نزدیکی اشیاء نسبت به این نقطه سنجیده می شود و اشیایی که از آن دورترندکوچکتر،و اشیایی که نزدیکترند بزرگتر تصویر می گردند. این طریقه در حقیقت اختصاص به هنرمندان رنسانس دارد و هنرمندان رومی و یونانی وجهی دیگر از آن را به کار می گرفتند که بدان اشاره خواهد رفت.

به هر حال وجود دو طریقه در ابداع فضا و صورتهای نقاشی و کلا صورتتگری،به نحوی جلوه گرروح زمانه و عالمی است که هنرمندان در آن سکنی گزیده اند.این طرق با توسل به رموز و مظاهری خاص Symbolism عالم خویش را نمایش می دهد.تعالی و تدانی سمبولها نیز تابع معنایی است که هنرمند بدان تعلق پیدا می کند.گاه معنی چیزی جز همین جهان جسمانی بیش نیست،چنانکه دریونان و روم و دوره جدید اصل و اساس همین جهان است. پس در اینجا سمبول به نحوی مطابق عالم جسمانی است و اگر عالم جسمانی چیزی جز ماده و حرکت،یا جز نقطه(اتم هندسی)که حرکت آن خط را ایجاد می کند و از آنجا فضای هندسی محسوس پدید می آید،نباشد،فضای پرسپکتیوی در نقاشی امری متعارف و طبیعی می گردد.

این فضای مکانیکی-هندسی از دو منبع علمی سرچشمه می گیرد:اول فضای هندسی اقلیدسی وعلم مناظر و مرایایی جدید که ذکر گردید.دوم فضای هندسی مکانیکی و علم مناظر و مرایای یونانی-اسکندرانی و رومی.دومی را می توان مبنای پرسپکتیو طبیعی دانست، و اولی را می توان همان پرسپکتیو خطی تصنعی یا اعتباری نامید.در پرسپکتیو طبیعی،طبیعت را آنچنانکه یونانیان ادراک کرده بودند می توان مشاهده کرد،علی الخصوص در آثار عصر کلاسیک هنر و علوم یونانی.


تاریخ هنر نقاشی بعد از اسلام

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
این فضای مکانیکی-هندسی از دو منبع علمی سرچشمه می گیرد:اول فضای هندسی اقلیدسی وعلم مناظر و مرایایی جدید که ذکر گردید.دوم فضای هندسی مکانیکی و علم مناظر و مرایای یونانی-اسکندرانی و رومی.دومی را می توان مبنای پرسپکتیو طبیعی دانست، و اولی را می توان همان پرسپکتیو خطی تصنعی یا اعتباری نامید.در پرسپکتیو طبیعی،طبیعت را آنچنانکه یونانیان ادراک کرده بودند می توان مشاهده کرد،علی الخصوص در آثار عصر کلاسیک هنر و علوم یونانی.

بر اساس علم مناظر و مرایای اقلیدسی،فضا و مکان چنان است که هر بخش آن از نظر ما هوی بابخش دیگر متفاوت است.اشیاء هر یک مکان طبیعی خود را دارند و در جایگاه اصلی خود هویت واقعی خود را آشکار می کنند.حرکت به سوی این جایگاه به حرکت طبیعی و خلاف آن به حرکت قسری تعبیر می شود.فیزیک ارسطویی نیز بر پایه این اصول تکوین یافته است.در مقابل این نظرگاه علم مناظر و مرایای خطی که مبنای پرسپکتیو تصنعی است،فضایی را در نظر می گیرد که پیوسته و متحد و برای همه اشیاء یگانه است،بدین معنی که اگر دوربین عکاسی را به یک سمت متوجه سازیم،در آن جهت عکس از یک صحنه برداریم،در آن عکس همه خطوط به سمت واحدی گرایش دارند،این تصاویر در همه جهات مشابه خواهند بود و تغییرات آنها تابع دید ناظرمی گردد-از جمله دوری و نزدیکی مکانی نسبت به ناظر.در این طریقه از نگاه پرسپکتیوی به جهان نیز هنگامی که نقاش صحنه ای را تصویر می کند با توسل به یک سلسله تدابیر مقدماتی از قبیل تعیین خط افق و نقطه دید اصلی و سطح محدود کننده مقابل و خطوط فرار دیگر،ترتیبی اتخاذمی شود که پرده نقاشی فضایی بسان دوربین عکاسی با یک نقطه نظر ابداع کند و این با نگاه مکانیکی و تکنیکی جدید انسان به جهان مناسبت تام پیدا می کند.

کدامیک از دو نظرگاه فضای واقعی را نشان می دهد؟فضای هندسی مکانیکی یا فضای هندسی اقلیدسی(اولی تابع حس باصره بیننده است و دومی تابع ماهیت و طبیعت اشیاء)؟

پاسخ این است:هر دو،زیرا این دو تابع امری ورای خود و فوق علم انتزاعی(این علم از حس بر می خیزد.به همین دلیل است که فلاسفه ارسطویی مذهب گفته اند من فقد حسا فقد علما)بشری اندو از تلقی معنوی و تاریخی آدمی که به اقتضای انکشاف حقیقت و ظهور و تجلی تاریخی آن درادوار تاریخی نشات می گیرند.پس هر بار چنانکه انسان طبیعت یا ماوراء طبیعت برایش افق تجلی حقیقت می گردد و محسوسی که آئینه نامحسوس می شود،طریقه ابداع و نمایش عالم متفاوت می گردد و اگر این حقایق متجلی،اسماء الحسنی الهی باشد با غیر حجاب ظلمانی طاغوتی چنانکه در مباحث آتی خواهد آمد، بیان هنری و طرق ابداع آن پر راز و رمز و غیر پرسپکتیوی خواهدبود.زیرا اساسا محسوس از جمله خط و رنگ و طرح صرفا سمبولهایی اند از عالم بالا نه عالم محسوس. به عبارتی هنر جلوه گاه عالم طولی می شود نه عالم عرضی(نسبت خلق به حق نسبت طولی است و نسبت خلق به خلق نسبت عرضی.چنانکه فی المثل ولایت پدر و رهبران سـ*ـیاسی، رابـ*ـطه ای عرضی است اما ولایت الهی،رابـ*ـطه ی طولی است)


تاریخ هنر نقاشی بعد از اسلام

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
اساسا همانطوری که یونانیان و متفکران دوره جدید عالم طبیعت را وصف یا تبیین کرده اند،نقاشان وصورتگران نیز به واسطه صورتهای خیالی خویش به ابداع آن پرداخته اند.و از آنجا تخیل ابداعی یونانی و جدید به اقتضای روح زمانه در هنر هنرمندان ظاهر شده است.اگر به تعبیر هیدگر در عصرما قبل متافیزیک حکمای یونان طبیعت(فوزیس hysis ) را چون شکفتگی و مراحل رشد اشیاء وامور از آغاز تا پایان زندگی تلقی می کردند،هنرمندان نیز به نحوی دیگر به این دریافت می رسیدند.

اما درباره عالم طبیعی که هنرمندان عصر اسلامی به ابداع آن می پرداختند و از قواعد پرسپکتیویونانی یا جدید تبعیت نمی کرد.برخی از مستشرقین تحقیقات مفصلی از نظرگاه تاریخی و حکمی نموده اند،و نویسندگان ایرانی نیز با تاسی از آنان قت بسیار به کار برده اند.بعضی نیز از نظرگاه معنوی عالم طبیعت هنرمندان عصر اسلامی را عالم ملکوت و مثال تلقی کرده اند،بدین معنی که از نظر آنان طبیعت از افق ملکوت برای این هنرمندان منکشف شده است که تفصیل آن در فصل نقاشی اسلامی خواهد آمد.در اینجا اجمالا بگوییم که اساسا فضای نقاشی عصر اسلامی با ملاکهای زیبایی شناسی و زمینه فکری و فلسفی و هنری و جهانشناسی نقاشانی که این مینیاتورها را بوجودآورده اند کاملا با زمینه فلسفی مفسران غربی معاصر آنها متفاوت ست.فلسفه دکارت که در واقع زمینه اصلی تفکر جدید اروپایی است واقعیت را در فلسفه و علوم غربی و نیز در دید کلی غربیان به دو قلمروی متمایز تقسیم کرد:«عالم فکر و اندیشه »و«عالم بعد و فضا»که صرفا با جهان مادی منطبق شده بود.هرگاه امروزه صحبت از فضا می شود،چه فضای مستقیم فیزیک نیوتونی مطرح باشد چه فضای منحنی فیزیک نسبیت،مقصود صرفا همان عالم زمان و مکان مادی فانی است که باواقعیت یکی دانسته می شود.امروزه در غرب دیگر تصوری از فضا و مکان غیر مادی وغیر جسمانی باقی وجود ندارد و اگر نیز سخنی از چنین فضایی پیش آید آن را نتیجه توهم بشری دانسته و برای آن جنبه وجودی قائل نیستند.دیگر تصور فلسفه اروپائی از واقعیت جایی برای فضای واقعی لکن غیر مادی باقی نگذاشته است.ولی هنر تمدنهای دینی رست با چنین فضایی سر و کار دارد.(عالم خیال و مفهوم فضا در مینیاتور ایرانی، ص 16-17).

گفتیم که در دوره جدید یعنی در عصر کلاسیک و باروک هنرمندان عالم را از منظر جسمانی وفیزیکی ابداع و محاکات می کردند،اما پس از طی تجربیاتی بر مبنای مناظر و مرایای رنسانسی سر انجام نظریه فیزیکی و نوری این جهانی از وضع قدیم خود به وضعی جدید وارد شد.در این اوضاع هنر غربی که به عصر هنر مدرن وارد می شود،پرسپکتیو خطی را رها می کند و صورتهای کاو و کوژ بر هنر تصویرگری غلبه پیدا می کند و افق دید انسانی تابع ساحات نفسانی و وهمی اومی گردد،در حالی که در گذشته تابع ساحت جسمانی و حسی به معنی تکنیکی و مکانیکی لفظ بودکه در آن طبیعت «بیجان »تلقی می شد.در هنر پست مدرن،هنر آزاد از هر قید و بندی محسوب گردید،لذا هنرمند بی محابا جهان هیولایی خویش را بی رحمانه بر پرده خیال نفسانی خویش کشید.


تاریخ هنر نقاشی بعد از اسلام

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
گفتیم که در دوره جدید یعنی در عصر کلاسیک و باروک هنرمندان عالم را از منظر جسمانی وفیزیکی ابداع و محاکات می کردند،اما پس از طی تجربیاتی بر مبنای مناظر و مرایای رنسانسی سر انجام نظریه فیزیکی و نوری این جهانی از وضع قدیم خود به وضعی جدید وارد شد.در این اوضاع هنر غربی که به عصر هنر مدرن وارد می شود،پرسپکتیو خطی را رها می کند و صورتهای کاو و کوژ بر هنر تصویرگری غلبه پیدا می کند و افق دید انسانی تابع ساحات نفسانی و وهمی اومی گردد،در حالی که در گذشته تابع ساحت جسمانی و حسی به معنی تکنیکی و مکانیکی لفظ بودکه در آن طبیعت «بیجان »تلقی می شد.در هنر پست مدرن،هنر آزاد از هر قید و بندی محسوب گردید،لذا هنرمند بی محابا جهان هیولایی خویش را بی رحمانه بر پرده خیال نفسانی خویش کشید.

برخی از ظاهر پرستان و ساده اندیشان این را با روحانیت هنر سنتی یکی انگاشته اند و چون صورتگری مدرن فاقد هرگونه پرسپکتیو تصنعی و طبیعی است به زعم آنان جهان صورتگران باجهانی که در قرون وسطی و عالم اسلامی جلوه کرده بود پیوند می خورد.

19) از نظرگاه اشپنگلری که شئون فرهنگی و تمدنی در کل ارگانیک عالم کبیر و صغیر همبستگی پیدامی کند در اینجا نیز به نحوی می توان از وحدت و هماهنگی فضاهای بسته خانه و شهرهای قدیم ایران و ساحت بینش تخیلی قوم ایرانی،میان فضاهای چند سطحی در نقاشی و اصل تاویل درمعارف دینی شیعه،میان تناسبات معماری و ردیفهای موسیقی ایرانی،سخن گفت.

20) در اصطلاح یونانی،اشعار نوع اول را لیریک از Lyre (عود)«بزمی »و اشعار نوع دوم را اپیک Eic «رزمی »و شاخه فرعی را Drama تمثیلی می نامند.

21) تئودور رایزمان در کتاب مسائل تاریخ فلسفه عقل اساطیری ما قبل متافیزیک و فلسفی را«عقل لاهوتی »می خواند که با متافیزیک یونانی «ناسوتی »می شود و با غلبه تفکر دینی در قرون وسطی دوباره «لاهوتی »می گردد.در دوره جدید عقل مجددا به زمین باز می گردد و در آن سکنی می گزیندتا نحوی دیگر از تفکر ناسوتی را تجربه کند.برای تفصیل مطلب رجوع شود به مبحث «پیدایی و ابداع اثر هنری ».

22) تاریخ ادبیات عرب،ج.م.عبد الجلیل،ترجمه آ.آذرنوش،تهران امیر کبیر،1363، ص 38-39.

23) پس از فتوحات اسلامی نیز عربان امی بدوی نسبت به آثار هنری سرزمینهای فتح شده بیگانه مانده و به آنها اعتنایی نداشتند و جز توجه به غنیمتهای لـ*ـذت بخش و غرور آفرین هرگز به گرد اندیشه پرداختن به هنر تجسمی و ساختن اشیاء هنری نگشتند.
منبع: حوزه‌نت


تاریخ هنر نقاشی بعد از اسلام

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا