خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از کیومرث به فرزند او سیامک می رسیم. او جوان برومندی است که به دست فرزند اهریمن از پای در می آید. در داستان کشته شدن سیامک نیز می توان نشانی از افسانهٔ هابیل و قابیل جست که از فرهنگی دیگر سرچشمه گرفته و ما احتمالاً با روایت ایرانی شدهٔ آن روبه رو هستیم.

آذر هوشنگ، فرزند سیامک، کین پدر را از فرزند اهریمن باز می ستاند و به جای نیا بر تـ*ـخت می نشیند. در شاهنامه بر دینداری هوشنگ تأکید شده و کشف آتش و بنیاد نهادن جشن سده برای احترام به آتش به او نسبت داده شده است. همین احترام به آتش، جزیی از آیین ایرانیان پیش از زرتشت بوده است و چنان که می دانیم، پادشاهانی چون کیخسرو و لهراسپ آتشکده هایی در ایران ساخته اند.[35] بر این اساس، هوشنگ را باید پدر آیین زرتشت دانست. شاید روایت یونانیان در مورد قدمت شش هزار سالهٔ زرتشت، برگرفته ازآنجاست که ‹‹ایرانیان هر پیامبری را که کارهای بزرگ و شگفت انگیز از او به انجام می رسید زرتشت ـ ستارهٔ طلایی ـ می خواندند››[36] و تاریخ نویسان یونانی به علت نا آگاهی از این نکته ممکن است تاریخ اولین آورندهٔ دین میان ایرانیان (هوشنگ یا کیومرث) را که او نیز لقب زرتشت داشته، بازگو نموده باشند. شادروان دهخدا دربارهٔ هوشنگ نوشته است که پیامبری صاحب کتاب بوده، کتاب او، جاویدان خرد، پس از یورش اعراب به حکم خلیفهٔ وقت سوزانده شده است و از آن کتاب چند ورقی به دست شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول افتاده بود که شیخ پیوسته به دستورهای آن عمل می کرد (آیا فلسفهٔ اشراق او نیز به گونه ای وامدار همان اوراق نبوده است!؟). گویا قسمت هایی از کتاب جاویدان خرد نیز در زمان مائمون عباسی یافت می شود که سرانجام آنها را به هند می برند و در آنجا ترجمه و استفاده می شوند.[37] پس از هوشنگ، تهمورث دیوبند به پادشاهی می رسد. در اوستا به او لقب زیناوند (مسلح) داده شده و در منابع پهلوی، و نیز شاهنامه، او را دارای چنان نیرویی می یابیم که اهریمن را اسیر و فرمانبردار خویش ساخته سی سال، بر پشت او، به عنوان مرکب، نشسته است:

چنان شاه پا لوده گشت از بدی
که تابید از او فرهٔ ایزدی

برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیزرو بارگی برنشست

زمان تا زمان زینش برساختی
همی گرد گیتیش برتاختی


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاید این اسطوره اشاره ای به آغاز رام کردن اسب و دیگر چارپایان برای سواری باشد که رنگ و بویی مذهبی یافته است.

واپسین پادشاه جمشید است. او با ایزد پرقدرت آریایی میتره یا مهر(فرشتهٔ عهد و پیمان، آفتاب و جنگ) پیوندی نا گسستنی و پرمعنا دارد.[38] می دانیم که آیین مهر، دین ایرانیان پیش از زرتشت، خصوصاً پهلوانان و جنگاوران بوده است و بعدها هخامنشیان و به ویژه اشکانیان در بزرگداشت مهر و ترویج دوبارهٔ آیین باستان کوشش فراوان کرده اند. همچنین می دانیم که درگیری همیشگی ایرانیان با تمدن های همسایه، و همچنین سفر تاریخی تیرداد ـ پادشاه ارمنستان و برادر بلاش اول اشکانی ـ به روم و ملاقات او با نرون، سبب شد کیش مهر به سراسر اروپا راه یابد و اگر چه با طلوع دین مسیح، مهر و آیین او به غروب و خاموشی گرایید، اما حضور پرتوهای آن هنوز در بسیاری از آداب و رسوم مسیحیت پابرجا و نمودار است.[39]

پرسش اصلی در اینجا قربانی کردن گاو به دست مهر است؛ سنتی که تصویرآن همواره در معابد مهر نقش گردیده و باید ریشه های آن را درسرزمین مادری این آیین جست وجو کرد. در شاهنامه ردپایی از این سنت نمی یابیم، اما در جای جای اوستا سخن از قربانی کردن چارپایان است و جالب ترین نمونهٔ آن را می توان در گوش یشت پیدا کرد، جایی که ستوده نامآورانی چون هوشنگ و جمشید و فریدون و کیخسرو و گشتاسپ قربانی های فراوان نثار می کنند، آن هم برای خرسندی گوش (روان گاو نخستین و پاسبان چار پایان سودمند)! آیا زمزمه کنندگان سرودهای مقدس اوستا باید به فروهر[40] چنین کسانی درود بفرستند، حال آن که زرتشت همواره پیروان خود را از قربانی گاو و دیگر فدیه های خونین پرهیز داده است؟ پاسخ این است که قربانی گاو هرگز بخشی از آیین نخستین ایرانیان نبوده است، بلکه باید آن را بدعتی دانست که در این دین راه یافته و زرتشت به اصلاح آن برخاسته است. تصویرخونینی که پس ازخواندن برخی یشت ها به ذهن خواننده خطور می کند، بیشتر زاییدهٔ برداشت امروزین ما از واژهٔ قربانی است تا آنچه سرایندگان یشت ها از این کلمه منظور می کرده اند. یک نمونه از مراسم فدیه و نیاز را در بهرام یشت می بینیم که در آنجا زرتشت ستایش و نیایشی برازندهٔ ایزد بهرام می جوید: ‹‹آنگاه اهوره مزدا گفت از برای او ممالک ایران باید یک گوسفند قربانی کنند.›› و در ادامه میآید که از این نذر نباید به راهزن و زن بدعمل و کسی که گات ها نمی سراید، نصیبی برسد. به روشنی پیداست که هدف، اطعام نیازمندان بوده و باید هم به فروهر کسانی که این چنین به قربانی کردن چارپایان خویش می پردازند، درود و ستایش نثار کرد. در همان یشت، بند55، چگونگی مراسم دیوپرستان و برگشتگان از آیین اهوره را شاهدیم: ‹‹در این هنگامی که… مردمان دیویسنان پشت گاو را خم کنند و کمرش را در هم شکنند و انـ*ـدام هایش را دراز کنند، به نظر می رسد که آنان می کشند، اما نمی کشند… و مردمان دیو یسنان گوش ها را می پیچانند و چشم های گاو را بیرون می آورند.››[41


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
مسلماً چنین شکنجهٔ هراسناکی سزاوار نکوهش است، نه درود و ستایش. تنها چهار بند بعد به جملاتی می رسیم که نمایانگر نهایت مهربانی ایرانیان نسبت به چارپایان است: ‹‹نیرو از برای ستور، درود به ستور، گفتار نرم از برای ستور، پیروزی از برای ستور، خوراک از برای ستور….››[42]

به نظر می رسد قربانی گاو بدعتی است که در پایان فرمانروایی جمشید( 23سال آخر) به دین راه یافته است، زیرا زرتشت در گات ها اهوره مزدا را به داوری میان خود و جمشید، که مردم را گوشتخواری آموخت، فرا خوانده است.[43] به هر روی، انحرافی بودن قربانی گاو در این آیین را از لابه لای داستان های اساطیری ایران نیز می توان جست وجو کردکه به چند نمونه اشاره می کنیم:

الف. گاو یکتاآفریده، نخستین جاندار آفریدهٔ اهوره مزداست که در تازش اهریمن از پای در میآید.[44]

ب. چنان که پیشتر اشاره کردیم، کاووس به دنبال آرزویی ناپاک، پهلوان خود، سریت را به کشتن گاوی که اهوره مزدا برای نمایاندن مرزها آفریده، می فرستد و پریانی اهریمنی نیز پهلوان را به کشتن گاو ترغیب می کنند.

پ. ضحاک، که پلیدترین نمایندهٔ اهریمن در همهٔ اساطیر ماست، به کشتن برمایه، گاوی مقدس و زیبا، که همزمان با فریدون متولد شده و او را با شیر خود می پرورد، دست می زند و در مقابل، سلاح فریدون گرزی گاو سر است که باید با آن ضحاک را بکوبد و به بند بکشد تا جهان بار دیگر فیروزی نیکی بر بدی را نظاره گر باشد.

بنابراین کشتن گاو همواره در بینش ایرانیان عملی اهریمنی تلقی گردیده و هرگز سنتی ایزدی و اهوره یی نبوده است. به جمشید باز می گردیم. فرگرد دوم وندیداد روایت داستان جم و زندگانی اوست: هنگامی که سیصد سال از پادشاهی جمشید می گذرد و او به لطف فرهٔ ایزدی (شکوه و نیرویی که مزدا به برگزیدگان خویش می بخشد) بی مرگی و برنایی را برای جهان به ارمغان آورده، زمین پر از مردمان و ستوران شده است، پس جمشید اسپندارمذ را به فراز رفتن و بیشتر گستردن زمین می خواند. این ماجرا هر سیصد سال تکرار می شود و جمشید جهان را سه برابر فراخی می بخشد.[45] با توجه به آنچه دربارهٔ وضعیت جغرافیایی ایران باستان در هزاره های پنجم و ششم پیش از میلاد آوردیم[46] می توان گفت مقصود از فراز رفتن اسپندارمذ و گسترده تر ساختن زمین، فرو رفتن آب های کم عمق باقیمانده و پدیدار شدن دشت ها و مراتع تازه در برابر آریاییان است، گرچه ارتباط این ماجرا با مهاجرت تدریجی اقوام آریایی نیز دور از ذهن نیست.[47]


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
و اما در پایان کار جمشید هم نکته ای نهفته وجود دارد. او پس از این که کار گیتی را به سامان رسانده و مرگ و درد و پیری را از جهان دور کرده است، گناهی بزرگ مرتکب می شود. فرهٔ ایزدی از او می گریزد، مردمان سر به شورش برمی دارند؛ از زمین تازیان بیگانه ای برمی خیزد که تـ*ـخت شاهی را تصاحب می کند و جمشیدِ گریزان و سرگردان را با اره دو نیم می نماید. تاریخ های اسلامی، متون پهلوی، و نیز متن شاهنامه، گنـ*ـاه بزرگ او را ادعای خدایی می دانند:

منی کرد آن شاه یزدان شناس
ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس

چنین گفت با سالخورده مهان
که جز خویشتن را ندانم جهان

هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور تـ*ـخت شاهی ندید

جهان را به خوبی من آراستم
چنان گشت گیتی که من خواستم

خور و خواب و آرامتان از من است
همه پوشش و کامتان از من است

بزرگی و دیهیم و شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست

شما را ز من هوش وجان در تن است
به من نگرود هر که آهرمن است

گر ایدون که دانید من کردم این
مرا خواند باید جهان آفرین

و خودستایی[48] آغاز دیگرگونه گشتن کار اوست:

چو این گفته شد فر یزدان از اوی
گسست و جهان پر شد از گفت وگوی

به جمشید بر تیره گون گشت روز
همی کاست آن فر گیتی فروز

اما در گات های زرتشت گنـ*ـاه او آموختن گوشتخواری به مردم است. به هر روی، پی بردن به گنـ*ـاه اصلی جمشید، تنها با شناخت بیشتر این اسطوره و اندیشیدن به فرجام کار او ممکن است. جم اسطوره ای هندوایرانی است. او و میتره در اساطیر هردو کشور حضور دارند و نقش آنها نیز در هر دو سرزمین مشابه است. شباهت های یمه با جمشید جای تردیدی باقی نمی گذارد که این دو شخصیت دقیقاً یک نفر هستند؛ بنابراین با دانستن افسانه های مربوط به یمه می توان جم را بهتر شناخت. یمه با آن که از ناخشنودی میتره و ورونه سخت بیمناک است، به تمنای خواهر همزادش، یمی، تن در می دهد و از ایشان نسل انسان به وجود میآید.[49] گنـ*ـاه راستین او همین است، اما در مهاجرت اقوام آریایی و با برخورد ایرانیان با تمدن مادرسالار آسیای غربی و نجد ایران، که بنا به آیین های مرسوم در این منطقه، ازدواج با محارم رایج بود، همبستری با خواهر دیگر نمی توانست گناهی به شمار آید. بنابراین، اساطیر ایرانی دربارهٔ گنـ*ـاه جم دچار سردرگمی می شود و سرانجام ادعای خدایی کردن به عنوان گنـ*ـاه اساسی او قلمداد می گردد.[50]


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
اینک به فرجام کار جم می نگریم. به روایت شاهنامه 23 سال پس از ناسپاسی جمشید؛ پادشاهی وی به پایان می رسد؛ ایرانیان شاهی دیگر می جویند و ضحاک، فرمانروای دشت سواران نیزه گذار(یمن) ازسرزمین تازیان را برمی گزینند. اما چگونه است ایرانیانی که هرگز سلطهٔ بیگانه را بر سرزمین خویش برنمی تابند، اینک به خواست خود به استقبال ضحاک می روند و تاج شاهی را بدو وا می گذارند؟ پاسخ این است که ضحاک بیگانه نیست. در تاریخ طبری آمده است: ‹‹از هشام کلبی روایت کرده اند که دربارهٔ ضحاک گوید: عجم دعوی انتساب ضحاک دارد و پندارد که جم خواهر خویش را به یکی از اشراف خاندان داد و او را پادشاه یمن کرد و ضحاک از او تولد یافت.›› و نیز آورده است:‹‹مادر ضحاک دختر ویونگهان [پدرجمشید] بود.››[51]

حال که قطعات گمشدهٔ داستان را از میان اساطیر هند و اخبار عرب جسته ایم، از کنار هم چیدن آنها به راز تباهی جمشید و منطق شگفت انگیزحاکم بر آن پی می بریم: ضحاک فرزند پَستٔ جمشیداست، بدین سان مکافات گنـ*ـاه جم همان نتیجهٔ گنـ*ـاه اوست. اگر به نامهٔ پر ارج ملی خویش بازگردیم، در خواهیم یافت که فردوسی به پوشیدگی و زیبایی، راز داستان جمشید و ضحاک را باز گفته، و ما را از سرگردانی میان اخبار این و آن بی نیاز کرده است. در شاهنامه پس از این که ضحاک پدر خود را در سودای فرمانروایی بر سرزمین او از پای درمیآورد، می خوانیم:

که فرزند بد گر بود نره شیر
به خون پدر هم نباشد دلیر

اگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است

پی نوشت ها:

1- به طور مثال در ابتدای ارداویرافنامه، که گویا در عصر ساسانی نگاشته شده است، می خوانیم: چنین گویند که چون زردشت پرهیزگار دین آورد و اندر جهان بپراکند، تا به سر رسیدن سیصد سال، دین در پاکی و مردم در بی گمانی بودند سپس گجسته اهریمن دروند… آن گجسته اهریمن اسکند رومی مصری مسکن، را گمراه کرد که با ستم و نبرد و زیان گران به ایرانشهر آمد (‹‹ارداویراف نامه››، مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، پارهٔ نخست و پارهٔ دویم، آگه،1375). خواننده می تواند تاریخ حملهٔ اسکندر به ایران را پیدا و سیصد سال از آن کسر کند.


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
2- دربارهٔ تقویم سنتی بنگرید به

دین های ایران باستان، هنریک ساموئل نیبرگ، ترجمهٔ سیف الدین نجمآبادی، مرکز ایرانی مطالعهٔ فرهنگ ها، تهران،1359، صص 32 تا45، و نیز مقدمهٔ چاپ دوم آن؛ گاتها، دو گزارش از ابراهیم پورداود، اساطیر،1378، صص 36 ـ40؛ اسطورهٔ زندگی زردشت، ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشر چشمه ـ نشر آویشن، تهران،1372، صص13 ـ16.

3- یسنا، ترجمهٔ ابراهیم پورداود، اساطیر، تهران،1380، صص 80ـ106. از گزانتوس، دیگر مورخ یونانی، کتابی به دست آمده که تاریخ زرتشت در دو نسخه شش هزار و در سومی ششصد سال پیش از لشکرکشی خشیارشاه به یونان ذکر شده است. استاد پورداود رقم شش هزار را سهو کاتب می داند. نیبرگ نیز همان رقم ششصد را پذیرفته و در دین های ایران باستان نقل کرده است. با استفاده از این روایت، میلاد زرتشت 1080 پ م تعیین می شود که با تاریخ به دست آمده در این گفتار نزدیکی دارد.

4- ایران از آغاز تا اسلام، رومن گیرشمن، ترجمهٔ محمد معین، علمی و فرهنگی، چاپ نهم، صص 9 و12. گیرشمن آغاز دشت نشینی در نجد ایران را حدود هزارهٔ پنجم پیش از میلاد می داند.

5- دین های ایران باستان، صص 27 ـ31.

6- اسطورهٔ زندگی زردشت، صص 19 و20.

7- این ابیات ـ و دیگر ابیات ذکر شده ـ از شاهنامهٔ ژول مول (تهران، انتشارات بهزاد،1375) نقل شده است. در شاهنامهٔ نسخهٔ لنینگراد نیز رقم دوهزار ذکر شده. در شاهنامهٔ چاپ مسکو (نشر قطره،1379، به کوشش سعید حمیدیان) و در نسخهٔ موزهٔ بریتانیا (به کوشش محمد روشن و مهدی قریب) سالیان شش هزار آمده است. رقم شش هزار همانند روایت یونانیان با وضعیت آب و هوایی و تاریخ جغرافیای ایران سازگارنیست. بنگرید به پانوشت 3 ص83.


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
8- تاریخنگاران امروز، امکان وجود حکومتی یکپارچه را در ایران پیش از ماد، به دلیل موجود نبودن سنگ نبشته ای همانند آنچه از داریوش و کورش یا دیگر هخامنشیان به جای مانده است، یکسره نفی می کنند؛ حال آن که باید پرسید آیا ساختن کتیبه های سنگی رسم رایجی بوده است که در تمام طول تاریخ پادشاهان ایرانی بدان عمل می نموده اند !؟ و آیا این که در الواح آشوری خبر از وجود تمدنی در فراسوی کوه های زاگرس و کویرهای میانی ایران داده نشده، امری غیرعادی تلقی می شود ؟! به هر روی همواره انکار و تردید آسان تر از پژوهش و اژبات بوده است. نمونه ای از این تردیدها را می توانید در کتاب تاریخ باستانی ایران نوشتهٔ ریچارد نلسون فرای (ترجمهٔ مسعود رجب نیا، علمی و فرهنگی، تهران،1380، صص 102 تا105) مطالعه کنید. پرفسور فرای بازسازی پیشینهٔ ایران از روی اوستا را کوششی به بیهودگی بازسازی تاریخ یهود از روی مزامیر می داند! البته مقایسهٔ اوستا با مزامیر چنان آشکارا دور از انصاف است که نیازی به توضیح نمی بینیم.

9- تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده، اساطیر،1375، صص152،287،289، 294 و482؛ تاریخ پیامبران و شاهان، حمزه بن حسن اصفهانی، ترجمهٔ جعفر شعار، امیرکبیر،1367، ص33.

10- دائره المعارف دانش و هنر، پرویز اسدی زاده ـ سعید محمودی ـ منوچهر اشرف الکتابی، انتشارات اشرفی،1377، صص1353،1357 و1361؛ اطلاعات عمومی پیام، سیدمحمود اختریان، محمد،1373، صص330، 335 و336.

11- دوازده سال دستیابی افراسیاب به ایران زمین را نباید به این بیست سال اضافه کرد، زیرا در کتاب مینوی خرد و نیز بسیاری از کتاب های اسلامی جزو پادشاهی منوچهر و در زمان حیات او به حساب آمده است. بنگرید به

یشت ها، ترجمهٔ ابراهیم پورداود، اساطیر،1377، جلد اول، ص214؛ تاریخ ژعالبی، عبدالملک ژعالبی نیشابوری، ترجمهٔ محمد فضائلی، نقره،1368، ص91؛ تاریخ پیامبران و شاهان، صص 21 و34؛ تاریخ طبری، ص289.1.

12- یشت ها، ترجمهٔ ابراهیم پورداود، اساطیر،1377، جلد دوم، ص23.

13- تاریخ طبری، ص 367؛ یشت ها، جلد دوم، ص 47 و48؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، ترجمهٔ ابوالقاسم پاینده، علمی و فرهنگی،1378، جلد یکم، صص 221 و226.

14- آگائی مسواک را مورخان مسلمان مایسو، مایشو مالشو و مسو ضبط کرده اند.


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
- در دانشنامهٔ مزدیسنا (جهانگیر اوشیدری، مرکز،1371) شرح نام نوذر آمده است: ‹‹چون زاب از خاندان نوذر پسر منوچهر پیشدادی است، بدین مناسبت کیانیان از خاندان نوذر به شمار رفته اند. در ارت یشت کلیهٔ پادشاهان کیانی را نوذریان نامیده اند و نوذریان برابر تورانیان آمده است.›› در ارد یشت، بندهای 55 و56، خاندان نوذریان در برابر تورانیان آمده است، اما در هیچ جای این یشت قرینه ای که بر اساس آن بتوان کیقباد و دیگر پادشاهان کیانی را از تبار نوذر دانست، نیافتم. همچنین در اوستا به هیچ کدام از شاهان کیانی، به غیر از گشتاسپ، لقب ‹‹از تبار نوذریان›› داده نشده است. بنابراین باید گفت منظور از نوذریان تنها خاندان گشتاسپ (در جریان جنگ مذهبی) بوده که از وی در بندهای 49 ـ 52 همان یشت یاد شده است. بعدها دریافتم جملات نقل شده تکرار جملات مرحوم استاد پور داود در مقالهٔ ‹‹کیانیان›› از جلد دوم یشت ها و احتمالاً این عقیدهٔ آن زنده یاد هم بر اساس روایت همان مورخان مسلمانی است که در متن آوردیم. نگارنده در حد مقدورات خویش، تاریخ های اسلامی و متون ترجمه شدهٔ پهلوی و اوستایی را به دنبال روشن کردن نژادنامهٔ زو و کیقباد جست وجو کرد. نتیجهٔ نهایی در اصل گفتار آمده است.

16- تاریخ ده هزار سالهٔ ایران، عبدالعظیم رضایی، اقبال،1373، جلد اول، ص36.

17- این فاصله حداکثر همان دوازده سال فرمانروایی افراسیاب بر ایران است بنگرید به یادداشت 4 ص86.

18- در گزیده های زاد سپرم بخش زندگانی زرتشت، به نام او بر می خوریم که زرتشت از خاندان راغ و گشتاسپ از نسل نوذر به شمار آمده است (پژوهشی دراساطیر ایران، ص248). راغ در کتاب های پهلوی و اسلامی راگ، راح، رج، رح، ارج، و ایرج نیزضبط شده است. روستای زادگاه زرتشت نیز به نام راغ خوانده شده، جالب این که در نزدیکی این ده روستایی به نام نوذر هست و ایزدان مادربزرگ زرتشت را در برابر آزار دیوان به پناه جویی در ده نوذر می انگیزند (دینکرد هفتم، اسطورهٔ زندگی زردشت، ص62).

19- تاریخ ده هزارسالهٔ ایران، ص44.

20- گزیده های زاد سپرم، پژوهشی در اساطیر ایران، صص 242 ـ244.


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
- شاه پهلوان، ترکیب بسیار مناسبی برای کیخسرو است که از کتاب ادب پهلوانی گرفته شده است. ادب پهلوانی، محمدمهدی مؤذن جامی، قطره، تهران،1379.

23- ملکوس پریشانگر، کسی که در پایان جهان بسیاری از نسل بشر را به جادودینی و پری کامگی به نابودی می کشاند، از تخمهٔ همین توربرادروش است (بندهش، پژوهشی در اساطیر ایران، ص187).

24- نام درست آتشکده ای که زرتشت در آن کشته می شود، آتشکدهٔ نوشآذر است که در شاهنامه از آن یاد شده است:

و ز آنجا به نوشآذر اندر شدند رد و هیربد را همه سر زدند

نو بهار در اصل نو ویهار(دیر نو) یک معبد مشهور بودایی بوده که بعدها آن را آتشکده پنداشته اند (یشت ها، جلد دوم، صص 32 و33).

25- این که چگونه مزار شریف را آرامگاه علی (ع) دانستند، بنگرید به لغتنامهٔ دهخدا، ذیل ‹‹مزار شریف››

26- پیش از این در بارهٔ دروسراو و رابـ*ـطهٔ او با زو و کیقباد نوشتیم. جالب این که در تاریخ طبری بجز زرتشت، نسبت کسانی چون جاماسپ و گرشاسپ نیز به او می رسد (تاریخ طبری، ص 481 و369).

27- بنگرید به یادداشت های 1 و 4 ص88.

28- به غیر از پشتیبانی گشتاسپ از زرتشت، توس و گستهم فرزندان نوذر نیز همواره در خدمت شاهان کیانی ـ که پیش از این پیوند خونی آنان با زرتشت را یادآور شدیم ـ بوده اند. سپهسالاری توس در لشکر ایران، شیفتگی گستهم نسبت به کیخسرو و سرانجام جان در کار دوستی کیخسرو کردن این دو برادر، که در شاهنامه آمده، نیز منطبق با همین دیدگاه است. نیز بنگرید به یادداشت4.ص88.

29- ایزدان و امشاسپندان در باور ایرانیان را می توان معادل با فرشتگان در آیین های دیگر دانست با این تفاوت که در دیدگاه ایرانیان جایگاهی بس ستودنی تر و بلندتر یافته اند.

30- گزیده های زادسپرم، پژوهشی در اساطیر ایران، ص242.

31- این نکته را که زنده یاد مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ایران (صص176و177) یادداشت کرده است. بلعمی، بیرونی و ثعالبی مورخانی هستند که به معنای درست این کلمه پی برده اند.

32- پژوهشی در اساطیر ایران، صص 176 و177.

33- همان، صص160و161؛ نیز اساطیر هند، ورونیکا ایونس، ترجمهٔ باجلان فرخی، اساطیر،1381، صص 43 و46.

34- تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ترجمهٔ علی اصغر حکمت، انقلاب اسلامی،1372، ص118.

35- بنا بر شاهنامه آتشکدهٔ آذرگشسب را کیخسرو و آتشکدهٔ آذر برزین مهر را لهراسپ بنا نهاده است. حمزهٔ اصفهانی از ساختن آتشکده ای به نام آذرکوشید در میانهٔ فارس و اصفهان به دست کیخسرو یادکرده، و همین نام را مسعودی در مروج الذهب کوسجه ضبط کرده است.

36- واژه نامهٔ شاهنامهٔ ژول مول، شرح نام زرتشت.

37- لغتنامهٔ دهخدا، ذیل ‹‹هوشنگ».

38-دربارهٔ ارتباط جمشید با مهر، استاد مهرداد بهار حق مطلب را ادا کرده است (پژوهشی در اساطیر ایران، صص225 ـ227).

39- در این باره به ادب پهلوانی، مقالهٔ ‹‹مهر›› از کتاب اول یشت ها و کتاب آیین مهرـ میترایسم (هاشم رضی) مراجعه کنید.

40- فروهر: روان بالیده و پالوده از بدی.

41- یشت ها، جلد دوم، ص132.

42-. دربارهٔ دیدگاه ایرانیان نسبت به حیوانات، بنگرید به یسن 11بند 1 و 2 (یسنا، ص178).

43- گات ها، صص163 و 476.

44- بندهش، ‹‹تازش اهریمن به آفرینش››، پژوهشی در اساطیر ایران، ص88.

45- همان، صص 215 تا218.

46- بنگرید به یادداشت 3 ص83.

47- به نظر میآید جدایی اصلی ایرانیان و هندیان نیز در پایان فرمانروایی جمشید و طی پادشاهی ضحاک رخ داده است. مشترک بودن جم در اساطیر هر دو کشور می تواند نشانه ای در راستای همین دیدگاه باشد، هر چند این ایده جستاری گسترده تر و مجالی دیگر می خواهد.

48-کلام فردوسی در وصف این خود بینی و منم کردن به معجزه می ماند و نقل نکردن این ابیات به راستی دریغ بود. نه تنها در تک تک مصراع ها از زبان جمشید واژهٔ من تکرار شده است، حکیم در پایان، زیرکانه همین من را با اهریمن در کنار هم نهاده و قافیه پرداخته است.

49- اساطیر هند، ص25.

50- پژوهشی در اساطیر ایران، ص230.

51- تاریخ طبری، ص136.
منبع: فرهنگی


میلاد زرتشت و تاریخ ایران باستان

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا