خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام دلنوشته: آزفنداک
نویسنده: Dojham_دژم کاربر انجمن رمان ۹۸
ژانر:اجتماعی، تراژدی

مقدمه: به یادم آوری هر دم
نخستین خنده را در انتهای کوی تنهایی
و بلبل را که خواند نغمه ای پر شور و زیبا در دل دشت و گلستانی
همی خنده همی گریه
چه هاآمد آخر بر سر گل های سوسن در دل این شب؟
که شادی رخت بربست از دل خانه
فراری شد؟نمیدانم
ولیکن دیدمش در انتهای برزنی بی روح
کنار بید مجنونی
غزل میخواند
میرقصید......

#دژم


دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Offline، Arti، -FãTéMęH- و 12 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
در کویر آهسته می زد او قدم
باد در گوشش همی آهسته گفت:
آه ای زیبا! این کویر توست! این همان رویای پرغم در برِ مهربانی پر ز مهر توست!
و مکن باور که اینجا بوده است از ابتدا اینگونه خشک و سرد،که یادم آورد آن روزهای پر ز شادی در برِ این خاک
بسی لبخند،بسی خنده،بسی گل های پونه در برِ این خاک میرویید
و بدان اینجا نبوده است در بدایت اندر این گودال! که غمش گل دسته ها آباد کرده است و برافراشته
به یادآور،به یادآور!همانجارا که روزی بود پر از عطر آلاله!چه ها شد بر سر گل های سوسن اندر این خانه؟
به یادآور شادی را،مشو بازیچه گودال!


#دژم


دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 11 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
کسی چه می داند؟
شاید بهار با دیدن یاری عاشق می شود و شکوفه میدهد
سپس تابستان تمام وقت و هنرش را فدای با یار بودن می کند
و ناگهان
درست زمانی که غرق با او بودن است
به ناگاه رها میشود
باران غم می بارد
و از اندوه شدید پاییز می شود،زرد می شود و برگ های امید وآرزوهایش آهسته آهسته از او جدا می شوند و با شنیدن صدای خش خش رویاهایش زیر پایه عابران،دلش یخ می زند و سرد می شود.
فراموش می کند هر آنچه بود را
و زمستانی سخت می شود.




#دژم


دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، YaSnA_NHT๛ و 10 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
و در پس تمامی فراز و نشیب های زندگی ام
با دو چشم ناامید خویش
غروب جانم راتماشا می کنم.......


#دژم


دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 11 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
و در آخر
روزی اندر آن دریای شادی غرق خواهم شد
که غم بسیار بوده است بر فراز کوه جان من
چنان آبی زنم بر تن،چنان خنده،چنان لبخند
و مجنون وار می رقصم
و می رقصم
و می رقصم
و دریا سخت می گرید به حال پرغم دیوانه وار من
و فریاد سکوت من،پر از خالی،پر از هیچ است
و زیبا می شود در انتها این غنچه ی زخمی
ومی دانم،می دانم که شادی بازخواهد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 11 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
ببار ای غم که امشب آخرین دیدار من با منِ پیشین است
و اینک مهربانی و غرور اندر جدالی سخت و سنگینند
ببار ای غم به روی گیسوان نرم و تاریکم
که اینک سخت خشمگینم من از مهر پر از هیچم
نباید مهلتی باشد
بباید کشت منِ قبل را
که او بسیار زخم خورده
و باشد سخت پژمرده
و باید ساخت منی دیگر ......


#دژم


دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 11 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
شباهنگام
همان دشت سیاه پر ز عطر گل
و آن آ*غو*ش پر غم در کنار بید تنهایی
و آن ماه درخشان در کنار باد
مرا یاد تو اندازد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 11 نفر دیگر

Dojham

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/5/23
ارسال ها
9
امتیاز واکنش
147
امتیاز
53
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
و از آوای فریادم
نوای خشم می آید
و من
همچون درختی خشک و پژمرده
صدایم در نمی آید

#دژم


دل نوشته آزفنداک | Dojham کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Arti، -FãTéMęH-، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا