خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرتغالیها در خلیج‌فارس

در سال 893.ق از سواحل خلیج‌فارس به شاه‌اسماعیل خبر رسید که گروهی پرتغالی با کشتی‌های جنگی به حدود لار و جزیره هرمز وارد شده و با حاکم هرمز پیمان بسته و آنجا را زیر نفوذ خود درآورده‌اند. هرمز بزرگ‌ترین مرکز تجارت بین‌ ایران، عراق، هند و آفریقا بود. شاه‌اسماعیل، به دلیل فقدان نیروی دریایی و درگیری با ازبکان، حضور پرتغالیها را نادیده گرفت، ولی برای اثبات قدرت خود بر این منطقه باج و خراج سالانه را از حاکم مطالبه کرد که با مخالفت آلبوکرک روبرو شد. در مقابل، این ماجراجوی خشن پرتغالی اظهار آمادگی کرد تا به شاه در جنگ با عثمانی کمک کند. در سال 921.ق (یک‌سال پس از شکست چالدران) قراردادی میان شاه و آلبوکرک امضا شد تا سپاهیان ایران با مساعدت نیروی دریایی پرتغال به بحرین و قطیف لشکرکشی کنند و دو دولت مقدمات حمله به عثمانی را نیز فراهم آورند. در مقابل ایران از جزیره هرمز چشم پوشید و موافقت کرد امیر آن جزیره تابع پرتغال باشد.[xxix][29]

چند‌ماه پس از این قرارداد، آلبوکرک درگذشت و اجرای قرارداد مسکوت ماند و پرتغالیها حدود یک قرن در خلیج‌فارس باقی ماندند. یکی از نتایج قرارداد واگذاری تعدادی از وسایل جنگی جدید از سوی پرتغال به ایران بود. پرتغالی‌ها پذیرفته بودند که نحوه کاربرد آنها را نیز به ایرانیان آموزش دهند. همین موضوع باعث شد عثمانیان با پرتغالی‌ها خصومت پیدا کنند.[xxx][30]



روابط ایران و آلمان

در سال 929.ق و در دوره شاه‌اسماعیل، نخستین تماس بین ایران و آلمان برقرار شد. شاه تمام تلاش خود را برای به‌دست آوردن متحد اروپایی و خرید اسلحه برای جنگ با عثمانی و جبران حیثیت ازدست‌رفته به‌کار برد، ولی هیچ‌گاه به نتیجه نرسید.

یک‌سال پس از جنگ چالدران، پادشاه مجارستان، لودویک دوم (Loudevic II)، راهبی به‌نام پطروس دومونت لیبانو (Petros de Mont Libano) را با نامه‌ای روانه ایران کرد. وی پس از بازگشت نامه‌ای از طرف شاه برای امپراتور آلمان، شارل پنجم (شارل کن)، برد. شاه در این نامه، پیشنهاد حمله همزمان آلمان از شمال و ایران از جنوب به عثمانی را مطرح کرد. ازآنجاکه در آن زمان شارل کن با فرانسه در حال جنگ بود، شاه‌اسماعیل به این نکته نیز اشاره کرد که جنگ میان امپراتوران اروپا موجب جسارت و قدرت بیشتر سلطان خواهد شد. شارل به شاه اعلام کرد که نقشه مسیر حمله به عثمانی را تهیه کند تا متفقاً جنگ علیه عثمانی را آغاز کنند.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پاسخ شارل‌کن زمانی به ایران رسید که شاه‌اسماعیل فوت کرده بود و شاه‌طهماسب نیز پاسخی به آن نداد.[xxxi][31] هیچ‌گونه امکانی وجود نداشت که اولا شارل کن با شاه‌اسماعیل قرارداد امضا کند، ثانیا هیچ‌گاه شارل خود را اسیر آرزوهای شاه نمی‌کرد، ثالثا با توجه به مسدودبودن مسیر و قرارگرفتن عثمانی در وسط راه ارتباطی ایران و اروپا امکان کمک‌رسانی به ایران وجود نداشت و رابعا شارل نمی‌خواست به‌خاطر ایران، عثمانی را به‌عنوان یک قدرت بزرگ علیه خود خشمگین کند. زیرا عثمانی از مجارستان گذشته و امپراتوری بزرگ شارل را تهدید کرده بود. شارل قصد داشت، با نمایش نزدیک‌شدن به ایران، عثمانی را تحت فشار قرار دهد که این اقدام نیز بی‌اثر بود. زیرا عثمانی به تنهایی قادر بود ایران را شکست دهد، ولی برای ایران پیروزی بر عثمانی مقدور نبود.



شاه‌طهماسب و عثمانی

پس از سلطان‌سلیم، سلطان‌سلیمان قانونی به امپراتوری رسید. وی موفق شد پیروزیهایی در اروپا به‌دست آورد. او سرانجام در سال 940.ق پیمان صلحی با اتریش ــ مجارستان امضا کرد. در مدتی که سلیمان مشغول جنگ در اروپا بود، شیعیان آسیای صغیر به علاقه‌مند قزلباشها شورشها و ناآرامی‌هایی در خاک عثمانی ایجاد کردند. در پی این اقدام سلطان‌سلیمان تصمیم گرفت به ایران لشکرکشی کند. بنابراین او ابتدا جاسوسانی به ترکستان و ماوراءالنهر فرستاد تا از وضع ازبکان و ترکان ترکستان اطلاعاتی به‌دست آورند و آنها را به حمله از سه طرف به ایران ترغیب کنند.

در سال 940.ق عثمانیان به ایران حمله کردند و بخش وسیعی از شمال غرب کشور را تصرف نمودند. القاص‌میرزا، برادر شاه‌طهماسب، به عثمانی پناهنده شد و بهانه جنگ دیگر را فراهم آورد. بالاخره سلیمان چهار بار به ایران لشکرکشی کرد. در این دوره، عثمانی در اوج پیروزی و قدرت در اروپا بود و مجارستان و بخشی از لهستان را تصرف کرده و تا پنجاه‌کیلومتری دروازه شهر وین پیشرفته بود. در حمله‌های مکرر عثمانی، شاه‌طهماسب با آتش‌زدن مزارع، تخریب راهها و منابع آب و غذا، دستور عقب‌نشینی می‌داد، چون توان مقابله با سلیمان را نداشت. سرانجام شاه ایران در سال 962.ق به امضای قرارداد معروف «آماسیه» تن داد. در سال 967.ق بایزید، پسر سلیمان، به ایران پناهنده شد و یکبار دیگر خطر جنگ بالا گرفت. اما به دستور باب عالی و با حضور هیات اعزامی از استانبول شاهزاده عثمانی را در قزوین کشتند.

در این موقع سفیر ونیز برای ترغیب شاه‌طهماسب به حمله به ترکان وارد قزوین شد، ولی شاه پاسخ منفی داد. این در حالی بود که هم‌زمان ترکان در اروپا با شکستهایی روبرو شده بودند، اما شاه از درگیرکردن خود در مخاصمات عثمانی و اروپا خودداری کرد. فرزند او، اسماعیل دوم که در آتش انتقام از ترکان می‌سوخت، بارها باعث تحریکاتی علیه عثمانی شد تا جنگی دیگر را به راه اندازد، اما به دستور شاه‌طهماسب، زندانی شد. صلح آماسیه بیست‌سال صلح را میان دو طرف برقرار کرد.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این موقع سفیر ونیز برای ترغیب شاه‌طهماسب به حمله به ترکان وارد قزوین شد، ولی شاه پاسخ منفی داد. این در حالی بود که هم‌زمان ترکان در اروپا با شکستهایی روبرو شده بودند، اما شاه از درگیرکردن خود در مخاصمات عثمانی و اروپا خودداری کرد. فرزند او، اسماعیل دوم که در آتش انتقام از ترکان می‌سوخت، بارها باعث تحریکاتی علیه عثمانی شد تا جنگی دیگر را به راه اندازد، اما به دستور شاه‌طهماسب، زندانی شد. صلح آماسیه بیست‌سال صلح را میان دو طرف برقرار کرد.



شاه‌طهماسب و انگلیس

در زمان حکومت شاه‌طهماسب برای نخستین‌بار روابط تجاری بین ایران و بریتانیا برقرار شد. نخستین سفیر انگلیس، آنتونی جینکینسون (Antonie Jinkinson) رئیس شرکت «مسکوی»،[xxxii][32] به ایران آمد. او از سوی ملکه الیزابت اول (Elizabet I) ماموریت داشت که راه تجارت با ایران را بگشاید. سفیر زمانی به قزوین رسید که طهماسب با سلیمان بر سر استرداد بایزید مشغول چانه‌زنی بود و توجهی به مسائل تجاری نداشت. آنتونی در این سفر موفقیتی به‌دست نیاورد، اما توانست مقدمات سفر هیات تجاری بعدی را فراهم آورد. در سفر بعدی، شرکت مسکو موفق شد فرمانی از شاه طهماسب بگیرد که به موجب آن کارگزاران شرکت می‌توانستند بدون دادن عوارض، کالاهای خود را به ایران وارد و ابریشم خام را از آنجا صادر کنند، اما به دلیل رقابت شدید دلّالهای عثمانی، ارمنی و ونیزی، انگلیس در زمینه تجارت با ایران موفقیت چندانی به دست نیاورد.[xxxiii][33]

در زمان سلطان‌محمد خدابنده، به‌ویژه در روابط خارجی اتفاق مهمی رخ نداد. منتها عثمانی از آشفتگی اوضاع داخلی ایران که ناشی از بحران جانشینی بود، استفاده کرد؛ سلطان‌مراد در سال 993.ق تبریز را تصرف کرد و بر شهرهای شیروان، شماخی، بادکوبه و دربند نیز مسلط شد. خدابنده سفیری به نزد خلیفه فرستاد تا مفاد پیمان آماسیه را یادآوری کند. ازبکان نیز از درگیری عثمانی با ایران استفاده کردند و هرات را اشغال نمودند.[xxxiv][34]

ضعف حکومت در ایران کاملا به زیان اروپاییان بود، زیرا عثمانی با خاطری آسوده اروپا را تحت فشار قرار می‌داد. در این زمان پاپ به «گراندوک مسکو» (Grand Duc Moscovich) و کاردینال لهستان نامه‌های رمزی نوشت و از آنان خواست در برابر عثمانی به ایران کمک کنند. میان دربار قزوین (پایتخت صفویان) و واتیکان سفرایی مبادله شد و پاپ تعهد کرد تا زمانی‌که شاه ایران با عثمانی در حال جنگ است، هرساله صدهزار سکه سلطانی به او کمک کند. سلطان‌محمد خدابنده حتی شش‌هزار قبضه تفنگ و پانزده تا بیست‌ عراده توپ صحرایی از پاپ تقاضا کرد، ولی شواهدی دال بر عملی‌شدن این تقاضا وجود ندارد. در این دوره مذاکرات ایران و دولتهای اروپایی و اعزام سفیر از هر دو طرف نسبتا وسعت پیدا کرد، ولی نتیجه عملی نداشت. این درحالی بود که عثمانی نیز هر روز اروپا را با تهدیدی جدید روبرو می‌کرد.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاه‌عباس اول و عثمانی

زمانی‌که استقلال و موجودیت ایران در معرض نابودی قرار داشت، شاه‌عباس کبیر قدرت را به‌دست گرفت. او پس از سرکوب مدعیان حکومت و ساماندهی اوضاع داخلی، روابط سـ*ـیاسی ایران را با کشورهای خارجی گسترش داد و تمام توان خود را در جهت نزدیکی سـ*ـیاسی ــ نظامی با اروپا علیه عثمانی به‌کار برد تا این دشمن قدرتمند را شکست دهد. اما او نیز هیچ‌گاه به این آرزو نرسید.

شاه‌عباس در سـ*ـیاست خارجی متوجه شد که به تنهایی قادر نیست همزمان با عثمانی و ازبکان جنگ کند، لذا به جانب مغولها علیه ازبکان و به طرف روسها در مقابل عثمانی رفت. شاه به خوبی این سـ*ـیاست را طراحی کرد. اما از جانب هند پاسخ مساعد دریافت نکرد و روسیه نیز تاحدودی اظهار تمایل کرد، ولی چون خود در مثلث بحران بالکان (روسیه، اتریش، عثمانی) درگیر بود، نمی‌توانست با ظرفیت کامل در کنار صفویه باشد.

شاه‌عباس نخستین هیات دیپلماتیک ایران را به دربار تزار فرستاد. تزار استقرار دائمی سفیر را در دربارهای دو کشور خواستار شد و از دولت ایران خواست که یک اتحاد سه‌جانبه میان ایران، روسیه و آلمان امضا شود، زیرا رودلف دوم (Rodolph II)، امپراتور آلمان، نیز از تهدیدهای عثمانی شدیدا نگران بود. در همین زمان نخستین هیات دیپلماتیک ایرانی عازم آلمان شد.[xxxv][35] این هیات تحت رهبری حسین‌ علی‌بیک در سال 1007.ق به دربار رودلف رفت.[xxxvi][36]

در همین زمان که شاه‌عباس مشغول مذاکره با روسیه و آلمان بود، عثمانی از این مذاکرات اطلاع یافت و به‌منظور نمایش قدرت و متنبه‌کردن ایران به ایران حمله کرد و مناطقی از شمال غربی ایران را تصرف نمود. شاه‌عباس که از همکاری جدی اروپاییان مایوس شده بود و از طرفی تاکنون نتوانسته بود قزلباشها را سروسامان دهد و قدرتشان را محدود کند، از عثمانی تقاضای صلح کرد. به‌این‌ترتیب قرارداد 999 استانبول بین طرفین امضا شد و عثمانی همچنان بر مناطق متصرفی تسلط داشت.

شاه‌عباس در سال 1004.ق با لشکری منظم عازم خراسان شد و ازبکان را که هم مناطق شرقی را تهدید می‌کردند و هم با عثمانی رابـ*ـطه داشتند، شکست داد.[xxxvii][37]

شاه‌عباس یا متوجه نشده بود که اروپاییان او را در مقابل عثمانی به بازی گرفته‌اند یا می‌دانست، ولی چاره‌ای نداشت. اگر راه ارتباط اروپاییان با ایران سهل بود، امکان داشت اروپا جبهه جدیدی علیه عثمانی بگشاید، ولی تقریبا هیچ راه امنی میان ایران و اروپا وجود نداشت.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
اروپا قصد نداشت خود را درگیر خصومتهای بی‌ارزش ایران و عثمانی کند. همچنان‌که عثمانی میل نداشت نیروی خود را به جنگ با ایران گرفتار کند، ولی ازیک‌سو تحریکات قزلباشها در عثمانی، سلطان را مجبور می‌کرد به ایران حمله کند و ازسوی‌دیگر عثمانی می‌خواست به اروپا بفهماند که ایران کشور قدرتمندی نیست که شما بخواهید روی آن سرمایه‌گذاری کنید و ما هرگاه تصمیم گرفته‌ایم، توانسته‌ایم ایران را تنبیه کنیم. از جانب دیگر مسیحیان نسبت به کشورهای اسلامی اطمینان سـ*ـیاسی عمیقی نداشتند. در حمله مسلمانان به اروپا در سال 711.م، در جنگهای صلیبی 1095.م و از همه مهم‌تر در ظلم و ستم ترکان مسلمان علیه مسیحیان بالکان، ثابت شد که نوعی خصومت عمیق میان مسیحیان و مسلمانان وجود دارد. بنابراین مسیحیان بر این اعتقاد بودند که کمک به ایران می‌تواند این کشور را در آینده به قدرتی علیه اروپا تبدیل کند. ازسوی‌دیگر هرقدر جنگ و خونریزی میان مسلمانان ترک و صفوی رخ می‌داد، به نفع اروپا بود، زیرا هر دو دشمنِ مسیحیان بودند. هرچند شاه‌عباس کوشش کرد با اعطای امتیازات تجاری، آزادیهای مذهبی و معافیتهای گمرکی به اروپاییان، نظر مثبت آنان را نسبت به ایران جلب کند، ولی فایده‌ای نداشت.

اروپا اگر می‌توانست با عثمانی کنار آید، این کار را می‌کرد، زیرا به نفع او بود. به‌همین‌دلیل به‌رغم اعلام تمایل رودلف دوم، امپراتور آلمان، به برقراری روابط نزدیکی با ایران علیه عثمانی، به مجرد اینکه عثمانی پیشنهاد آتش‌بس به آلمان را داد، رودلف پذیرفت و صلح میان طرفین برقرار شد و امپراتوری آلمان ایران را فراموش کرد؛ دقیقا همان عملی که ناپلئون با ایران عصر فتحعلی‌شاه کرد.

شاه عباس که از تاکتیکهای سـ*ـیاسی غافل بود، از آنتونیو دوگوا، سفیر اسپانیا در اصفهان، خواست با سفر به واتیکان از پاپ بخواهد که قرارداد صلح میان عثمانی و آلمان را لغو کند.



شاه‌عباس و انگلیس

شاه‌عباس از شکست مذاکرات با آلمان و پاپ ناامید نشد و جستجوی راههای اتحاد با سایر دولتهای اروپایی را ادامه داد. این‌بار انگلستان به دلیل استقلال دینی از کلیسای رم و نزدیکی ایران به هند و به‌عنوان بازیگر جدید در خلیج‌فارس به ایران نزدیک شد.

در پی رفتار خشن و ظلم و ستم پرتغالیان در منطقه خلیج‌فارس و شکایت مردم به شاه‌عباس از استعمارگران، شاه به الله‌وردیخان دستور داد بندر گمبرون را از تصرف آنان خارج کند. با وجود رابـ*ـطه صمیمانه‌ میان شاه‌عباس و فیلیپ سوم، پادشاه اسپانیا، شاه از وعده‌های دروغین او عصبانی بود و به‌رغم اصرار فیلیپ به اجازه در ماندگاری پرتغالیها در گمبرون، بالاخره در سال 1022.ق این بندر به‌دست ایرانیان افتاد.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
با تشدید رقابتهای انگلیس و پرتغال در حوزه اقیانوس هند و نیز شکست نیروی دریایی اسپانیا در مقابل بریتانیا (نبرد آرمادای در سال 1588.م در زمان فیلیپ دوم) و همچنین صلح شاه‌عباس با دولت عثمانی، دیگر زمان آن رسیده بود که ایران خود را از تسلط پرتغال برهاند. شاه‌عباس به امامقلی‌خان، بیگلربیگی فارس، دستور داد با تمام قوا به سواحل خلیج‌فارس برود و کشتی‌های پرتغال را توقیف کند. سپاه ایران ابتدا به راس‌الخیمه و قشم حمله کرد و سپس جزیره هرمز را محاصره نمود.

در اواخر سال 1029.ق ایران به انگلیسیها پیشنهاد کرد علیه پرتغال متحد شوند. در سال بعد انگلیس به سواحل ایران رسید. بین ایران و هیات انگلیسی توافق شد که در صورت نبرد و پیروزی این تعهدات انجام شود: 1ــ غنائم جنگی به‌طور تساوی بین ایران و انگلیس تقسیم شود 2ــ قلعه هرمز با تمام تجهیزات به انگلیس واگذار شود 3ــ درآمد گمرکی بین ایران و انگلیس تقسیم شود 4ــ هزینه جنگ نیز به‌طور مساوی تامین شود.

سرانجام در سال 1031.ق کشتی‌های انگلیس به طرف هرمز حرکت کردند و سپاه امامقلی نیز از خشکی حمله کرد. پرتغال تقاضای صلح کرد و بالاخره جزیره هرمز و قلعه از تصرف پرتغال آزاد شد.[xxxviii][38] انگلیس، به جای پرتغال، در قلعه هرمز پایگاه تجاری تاسیس کرد و تجارت خلیج‌فارس را در دست گرفت.

انگلیس به‌منظور تحکیم مبانی تجاری خود در ایران، دو تن از مستشاران نظامی خود را با نامهای آنتولی شرلی (Antonie Sherlly) و رابرت شرلی (Robert Sherlly) با مقداری اسلحه سبک به خدمت شاه فرستاد. شاه‌عباس از این پیشامد برای نزدیکی به پادشاهان عیسوی استفاده کرد. ابتدا برای اعلام مراتب حق‌شناسی و اخلاص خود نسبت به این دو، آنتونی شرلی را با دست‌خطی از خود به دربار جیمز اول، پادشاه انگلستان، فرستاد تا راههای گسترش تجارت میان دو کشور را بررسی کنند. ایران تاکنون ابریشم خود را که کالای انحصاری در جهان بود، از طریق خاک عثمانی و به‌وسیله دلّالهای ترک، ارمنی و ونیزی به اروپا می‌فروخت. در صورت انعقاد قرارداد تجاری با انگلیس می‌توانست از این زمان به بعد این کالای ارزشمند و پرمشتری را با کشتی‌های انگلیسی و از طریق خلیج‌فارس به اروپا بفرستد. در این صورت عمّال عثمانی از سود سرشاری محروم می‌شدند که از واسطگی تجارت ابریشم به‌دست می‌آوردند.

درواقع شاه‌عباس قصد داشت با دادن امتیازات سخاوتمندانه به انگلیس، سایر دولتهای اروپایی را به نزدیکی به ایران در مقابل عثمانی تشویق کند که باز این سـ*ـیاست هم موفقیت‌آمیز نبود. انگلیس تا آنجا ایران را تسلیح کرد که آرزوهای شاه‌عباس را کنترل کند نه آنقدر که ایران به یک قدرت نظامی حتی در برابر عثمانی تبدیل شود.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انگلیس از این دوره تا جنگ جهانی اول دوگانگی نظامی خود را در مورد ایران و عثمانی همچنان ادامه داد. بریتانیا از نیمه دوم قرن نوزدهم استراتژی مهار را درخصوص عثمانی به‌کار بست. این کشور ازیک‌سو عثمانی را تقویت می‌کرد برای اینکه بتواند در مقابل روسیه ــ که رقیب اروپایی لندن در سرزمینهای شرقی مثل ایران، افغانستان، چین و ترکستان بود ــ ایستادگی کند. به‌طوری‌که هرگاه روسیه در سرزمینهای یادشده انگلیس را تحت فشار قرار می‌داد، این کشور نیز عثمانی را علیه روسیه وارد یک جنگ ساختگی می‌کرد. ازسوی‌دیگر بریتانیا همچنان نمی‌خواست عثمانی به‌ یک قدرت منطقه‌ای به‌ویژه در خاورمیانه تبدیل شود، زیرا در این صورت، امکان دستیابی انگلیس به تجارت بصره و نفوذ در بازارهای عرب مشکل می‌شد. بریتانیا در مورد ایران نیز همین استراتژی دوپهلوی را به کار بست. براساس سـ*ـیاست کلی اروپا در دوره صفوی، اروپاییان نمی‌خواستند با نزدیک‌شدن به ایران خشم عثمانی را موجب شوند، زیرا ایران از جهت ژئواستراتژیک جایگاه مهمی نداشت و خلیج‌فارس به دلیل دوری به اروپا اهمیت بالایی به‌دست نیاورده بود. خلیج‌فارس در این دوره از بابت مروارید اهمیت داشت، ولی با شروع قرن بیستم و با فوران نفت، به یک منطقه فوق ژئواکونومیک تبدیل گردید.

استراتژی دوپهلوی انگلیس نیز در مورد ایران این بود که اولا تمامیت ارضی و استقلال ایران را حفظ کند، به‌ویژه پس از استقرار کمپانی هند شرقی، انگلیس به هیچ‌وجه اجازه نمی‌داد ایران تجزیه شود، زیرا به‌دلیل نفوذ بیشتر روسیه در دربار و مناطق شمالی و میان نیروهای قزاق و احتمالا آرزوی دستیابی روسیه به آبهای گرم خلیج‌فارس، تجزیه ایران به نفع روسیه بود. ثانیا تجزیه ایران و واگذاری بخشهای جنوبی کشور به انگلیس به‌دلیل وجود منابع نفتی (در ماه مه 1908.م نخستین چاه نفت خاورمیانه در مسجدسلیمان فوران کرد. این حادثه ناشی از قرارداد دارسی در سال 1901.م بود و انگلیس از آن بهره‌برداری می‌کرد) و تجارت خلیج‌فارس و به‌خصوص وجود هند، ترجیح می‌داد یک دولت مستقل در واسطگی هند و اروپا (به‌ویژه روسیه) وجود داشته باشد. ثالثا اگر ایران تجزیه می‌شد، انگلیس بایستی هزینه‌های نگهداری، امنیت و تامین نیازهای اقتصادی مردم را به عهده می‌گرفت. رابعا یک ایران مستقل می‌توانست یک منطقه حائل میان انگلیس و روسیه باشد و همچنین بریتانیا قادر بود برای فشارآوردن بر روسیه در لحظه‌های ناسازگاری در تقسیم منافع، ایران را به تحریکات نظامی علیه او وادار کند. بریتانیا در دو جنگ ایران و روس در دوره قاجار نقش واسطگی را در خاتمه جنگ به نفع روسیه بازی کرد و با انعقاد دو پیمان گلستان و ترکمنچای، بخش وسیعی از سرزمینهای ارزشمند ایران نیز به‌عنوان مناطق حائل به روسیه واگذار شد. آنچه طی سلطنت صفویان تا پایان قاجار و حتی پس از آن بر سر ایران آمد، احتمالا همگی ناشی از بی‌خیالی و نادانی پادشاهان نبود، بلکه نتیجه فقدان قدرت بود. این فقدان نیز قطعا ناشی از جدایی دولت و ملت و بی‌تعهدی مردم نسبت به دولتمردان و عدم احساس وظیفه ملی مردم بود. در ایران همیشه دولت حکومت می‌کرد و مردم زندگی می‌نمودند. منتها چگونه زندگی‌کردن مهم نیست.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
از آنجاکه قدرت هر دولتی به میزان دلبستگی ملت به دولت بستگی دارد، چنانچه دولت مردم را در تصمیم‌گیریهای سـ*ـیاسی ــ اقتصادی مشارکت می‌داد، قطعا حس فداکاری و احساسات ملی می‌توانست مردم را به ساخت اسلحه تشویق کند، همان‌گونه که ژاپن در انقلاب مئیجی (1867.م) به تقلید از اروپا صاحب تسلیحات نظامی شد. این انقلاب از شخص امپراتور هیروهیتو شروع شد که خود را از پشت پرده‌های پندار و افسانه بیرون آورد و پیوندهای همبستگی ملی را تقویت نمود. قبل از مئیجی، امپراتور فرزند خورشید و یگانه منشأ قدرت بود، اما پس از انقلاب مردم از کنج زندگی خصوصی به میدان اجتماعی آمدند و با تبلیغ حس ‌وطن‌پرستی روز به روز سطح مسئولیت‌پذیری مردم افزایش یافت.

شاه عباس، نقدعلی بیک را به‌عنوان نخستین سفیر ایران روانه لندن کرد، ولی هیچ‌کدام از اقدامات شاه‌عباس حتی سفارت شرلی به نتیجه نرسید. شاه هیات دیگری را با هدایا تحت سرپرستی آنتولی شرلی و حسینعلی بیک روانه دربار دوک ونیز کرد. دوک اعلام کرد چون با هیات دیپلماتیک ترک مشغول مذاکره و انعقاد پیمان صلح می‌باشد، از پذیرفتن هیات ایرانی معذور است. طبیعی بود، زیرا وقتی ونیز می‌توانست مشکل خود را با عثمانی، یعنی عامل اصلی بحران، حل کند، دیگر نیازی به نزدیکی به ایران نداشت. هیات ایرانی عازم دربار پاپ و سپس دربار فیلیپ سوم شدند. امپراتور اسپانیا از پیشنهاد هیات ایرانی استقبال کرد و قرار شد خیلی ‌زود سفیرانی به اصفهان اعزام کند.

فیلیپ سوم هیاتی تحت رهبری آنتونیو دوگوآ، برای احیا و تقویت روابط تجاری با ایران در خلیج‌فارس، به اصفهان فرستاد. منتها شرط فیلیپ قطع هرگونه ارتباط ایران با انگلیس بود. (همان شرطی که ناپلئون برای فتحعلی‌شاه گذاشت.) یکی دیگر از پیشنهادهای امپراتور اجازه آزادی عمل و تبلیغ دین به کاتولیکها بود. در مقابل، اسپانیا متعهد شد که با ایران علیه عثمانی همکاری نظامی داشته باشد. شاه تمام پیشنهادها را به عشق شکست عثمانی و بیرون‌کردن ترکان از ایران پذیرفت، ولی پس از مدتی امپراتور نیز تصمیم گرفت برای برقراری صلح با عثمانی مذاکره کند.[xxxix][39] شاه که کاملا از این سـ*ـیاست اروپاییان عصبانی و ناامید شده بود، تصمیم گرفت به تنهایی با عثمانی روبرو شود.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
صفویان و فرانسه

روابط میان ایران و فرانسه در این دوره با اعزام میسیونهای کاتولیکی از دربار فرانسه به ایران آغاز می‌شود. زیرا پس از خاتمه جنگهای صلیبی فرانسه همچنان از مسیحیان در شرق حمایت می‌کرد. فرانسه همیشه و حتی امروز خود را حامی مسیحیان جهان می‌داند، به‌طوری‌که با این ادعا به منافع بزرگی دست یافته است.

در سال 1036.ق و در زمان لویی سیزدهم، پادشاه فرانسه، نخستین هیات میسیونی کاتولیک به رهبری پاسیفیک دوپروونس (Pacifique de Province) در اصفهان به حضور شاه‌عباس رسید. شاه که سـ*ـیاست اغماض دینی‌اش در اروپا شهرت یافته بود، به این هیات اجازه داد در اصفهان و برخی شهرهای دیگر به ساخت کلیسا و تبلیغ مسیحیت اقدام کند.

در سال 1073.ق، هیات دیگری از روحانیون فرانسوی همراه یک هیات بازرگانی به امر لویی چهاردهم و به ریاست دو نفر به‌نامهای لالن (Lalin) و لابولای (Labolay) به خدمت شاه‌صفی رسیدند. اما هیات تجاری موفق نشد امتیاز بازرگانی اخذ کند. کمی بعد سفیری به‌نام ژون سر (Jean Ser) از طرف لویی چهاردهم به دربار شاه سلیمان آمد و اولین قرارداد متقابل تجاری میان طرفین امضا شد.[xl][40]

در سال 1113.ق سفیر دیگری به‌نام ژان باپتیست فابر (Jean Baptiste fabre) همراه همسرش ماری پتی (Marie Pety) عازم ایران شد. فابر در ایروان فوت کرد، ولی همسرش با مدارک و هدایای لوی چهاردهم وارد اصفهان شد، اما پس از مدتی اقامت نتیجه مطلوب حاصل نشد و او به فرانسه بازگشت. لویی چهاردهم کنسول خود در شهر حلب سوریه را به نام پیر ویکتور میشل (Pierre Victeur Michel) به اصفهان و به دربار شاه‌سلطان‌حسین فرستاد (1116.ق). میشل موفق شد قراردادی با سی‌ویک ماده بر سر تجارت بین دو کشور با دربار ایران منعقد کند (1707.م). ولی کارشکنی‌های انگلیس، هلند، تجار ارمنی، یهودی و ترک، اجرای قرارداد را به تاخیر انداخت. ضمنا شاه‌سلطان‌حسین در برابر تعهدات خود، شرطی گذارده بود مبنی بر اینکه فرانسه با نیروی دریایی خود در سرکوب شورشهای مسقط، عمان و تصرف مجدد آن توسط ایران به سپاهیان صفوی کمک کند. مذاکره در این مورد هم اجرای قرارداد را با تاخیر روبرو کرد. تا اینکه لویی چهاردهم به تقاضای ایران پاسخ مثبت داد. یکی از مواد این قرارداد سی‌ویک ماده‌ای مربوط به مناسبات قضایی بود. زیرا موافقت شد که ایران نیز در بندر مارسی در سواحل مدیترانه تجارتخانه‌ای تاسیس کند. بنابراین حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) متقابل میان دو کشور به امضا رسید. فرانسویان نخستین کشور اروپایی بودند که در ایران صاحب حق قضاوت کنسولی شدند.[xli][41] بعد از صفویه موضوع کاپیتولاسیون عملا لغو شد، زیرا جنگ و درگیریهای خارجی و داخلی تجارت را از رونق انداخت. اما در شکست دوم ایران از روس در دوره قاجار یکی از مواد مهم عهدنامه ترکمنچای اخذ امتیاز کاپیتولاسیون از طرف روسیه بود. با این تفاوت که امتیاز یکجانبه به نفع روسیه بود.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
اخراج عثمانی از ایران

پس از آنکه پانزده سال از سلطنت شاه‌عباس گذشت، شاه خود را آنقدر قوی دید که بتواند به تنهایی با سلطان‌ عثمانی جنگ کند. با روی‌کارآمدن سلطان‌محمد دوم، قدرت ترکان به علت جنگهای پی‌درپی با اتریش و درگیریهای دیگر با اروپاییان و بالاگرفتن شورشهای قومی ــ مذهبی در آسیای صغیر رو به ضعف گذاشته بود، به‌همین‌دلیل شاه موقعیت ایران را برای حمله مناسب دید و در سال 1012.ق عازم تبریز شد و علی‌پاشا، فرمانده ترک مقیم تبریز، را غافلگیر کرد و توانست به‌سرعت این شهر را که هیجده‌سال در اشغال عثمانیان بود، آزاد کند. در همین زمان سلطان‌‌محمد دوم درگذشت و جانشین او سلطان‌احمد اول با سپاه عظیم عازم آذربایجان شد، ولی شکست خورد.

به‌این‌ترتیب سراسر آذربایجان، قفقاز، کردستان و شمال بین‌النهرین به دست ایرانیان افتاد. در این زمان، شاه به سلطان عثمانی پیغام داد چون قصد تصرف خاک عثمانی را ندارد، در صورتی‌که دولت عثمانی از ادعای خود نسبت به ایالات‌ ایران دست بردارد، حاضر به امضای قرارداد صلح می‌باشد. اما چون ترکان این پیشنهاد را که جنبه تهدید داشت، نپذیرفتند و به همین دلیل بار دیگر جنگ میان دو کشور درگرفت. این جنگ با شکست عثمانی خاتمه یافت و سرانجام عهدنامه دوم استانبول میان دو طرف منعقد شد.[xlii][42]

با وجود این عهدنامه درگیریهای پراکنده مرزی میان طرفین ادامه یافت تا اینکه جنگ دیگری در زمان سلطان عثمان دوم اتفاق افتاد که به امضای عهدنامه ایروان منتهی شد. تا پایان سلطنت شاه‌عباس در سال 1038.ق دیگر جنگی میان طرفین رخ نداد. اما فضای میان طرفین کاملا متشنج بود و هر زمان احتمال درگیری وجود داشت. به‌طوری که پس از مرگ شاه‌عباس، جانشین او، شاه‌صفی، سفیری به نام مقصودبیک را به دربار عثمانی فرستاد و تقاضای ترک مخاصمه و برقراری صلح کرد، ولی اختلاف و درگیری همچنان میان ترکان عثمانی و صفوی ادامه یافت.



نتیجه

به‌عنوان نتیجه‌گیری می‌توان اظهار داشت که با تاسیس دولت صفوی دوران جدید تاریخی ایران آغاز شد، زیرا اولا صفویه نخستین دولت متمرکز و قدرتمندی بود که پس از اسلام در ایران تاسیس شد؛ دولتی که به هویت ایرانی جان تازه‌ای بخشید و بدین‌ترتیب برای اولین‌بار، پدیده مرز در مناسبات خارجی ایران شکل گرفت. ثانیا پس از اسلام نخستین نظام سـ*ـیاسی با ترکیب دین و دولت ایجاد شد و شاهان صفوی با رسمیت‌بخشیدن به مذهب شیعه به‌عنوان آیین دولتی، از آن برای تحکیم مبانی قدرت استفاده کردند، به‌طوری‌که در طی حیات سـ*ـیاسی این سلسله قدرت سـ*ـیاست بر دیانت مسلط بود. ثالثا در این دوره ایران به‌عنوان یک بازیگر عمده سـ*ـیاست منطقه‌ای ظاهر شد و اروپاییان ایران را به‌عنوان یک واحد سـ*ـیاسی مستقل شناختند که البته در این خصوص وجود امپراتوری عثمانی موثر بود، زیرا هرقدر عثمانی دنیای مسیحیت را تحت فشار و تهدید قرار می‌داد، ازیک‌سو اروپا به یاد ایران می‌افتاد، به‌طوری‌که برای اروپا نام عثمانی، ایران را تداعی می‌کرد و ازسوی‌دیگر ایران عصر صفوی درهای محبت خود را به سوی مسیحیان می‌گشود. به‌گونه‌ای که اغماض مذهبی ایران برای اروپاییان یک افسانه بود، زیرا در ایران مسلمان، مسیحی و کلیمی از شرایط نسبتا برابری برخوردار بودند، به‌ویژه مسیحیان اروپا مورد لطف ویژه شاهانه قرار داشتند؛ امتیازی که نه در اروپا وجود داشت و نه در عثمانی.
منبع: انسانی


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا