خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی دیگر از ارکان اساسی معرفت مفاهیم ماوراء الطبیعی دینی شناخت مراتب هستی است. موضع‌گیری هر کسی در برابر قبول یا رد این مفاهیم مبتنی بر مبنای فکری او در هستی‌شناسی است. طبیعی است کسانی که هستی را منحصر در عالم محسوس مادی می‌دانند هر گونه مفهومی را که حکایت از هستی ورای عالم مادی نماید، منکر باشند و یا تفسیر مادی و جسمانی نمایند همانند ماتریالیست‌ها. اما قاطبه فیلسوفان الهی هستی را ذو مراتب می‌دانند دست کم آن را به دو مرتبه مادی و مجرد از ماده تقسیم می‌کنند که در اصطلاح دینی عالم غیب و شهادت نامیده می‌شود. محققان در فلسفه اسلامی برای عالم غیب (مجردات) نیز مراتبی قائلند که اولین مرتبه آن مرتبه عالم مثال یا عالم برزخ نامیده می‌شود چنانکه قرآن کریم فاصله مرگ تا قیامت کبری را بدین‌نام می‌خواند و می‌فرماید: «ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛
[۳۰]

و بعد (از مرگ) تا برپایی قیامت در عالم برزخ می‌مانند.»
از خصوصیات این مرتبه این است که موجودات این عالم فاقد جرمند لکن دارای ابعاد ماده می‌باشند.
مرتبه دیگر عالم مجردات محضه است البته این عالم خود مراتبی دارد از مجردات امکانی گرفته تا عالم اسما و صفات الهی و فوق آن عالم عز ربوبی که مجرد از هرگونه تعیین اسمی و تقید مفهومی است. ملاصدرا می‌فرماید:
«او (خداوند) فاعل حقیقی و مبدا اصلی ایجاد این نشئه جسمانی است لکن پس از ایجاد سایر عوالم وجود و استیفای مراتب موجودات (عقلانی که برتر و بالاتر از عالم جسمانی‌اند) به ایجاد این نشئه و نشئات دیگری که بعد از این نشئه جسمانی‌اند پرداخت و مراتب عالیه وجود را ابداع نمود و سپس موجوداتی که به سوی مبادی بازگشت می‌کنند پدید آورد. پس نهایت وجود، بر عکس هدایت اوست زیرا سلسله وجود در قوس نزول (عقل، نفس، طبیعت و ماده) است... سپس سلسله وجود از عقل آغاز می‌گردد و بالاخره به عاقل (که عقل اول و ذات مقدس الهی است) منتهی می‌گردد و مابین عقل که سر سلسله مبدعات است و عاقل که علت اولی و مبدا کل است مراتب و منازل متعددی است که در جهت شرف و کمال متفاوت‌اند.»
[۳۱]


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
علامه طباطبایی در تایید همین مطلب می‌فرماید:
وجود امکانی که فعل خدای تعالی است (به اعتبارات مختلف) تقسیم‌هایی دارد. یکی از آن‌ها این است که وجود امکانی تقسیم می‌شود به مادی و مجرد و مجردات تقسیم می‌شوند به مجرد عقلی و مجرد مثالی... پس عالم عقلی عالم مجردات تامه است (یعنی) هم در ذاتشان و هم در فعلشان از ماده و آثار ماده مجردند و عالم مثال از ماده مجرد است، لکن از آثار ماده مثل شکل داشتن و بعد داشتن و وضع داشتن و نظایر آن مجرد نیست... و عالم ماده عالمی است که موجودات آن از تعلق به ماده خالی نیست و همه آن‌ها منغمر در حرکت جوهری یا عرضی هستند.
[۳۲]

(«ان للوجود الامکانی وهو فعله تعالی انقسامات منها انقسامه الی مادی ومجرد وانقسام المجرد الی مجرد عقلی ومجرد مثالی... فالعالم العقلی مجرد تام ذاتا وفعلا عن الماده وآثارها وعالم المثال مجرد عن الماده دون آثارها من الاشکال والابعاد والاوضاع وغیرها... وعالم الماده لا یخلو ما فیها من الموجودات من تعلق ما بالمادة و تستوعبه الحرکة والتغیر جوهریة کانت او عرضیه».)
همانگونه که علامه طباطبائی «ره» اشاره کردند وجود امکانی بل مطلق وجود به اعتبارات مختلف تقسیم‌های متفاوت می‌پذیرد که در این مختصر نمی‌گنجد. از جمله عرفا وجود و هستی را به یک اعتبار دارای پنج مرتبه می‌دانند و از آن به «حضرات خمس» تعبیر می‌کنند چنان‌که قیصری در مقدمه خود بر فصوص الحکم ابن عربی می‌گوید:
«(اول( علم (که) مظهر عالم ملکوت است و آن عالم مثال مطلق است که (دومین عالم در قوس صعود) و مظهر عالم جبروت یعنی عالم مجردات است (که سومین عالم در قوس صعود) و مظهر عالم اعیان ثابته یعنی عالم اسماء الهی و حضرت و احدیت است (که چهارمین عالم در قوس صعود) و مظهر حضرت احدیت (ذات) می‌باشد»
[۳۳]

(«عالم الملک مظهر عالم الملکوت وهو العالم المثالی المطلق ومظهر عالم الجبروت‌ای عالم المجردات وهو مظهر عالم الاعیان الثابته وهو الاسماء الالهیه والحضرة الواحدیه وهی مظهر الحضرة الاحدیة».) «که از آن به غیب‌الغیوب و غیب مطلق و عنقاء مغرب و اسماء و القابی از این قبیل تعبیر می‌کنند. در این مقام شامخ نه از اسم خبری است و نه از اعیان و مظاهر»
[۳۴]

چنانکه عطار نیشابوری می‌گوید: «دائما او پادشاه مطلق است در کمال عز خود مستغرق است.»
[۳۵]


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس تا هستی‌شناسی ما از مرز عالم مادی فراتر نرود ممکن نیست از مفاهیم دینی که حکایت از حقایق قدسی فوق مادی دارند ادراکی داشته باشیم و به همین دلیل است که ماتریالیست‌ها آن را انکار و پوزیتویست‌ها قضایای حاکی از آن‌را بی‌معنی می‌دانند.
[۳۶]


اما حقیقت این است که دیدن این حقایق چشمی دیگر و دریافت آن‌ها عقلی دیگر می‌خواهد که باید آن را تحت عنوان فاعل شناسنده بحث نمائیم.
به اعتقاد امام‌ خمینی وجود دارای دو مرتبه اصلی است: یک ‌مرتبه به وجود مستقل؛ یعنی علت‌العلل مرتبط است و دیگری به وجود غیرمستقل یعنی معلول مربوط می‌شود، وجود غیرمستقل نیز خود دارای مراتبی هستند. بنابراین وجود الهی، تنها وجود مستقل هستی است و سایر موجودات همگی عین ربط و غیرمستقل‌اند؛
[۳۷]

یعنی وجود معلول وجود ربطی و ظلی است، بنابراین هر معلولی محتاج به علتی است که آن علت موجود بالاستقلال بوده و این وجود غیرمستقل قائم به قیومیت اوست.
[۳۸]

به اعتقاد امام‌ خمینی ازآنجاکه وجودات امکانی، بهره‌ای از وجود دارند و هر وجودی به‌اندازهٔ سعه وجودی خود، منشا اثر است. ازاین‌رو وجودت مراتبی دارند، که این مبدئیت حق برای اثر در سلسله وجود و مراتب آن جریان دارد و هرکجا وجود هست همان مبدئیت و هویت مبدئیت منشا اثر است، منتها به‌اندازه و شدت و ضعف در وجود و مراتب هستی تا مرتبه ضعیف هیولای اولی، زیرا آخرین مرتبه وجود است.
[۳۹]

به اعتقاد ایشان، در نظام طولی مراتب هستی، افعال هر یک از مراتب پایین‌تر را می‌توان حقیقتاً به مرتبه بالاتر نسبت داد؛ زیرا که غیر از مرتبه واجب‌الوجود، جملگی غیرمستقل هستند.
[۴۰]

به باور ایشان رابـ*ـطه تمام مراتب موجودات نسبت‌ به حق‌تعالی، رابـ*ـطه اشراقی است، هیچ وجودی استقلال نداشته و همگی عین ربط‌اند و این‌گونه نیست که سه چیز وجود داشته باشد، وجود خدا، وجود مربوط و وجود ربط، بلکه غیر از خداوند و حقیقت ربطی در عالم و مراتب آن چیزی نیست.
[۴۱]

[۴۲]


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
همان‌گونه که متذکر شدیم از آنجایی که حقایق الهیه فوق عالم حس و محسوسات هستند، حواس شایستگی درک آن عالم را ندارد. به دلیل دوری این حقایق از خواص ماده حس‌گرایان و تجربه‌گرایان آن را انکار می‌کنند. پس تا زمانی که انسان خود را از انخمار عالم ماده نجات ندهد و به تصفیه باطن و تزکیه درون نپردازد، صلاحیت معرفت حقایق ملکوت و ما فوق آن را پیدا نخواهد کرد. تا انسان مقامات توابین و خائفین و راغبین و شاکرین و مطیعین و مریدین را طی نکند و به مقام محبین نرسد و آن را پشت سر نگذارد، کی تواند به مقام عارفین بالله برسد و تازه وقتی به مقام عرفان رسید باید به عجز خویش در دریافت حقیقت حق جل عزه اعتراف نماید، آنگاه همچون سیدالساجدین بگوید: الهی... عجزت العقول عن ادراک کنه جمالک... ولم تجعل للخلق طریقا الی معرفتک الا بالعجز عن معرفتک.... آنگاه عاجزانه از خدای خویش بخواهد او را در زمره کسانی قرار دهد که نهال شوق در سـ*ـینه‌شان غرس شده و سوز محبت در کانون دلشان شعله‌ور گردیده در نتیجه پرده‌ها از دیده‌هایشان کنار رفته و ظلمت شک از وجودیشان رانده شده و سـ*ـینه‌هایشان با تحقیق در حقیقت‌شناسی گشایش یافته است و در پایان بگوید: «واجعلنا من اخص عارفیک» (خدایا عقل‌ها از ادراک کنه جمال تو ناتوانند... و برای خلق راهی برای معرفت تو جز اعتراف به عجز و ناتوانی از شناسیایی تو قرار نداده‌ای...)
[۴۳]

خدایا مرا از خواص عارفانت قرار ده.
این حقیقت مسلم است که تا انسان طی طریق نکند به مقام عرفان حقایق الهیه نمی‌رسد اینجاست که حکیم اشراقی شیخ اشراق در مقدمه حکمة الاشراق می‌فرماید: «کمترین درجات و شرایط خواننده این کتاب این است که بارقه خدایی بر دل او تابش کرده و فرود آمده باشد و ورود آن ملکه وی شده باشد و آنان که از بارقه‌های الهی بهره‌ور نشده باشند از این کتاب سودی برنگیرند.»
[۴۴]


حکیم متاله بل صدرالمتالهین بعد از آنکه ایام مدیدی را از مردم عالم نشناس زمانه‌اش کناره گرفت و از همراهی و مؤانست آنان مایوس شد و دشمنی روزگار بر او هموار گشت و خود را از تایید و تکذیب‌شان خالص گردانید، می‌فرماید: (فتوجهت توجها عزیز یا نحو مسبب الاسباب وتضرعت تضرعا جبلیا الی مسهل الامور الصعاب فلما بقیت علی هذا الحال من الاستتار والانزواء... زمانا مدیدا وامدا بعیدا، اشتعلت نفسی لطول المجاهدات اشتعالا نوریا والتهب قلبی لکثرة الریاضات التهابا قویا ففاضت علیه انوار الملکوت وحلت بها خبایا الجبروت ولحقتها الاضراء الاحدیة وتدارکتها الالطاف الالهیة فاطلعت علی اسرار لم اکن اطلع علیها الی الان وانکشفت لی رموز لم تکن منکشفة هذا الانکشاف من البرهان...»)
[۴۵]


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس توجهم را به سوی (خدای) مسبب‌الاسباب جلب نمودم و از اعماق وجودم به سوی او که آسان‌کننده هر مشکلی است تضرع کردم پس وقتی مدت زیادی بر این حال، اختفاء و گوشه‌گیری باقی ماندم، نفسم به خاطر این مجاهدت‌های طولانی مشتعل به شعله نوری گردید و قلبم به دلیل کثرت ریاضت‌ها (شرعی) ملتهب شد، در نتیجه محل افاضه انوار ملکوتی (حق) و فرود آمدن اسرار جبروتی گردید و انوار احدیت بر ان تابید و به الطاف الهی نایل گشت (و بر اثر این الطاف) اسراری (از حقایق) بر من آشکار شد که تاکنون بر آن آگاه نشده بودم و رموزی بر من هویدا گشت که با کمت برهانی بدان نرسیده بودم.
از این نمونه‌ها از تجارب عرفانی آنقدر فراوان است که می‌توان گفت به حد تواتر رسیده است. بیشتر هم اشاره کردیم که قاطبه اهل عرفان تنها راه رسیدن به حقیقت را راه کشف و شهود قلبی می‌دانند که با تزکیه درون حاصل می‌گردد، چنانکه استاد جلال‌الدین آشتیانی می‌گوید:
«حق تعالی راهنمای اهل مکاشفه است که باطن آن‌ها را به ملکوت عالم متصل می‌سازد و حقایق را به چشم حقبین فرد شهود می‌نمایند. سالک در مقام تحقق به علم‌الیقین، اگر نفس خود را از رذائل تطهیر و پاک نماید...، از خواطر شیطانی و دسایس ابلیسی پاک شود، مو به مو احکام شرع را اجرا نماید و به سنن الهی مواظبت ورزد و ملکات ردیه و رذیله را که منشا صدور معاصی است از خود دور سازد... و قلب خود را از محبت غیر خدا خالی نماید و حق را در قلب خود جای دهد، کم کم حالت فنای در حق به او دست می‌دهد. بعد از تحقق، به مقام فناء... از مقام علم‌الیقین به مقام شهود و نیل به حاق واقع مبدل می‌گردد و حق را به چشم دل می‌بیند.»
[۴۶]


عارف رومی مولوی چه زیبا می‌گوید:
دفتر صوفی سواد و حرف نیست••• جز دل اسپید مثل برف نیست.


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس یکی از شرایط اساسی دریافت حقایق دینی و مفاهیم حکمت الهی ظرفیت وجودی فاعل شناسنده است. چنانکه استاد شهید مرتضی مطهری می‌فرماید:
«بدون شک معانی و مفاهیم حکمت الهی آنگاه که بخواهد در سطح تعقلات فلسفی ظاهر گردد، ظرفیت ذهنی و گنجایش فکری خاصی را ایجاب می‌کند که باظرفیت ادبی یا فنی یا ریاضی کاملا متفاوت است... این است که محققان همواره از لزوم «لطف قریحه» دم می‌زنند و در عین اعتراف به فطری بودن و عمومی بودن مساله خدا، می‌گویند: جل جناب الحق عن ان یکون شریعة لکل وارد او یطلع علیه الا واحد بعد واحد...‌اندیشه‌ای به وسعت اقیانوس و قریحه‌ای به لطافت نسیم صبحگاهی باید تا فی‌المثل محتوای قاعده «بسیط الحقیقه» را در خود جای دهد...»
[۴۷]


و خواجه عرفان، حافظ می‌گوید: «عارف از پرتو می‌ راز نهانی دانست••• گوهر هر کس از این لعل توانی دانست
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس••• که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست»
[۴۸]


از این‌رو است که قرآن کریم تنها مخلصین را شایسته توصیف حق می‌داند و می‌فرماید: «سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین»
[۴۹]


آری تنها مخلصین هستند که شایستگی توصیف حق را دارند و خدای سبحان از توصیف غیر مخلصین منزه است و راز این مساله را علامه طباطبایی چنین بیان می‌دارد: «بندگان مخلص تمام هستی آنان برای خداوند است و دیگر غیر خدا در حریم دل‌های آنان راه ندارد آن‌ها خدا را شناخته و با نور خدا اشیای دیگر را می‌شناسند و در مقام قلب به آنچه شایسته مقام کبریایی است معتقدند.»
[۵۰]


پس شرط رسیدن به معرفت مطابق واقع در حکمت الهی صعود به جایگاه رفیع مخلصین است.
به این مقام نمی‌رسد مگر کسی که خوف و خشیت الهی قلب او را فرا گرفته باشد، وقتی انسان به این مقام برسد نور حکمت بر قلب او پرتو می‌افکند. چنانکه رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «راس الحکمة مخافة الله - عزوجل - یعنی آغاز حکمت ترس خداوند - عزوجل - است»، نه بدون هراس از حضرتش کسی به خیر کثیر حکمت می‌رسد و نه حکیمی پی «پرواز» خواهد بود، بلکه هر درجه از هراس زمینه حصول مرتبه‌ای از حکمت خواهد بود و هر درجه از حکمت موجب حصول هراس خاص می‌گردد.
[۵۱]


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
و مرحوم مولی محمدتقی مجلسی در شرح این حدیث می‌فرماید: «سبب قابلی و علت اعدادی افاضه علوم حقیقی همانا خوف از خداوند سبحان است.»
[۵۲]


از امام صادق (علیه‌السّلام) رسیده: «من زهد فی الدنیا اثبت الله الحکمة فی قلبه.»
[۵۳]



۳.۳.۲ - راه رسیدن به حکمت نظری


نتیجه اینکه رسیدن به حکمت نظری در حکمت الهی و تصدیق مفاهیمی که حکایت از حقایق ماواری طبیعی می‌کند بدون حکمت عملی میسر نیست. پس جای تعجب نیست که برخی افراد در غرب یا شرق نام فیلسوف برخود می‌نهند اما منکر حقایق ماورای طبیعی، به‌ویژه مفاهیم دینی می‌شوند؛ حقیقت این است که شبهه علمی موجب انکار نگشته بلکه زشتی عملشان است که این نتیجه را به دنبال آورده است. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «ثم کان عاقبة الذین اساءوا السوءا آن کذبوا بایات الله»
[۵۴]

بلی سر انجام کار کسانی که به زشتی‌ها آلوده‌اند این است که آیات خدا را تکذیب نمایند. آیا حکمت الهی چیزی غیر از معرفت آیات الهی و تصدیق آن‌هاست و برای اثبات این مدعی کافی است زندگینامه عملی و اخلاقی برخی از فلاسفه ملحد ورق زده شود، به عنوان مثال نیم نگاهی می‌اندازیم به زندگی و افکار نیچه آلمانی:
نیچه در خانواده‌ایی که پدر و مادرش همه کشیشان پروتستان بودند به دنیا آمد، او را به تحصیل در الهیات واداشتند اما او از الهیات بلکه از مسیحیت روی‌گردان شد، و بالاخره خدا و زندگی اخروی و هر امر معنوی را حتی ارزش‌های عالی اخلاقی که همه انبیا الهی و حکمای تاریخ در تحکیم پایه‌های آن کوشیده‌اند انکار کرد چنان‌که می‌گوید:
فکر خدا و زندگی اخروی را باید کنار گذاشت... انسان باید فکر زندگی دنیا باشد... باید رافت و رقت قلب را دور‌ انداخت. رافت از عجز است فروتنی و فرمانبرداری از فرومایگی است حلم و حوصله و عفو و اغماض از بی‌همتی و سستی است.... نفس کشتن چرا؟ باید نفس را پرورد. . خود را باید خواست و خود را باید پرستید... مرد برتر آن است که نیرومند باشد... و هواها و تمایلات خود را بر آورده نماید...»
[۵۵]


آیا آن انکارها نتیجه این هوا پرستی‌ها نیست؟ نمونه‌ای دیگر.
«برتراند راسل در خانواده‌ای از اشراف قدیمی انگلستان به دنیا آمد... در زندگی نامه‌اش می‌نویسد که تا حدود سی سالگی مانند بسیاری از اشراف‌زداگان انگلیسی طرفدار اصول امپراطوری بوده است.»
[۵۶]


نویسنده‌ای دیگر در زمینه عقاید و اخلاق راسل می‌نویسد: در سال ۱۹۴۰ کالج شهر نیویورک او را به علت اتهام داشتن عقاید ضد دین و اخلاق از تدریس محروم کرد و مقامات قضایی این عدم صلاحیت او را تایید کردند.
[۵۷]


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قرآن کریم در یک گذاره کلی بیان می‌فرماید: «وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم؛
[۶۲]

ما هیچ رسولی را نفرستایم مگر به زبان قومش تا (آیات ما را) را برای آنها بیان کند.»
یک برداشت سطحی از لسان قوم این است که بگوئیم موسی عبری زبان برای بنی‌اسرائیل و پیامبر عربی زبان برای اعراب فرستاده شد. اما اگر بخواهیم پیامبران اولوالعزم، به‌ویژه پیامبر عالیقدر اسلام که خاتم‌النبیین و رحمة‌للعالمین است محدود به زبان خاص نمائیم با دعوت جهانیان به توحید و اسلام سازگاری ندارد. پس معنای لسان قوم را نمی‌توان به زبان نسبی پیامبر محدود نمود، بلکه شایسته است بگوئیم خدای سبحان معارف والای الهیه را تنزل داده و پیامبران را مبعوث نموده تا با همان زبانی که مردمش زندگی می‌کنند سخن بگوید و معارف الهیه را برای آنان بیان نماید؛ چنانکه مفسر بزرگ قرآن کریم علامه طباطبایی «ره» در ذیل آیه مذکور می‌فرماید:
«مراد از ارسال رسول به لسان قومش، ارسال او به زبان اقوامی است که پیامبران در میانشان زندگی می‌کردند و با آن‌ها معاشرت داشتند و مراد از آن ارسال به لسان قومی که پیامبر از جهت نسبی وابسته به آن‌ها بود، نیست زیرا خدای سبحان به مهاجرت لوط (علیه‌السّلام) از کلده که زبانشان سریانی بوده به مؤتفکات که عبرانی بودند تصریح می‌نماید.»
[۶۳]

و می‌فرماید «ولوطا اذ قال لقومه»
[۶۴]

ایشان همچنین درباره پیامبران اولوالعزم می‌فرماید: «اما کسانی که به سوی بیش از یک امت فرستاده شده‌اند... دلیل بر آن است که آن‌ها اقوامی را هم که به زبان آن انبیا نبودند به دینشان دعوت می‌کردند. چنان‌که خداوند از دعوت ابراهیم (علیه‌السّلام) عرب حجاز را به سوی حج و... از عمومیت دعوت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخن می‌گوید... پس مراد از آیه «وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» این است که خداوند ارسال رسل و دعوت دینی را براساس معجزه‌ای که خارق عادت جاری مردم باشد بنا ننهاده است... بلکه آن‌ها را به همان زبان عادی که مردم با آن سخن می‌گوید فرستاد تا مقاصد وحی را برای آن‌ها تبیین نمایند»
[۶۵]

«انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون»
[۶۶]


ما قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم باشد که شما تعقل کنید. در آیه دیگر می‌فرماید: «بلسان عربی مبین»
[۶۷]

از جمع محتوای دو آیه شریفه چنین استنباط می‌گردد گرچه قرآن به زبان عربی فصیح نازل شده اما مفاهیم عالیه آن جز با تعقل تحصیل نمی‌گردد. و فصاحت زبان به این معنی نیست که زبان از هرگونه تمثیل و استعاره و رمز و کنایه خالی باشد بلکه همان‌گونه که علمای علم بلاغت گفته‌اند سخن فصیح کلامی است که الفاظش واضح وروشن و متبادر به فهم مخاطبین باشد...» (الفصاحة... عبارة عن الفاظ البینه الظاهره المتبادر الی الفهم...)
[۶۸]

و از هرگونه تقیید لفظی و معنوی خالی باشد، در عین حال که از محسنات علم بیان و بدیع بهره گرفته است و قرآن بدین معنی نه تنها کلامی فصیح و بلیغ است، بلکه یکی از جنبه‌های اعجاز آن فصاحت و بلاغت است. پس بدیهی است که قرآن از تشبیه و تمثیل، حقیقت و مجاز، استعاره و کنایه استفاده نموده و از محسنات معنوی و لفظی علم بدیع به نحو احسن بهره برده است، همان‌گونه که اعراب در نظم و نثرشان از صنایع زبانی (لفظی ومعنوی) بهره می‌بردند.


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,113
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
این نظریه بر مبنای تفسیر خاصی از هستی است که براساس آن وجود و اوصاف کمالی آن دارای مراتب تشکیکی هستند. همان‌گونه که وجود از وجود لایتناهی و سرمدی واجب‌الوجودی که مطلق از هرگونه تعینی است آغاز می‌گردد و در سیر نزولی تا هیولای اولی ادامه پیدا می‌کند. صفات کمالی وجود هم از مقام اطلاقی محض آغاز می‌شود تا ادنی مراتب آن ادامه می‌باید. در عین حال که معنا و مفهوم وجود به‌طور یکسان محمول ممکنات و واجب‌الوجود قرار می‌گیرد، معنا و مفهوم اوصاف کمالی وجود هم به‌طور یکسان محمول واجب و ممکن می‌شود. اما مصادیق آن‌ها متناسب با درجه وجودی هر موجود در سلسله مراتب تشکیلی است: مثلا علم را هم بر خدای سبحان و هم بر انسان حمل می‌کنیم اما «تفاوت در این است که خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بلامکان، او قدیم‌العلم است و انسان حادث‌العلم، علم او بالذات است و علم انسان بالغیر. تفاوت آن علم و این علم تفاوت نامتناهی با متناهی است.»
[۷۷]

علامه طباطبایی نیز در همین زمینه می‌فرمایند:
«از جمله «علی دانست» و جمله «خداوند دانست» یک چیز فهمیده می‌شود و آن روشن بودن معلوم نزد عالم است. چیزی که هست ما می‌دانیم آگاهی «علی» فقط به‌واسطه صورت ذهنی است که نزد او می‌باشد و چنین صورتی برای خداوند ممتنع می‌باشد، زیرا در آنجا ذهنی نیست. اما این ویژگی مربوط به «مصداق» علم است و موجب دگرگونی مفهوم نمی‌شود.»
[۷۸]


بر همین مبنای می‌توان سایر مفاهیم را که در زبان دین به کار رفته، تفسیر نموده چنان‌که علامه حسن‌زاده آملی در تبیین معنای لوح و قلم می‌فرماید:
«قلم نزد ما تبادر می‌باید به آلتی چوبین یا آهنین که کاتب... بدان می‌نویسد و لوح به آن تخته سیاه و غیره که بر آن‌ها می‌نگارند... اما ارباب معانی می‌فرمایند؛ هرچه واسطه نگارش است قلم و هرچه که پذیرنده نقش و نگار و خط و کتابت است لوح است و هر یک از لوح و قلم را مراتبی است که بعضی‌ها مادی‌اند و بعضی‌ها مجرد از ماده، ... اگر این لوح و قلم مادی را تجرید کنیم... و بالا ببریم همان لوح و قلم نوری عاری از ماده می‌گردد.»
[۷۹]

منبع: ویکی شیعه


موانع معرفت مفاهیم ماورای طبیعی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا