خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
هدف حقوق در درجه نخست ایجاد نظم اجتماعی است. گاهی قانون گذاری قواعدی را اقتضا می کند که عدالت در آن باره حکمی ندارد. برای مثال، در این که اتومبیل ها از کدام سمت خیابان حرکت کنند و یا در چه محلی توقف کنند؛ و اجازه مکره، کاشف از انتقال موضوع معامله است یا ناقل آن؛ و ضمان تلف مبیع پیش از تسلیم بر عهده فروشنده است یا خریدار؛ عدالت اقتضای حکمی ندارد و حقوق، به دلایل خاص دیگر، آنها را مقرر داشته است. عدالت ایجاب می کند که همه در برابر قانون مساوی ابشند و بر تمام موارد مشابه، یک قاعده حکومت کند، ولی خود قاعده را نمی توان نتیجه اجرای عدالت یا مخالف آن شمرد.

همچنین، قانون نمی تواند جزئیات و خصوصیت های هر مورد را پیش بینی کند، و به ناچار احکام خود را بر مبنای مصالح و مفاسد نوعی معین می کند، این در حالی است که اجرای آن در پاره ای موارد با «عدالت» موافق نیست، چنان که برابری میراث پسران از نظرنوعی عین دادگری است، ولی همین قاعده در مورد دو برادر، که یکی پارسا و نیازمند و دیگری فاسد و بی نیاز است، عادلانه به نظر نمی رسد؛ یا اجبار مدیون به پرداختن مالی که خود به عهده گرفته است، از نظر مصالح نوعی، درست است ولی الزام کسی که به دلیل اضطرار، دین نامتناسبی را به عهده گرفته و یا در اثر حوادث اجتماعی تعهد او چند برابر گشته است، ستمکاری است.

2 ـ گاه، حفظ نظم، قاعده ای را ایجاب می کند که مخالف عدالت است. چنان که نشنیدن در خواست طلبکاری که در مدت معین اقامه دعوی نکرده یا ظرف مدت معین، از حکم نادرست ابتدایی، تجدید نظر نخواسته، عادلانه نیست، ولی قانون، به خاطر حفظ نظم دادرسی و کاستن از شمار دعاوی، ان را مقرر می دارد. همچنین عدالت اقتضا می کند که، اگر در اثر جنگ یا بروز بحران های اقتصادی ارزش پول تنزل فاحش کند، دادگاه بتواند تعهد اشخاص را به همان تناسب تعدیل کند، ولی در بیشتر کشورها این اقدام را مجاز نمی شمرند.

عدالت حکم می کند که خطا کار باید کیفر اعمال زشت خود را ببیند؛ و هیچ کس را نمی توان، برای جرمی که دیگری مرتکب شده است، مجازات کرد. فرزندی که از رابـ*ـطه نامعقول به دنیا آمده است هیچ گناهی ندارد، پس بی عدالتی است اگر او را از حمایت قانون محروم کنند و در شمار سایر افراد جامعه نیاورند. ولی تساوی حقوق او با فرزندان مشروع، با حفظ و سلامت خانواده مخالف است. زیرا در این صورت، تشکیل خانواده و نکاح دیگر ضروری نیست و اشخاص می توانند، به جای قبول تعهدهای ناشی از ازدواج، با هر که می خواهند به سر برند؛ و این همان خطری است که قانونگذار از آن بیم دارد و در حمایت از اطفال طبیعی، مردم را به احتیاط وادار می سازد. ([30])


مفهوم عدالت در حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
این گونه مثال ها زیاداند ولی باید به خاطر داشت که ترجیح منافع عموم بر حقوق فردی نیز، اگر به صورت خشن و غیر انسانی در نیاید، خود نوعی عدالت است. باید این دو مصلحت را با هم جمع کرد و شخصیت انسان و حرمت جان و آزادی او را از یاد نبرد، و اجتماع را جولانگاه خودسری ها و سودپرستی ها نکرد. از رعایت تناسب بین حق فردی و منافع عمومی است که «عدالت اجتماعی» به معنای واقعی خود تأمین می شود.

د) عدالت و نظام ارزش ها

معیار نیک و بد حقوق

امروزه همه، کم و بیش، پذیرفته اند که قواعد حقوق، زاده اراده دولت است؛ گاه این اراده به رغبت یا به اضطرار، آفریدگار حقوق است و گاه قواعدی را که عرف یا وجدان عمومی آفریده است به صراحت یا از راه رویه قضایی، تضمین وجذب می کند. ولی، در هر حال قانونگذای عملی معقول، ارادی و با هدف است. بر مبنای این واقع گرایی، آن چه به حقوق اعتبار و توان مادی می بخشد، ارادة دولت است، هر چند که از راه مستقیم دادگری منحرف شده باشد. به بیان دیگر، قانون بد نیز، همانند قانون خوب الزام اجتماعی ایجاد می کند.

این نکته را یاداور می شویم که این واقع بینی اجتماعی به معنای ستایش قدرت دولت و چشم پوشی از معیار اخلاقی نیک و بد قوانین نیست. عدالت اگر وصف جوهری حقوق نباشد، بی گمان ترازوی ارزش و مهمترین وصف کمالی آن است. مردمی که طرف خطاب احکام دولتی هستند یا دادرسانی که مأمور اجرای قواعد حقوق شده اند در پیشگاه وجدان خود، یعنی دادگاهی که دولت در آن اقتداری ندارد، با ترازوی عدالت، ارزش و اعتبار واقعی قانون را تعیین می کنند. این داوری، و بازتاب آن در نفوذ و اعتبار قوانین، واقعیت دیگری است که باید در کنار اقتدار دولت پذیرفت. اگر واقع گرایی نخست(دولتی) را صوری و واقع گرایی دوم(اخلاقی) را ماهوی بدانیم، شاید در بیان مقصود به حقیقت نزدیک تر شویم.

بنابراین، نظامی که برای حقوق فراهم آوردیم به معنای مرسوم این واژه «تحققی دولتی یا اجتماعی» نیست، بلکه با آرمان های اخلاقی و مذهبی و سـ*ـیاسی و احکام فطری نیز آمیخته است و هنر دادگستری و حق طلبی هم در آن جایگاهی شایسته دارد. در واقع، کوشیده ایم انسان را که در مرکز این نظام قرار گرفته است، آن چنان که هست، در نظر آوریم و به منابع پنهانی حقوق نیز دست یابیم.

در نظر حکیمان، والاترین ارزش ها «آزادی»، «برابری» و «عدالت» است. مقایسه این ارزش ها و شناخت ارزش برتر، از دشوارترین داوری هاست. زیرا هر سه مفهوم چندان عزیز و گران بهاست و چنان با روح آدمی سازگار، که ترجیح یکی بر دیگری ناگوار بوده و به سختی پذیرفته می شود. با وجود این، تأمل در نظام ارزش ها می تواند ارزش حاکم و برتر را معین کند،


مفهوم عدالت در حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
پی نوشت ها





[1] ـ برای مطالعه درباره رابـ*ـطه حقوق و عدالت، از میان کتاب های فارسی، رجوع شود به: جلد اول کتاب مبانی حقوق، تألیف آقای دکتر موسی جوان، تهران 1336.

[2] ـ «ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا با لحق و اجل مسمی»: ایه 8 از سوره روم.

همچنین، ر.ک: ایه 44از سوره عنکبوت، ایه 3 از سوره الرحمن، ایه 3 از سوره تغابن، ایه 16 از سوره انبیاء، ایه 27 از سوره ص.

[3] ـ قرآن کریم نیز بدین شیوه تجربی برای هدایت اندیشه ها در جستجوی عدالت فرمان می دهد: ایه 109 از سوره یوسف، ایه 44 از سوره فاطر.

[4] ـ افلاطون، جمهوری، ترجمه فؤاد روحانی، ص 38 به بعد.

در این کتاب بین سفالوس و سقراط و دیگران این مباحثه مطرح می شود که عدالت چیست؟ ایا ادای دین است یا نیکی در حق دوستان و بدی درباره دشمنان، یا اساس آن نیکوکاری است، یا سرانجام عدالت عمل به نفع طبقه حاکم است؟

[5] ـ دنیس لوید، مفهوم حقوق، ص 118 و 119؛ پویر، جامعه باز و دشمنانش، ترجمه علی اصغر مهاجر، ص 100.

[6] ـ دنیس لوید، مفهوم حقوق، ص 118؛ امام محمد غزالی، احیاء العلوم، ج 3، جزء 8، ص 98.

[7] ـ مولانا جلال الدین رومی: مثنونی، دفتر ششم، بیت شماره 2560 به بعد.

[8] ـ نقل از: شیخ مرتضی انصاری، ، مکاسب رساله عدالت ، ص 326.

[9] ـ ویلی، فلسفه حقوق، ج 1، معانی و هدف های حقوق.

[10] ـ همان، ش 31.

[11] ـ جلال الدین همایی، منتخب اخلاق ناصری، ص 24.

[12] ـ Ulpien

[13] ـ دنیس لوید، مفهوم حقوق، ص 117.

[14] ـ کاتوزیان، ناصر، توجیه و نقد و رویه قضایی، انتشارات یلدا.

[15] ـ عدالت را که مفهوم نوعی دارد با انصاف که احساسی از چهره لطیف تر عدالت در موارد خاص است نباید اشتباه کرد. رجوع به انصاف زمانی مورد پیدا می کند که اجرای قاعده ای عادلانه در فرضی خاص نتایج نامطلوب به بار می آورد و وجدان اخلاقی تمایل به اصلاح آن پیدا می کند: چنان که ارسطو نیز انصاف را عدالتی برتر از عدالت قانونی توصیف می کرد و ژنی نیز آن را احساس غریزی می نامد که راه حل بهتری را از عقل متعارف القا می کند (شیوه های تفسیر، ج 2، ص 488). همچنین رک: پیر بوله (Bellet)، قاضی و انصاف: مقاله در یادنامه رودیر، ص 10.

[16] ـ رنار، در کتاب «حقوق، منطق، ذوق سلیم» می نویسد: «مفهوم عدالت در وجدان هر کس نگاشته شده است. برای شناختن آن هم در ذات خود وهم در نفس دیگران و هم در تاریخ باید جستجو نمود. از این راه فکر عدالت نتیجه و محصولی از تکامل اجتماعی است. همچنان که فکر نویسنده در کتاب او نقش بسته، حقوق طبیعی نیز در ضمیر انسان پدید آمده» (مبانی حقوق، ترجمه دکتر موسی جوان، ج 1، ش 115، ص 190)؛ همچنین ر.ک: گستن و گوبو، رساله حقوق مدنی، مقدمه، ش 12 درباره عقاید سن توماس داکن در تلفیق حکمت ارسطو و مذهب مسیح.

[17] ـ دوگی، رساله حقوق اساسی، ج 1، ص 126.

[18] ـ برتراند راسل، اخلاق و رسالت در جامعه، ترجمه دکتر محمود حیدریان، ص 43. با وجود این، همو در جایی دیگر می نویسد: «بنابراین، اخلاق تنها در این حکم خلاصه نمی شود که می گوید: آنچه را که اجتماعت می پسندد انجام بده و از آنچه اجتماعت ناپسند می دارد پرهیز کن» (همان کتاب، ص 54) و این دو حکم، اگر عدالت را مفهومی اخلاقی بدانیم، متعارض می نماید.

[19] ـ هیوم، رساله طبیعت انسانی، ترجمه لورای، ص 601.

[20] ـ لویی لوفور، حقوق و سایر قواعد زندگی اجتماعی، آرشیو فلسفه حقوق، سال 1935، ش 34، ص 19.

[21] ـ روبیه، نظریه عمومی حقوق، ص 221.

[22] ـ همان، ص 90.


مفهوم عدالت در حقوق

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
[23] ـ ریپر، «قاعده اخلاقی در تعهدات مدنی»، 16 و 17؛ نیروهای سازنده حقوق ص 414؛ عدالت مذهبی ملاک روشن و ثابت دارد. زیرا عادل کسی است که مرتکب گناهان کبیره نشود و اصرار بر ارتکاب گناهان صغیره نداشته باشد: شیخ مرتضی انصاری، رساله عدالت، ضمیمه مکاسب، ص 326؛ این یکی از تعریف های عدالت در فقه است و مشهور در این باره می گوید:، «انها کیفیة نفسانیة باعثة علی ملازمة التقوی او علیها مع المروة» و دو مفهوم «تقوا» و «مروت» را لازمه عدالت می بیند و بر ابهام می افزاید. از وسیله این حمزه نقل شده است که می گوید عدالت به چهار چیز حاصل می شود: ورع، امانت، وثوق، و تقوا (همان کتاب).

[24] ـ این امر در حقوق ما جنبه استثنایی دارد و به بهانه رعایت عدالت، دادرس حق تجدید نظر در قراردادها را ندارد (دوره مقدماتی حقوق مدنی، چاپ اول، ص 168).

[25] ـ دنیس لوید، مفهوم حقوق، ص 131.

[26] ـ کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، خانواده، ج 1، ش 265.

[27] ـ میرزای نائینی و شیخ موسی خوانساری، منیه الطالب، ج 2، ص 190.

[28] ـ کاربونیه، حقوق مدنی، ج 1، مقدمه، ش 1، ص 6.

[29] ـ همان کتاب، ش 434 و 382.

[30] ـ کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، خانواده، ش 311.





























































سوتیترها

نفس آدمی نیز به عدالت نیازمند است، و هنگامی این فضیلت به دست می اید که هر یک از قوا در جای خود قرار گیرند و نظمی خاص بر روابط آنها حکمفرما باشد. تمام قوای انسانی، مانند خشم و میل، باید زیر فرمان عقل قرار گیرند و هر کدام عهده دار وظیفه خود شوند.

عدالت، به معنی خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تأمین تساوی ریاضی نیست. مهم این است که بین سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت شود. پس، در تعریف عدالت می توان گفت: «فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را که حق اوست داد.»

به جای «عدالت قانونی» که مفهومی بیهوده و خنثی را به ذهن می آورد، باید از عدالت قضایی یا حقوقی سخن گفت تا نمودار تمام واقعیت های قانونی و اجتماعی و روانی باشد و گویای نظمی شود که سلسله مراتب دادگاه ها و تکلیف اجرای قانون به آن می بخشد.

در واقع، عدالت به اموری تعریف شده که خود بر اجمال آن افزوده است و هیچ معلومی به دست نمی دهد. حد عدالت را به سادگی نمی توان معین ساخت، و اشکال حکیمان در این کار به همان اندازه است که در تعریف «حقیقت» و «جمال» گرفتار آنند.

گاه اجرای قانون و قواعد عادلانه و مجردی که اندیشیده ایم، مانند کیفر جرم در موردی خاص، وجدان عدالت خواه را قانع و راضی نمی کند و ناچار، به انصاف روی می آوریم تا تمام حقیقت موجود و ویژگی های آن را نیز به حساب در آوریم و از تعارض ارزش ها بکاهیم. در واقع انصاف، عصای عدالت است تا به حرکت مستقیم آن کمک کند و تکیه گاه آن به هنگام خطر سقوط باشد.

عدالت مفهومی است اخلاقی، پس تمام عواملی که در اخلاق هر قوم مؤثر است، در تمایز داد و ستم اثر دارد. قواعد عدالت فطری و ثابت نیستند، ولی در تشخیص آنها نمی توان تنها نیروی عقل اعتماد کرد؛ زیرا اعتقادهای مذهبی و عواطف نیز در این راه سهم مؤثری دارند.

عدالت اگر وصف جوهری حقوق نباشد، بی گمان ترازوی ارزش و مهمترین وصف کمالی آن است. مردمی که طرف خطاب احکام دولتی هستند یا دادرسانی که مأمور اجرای قواعد حقوق شده اند در پیشگاه وجدان خود، یعنی دادگاهی که دولت در آن اقتداری ندارد، با ترازوی عدالت، ارزش و اعتبار واقعی قانون را تعیین می کنند.
منبع: حوزه نت


مفهوم عدالت در حقوق

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا