خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از استیلای مغولان بر ایران، این سرزمین با امپراتوری بیزانس همسایه شد و دو امپراتوری بزرگ با یکدیگر روابط دوستانه و حتی خانوادگی برقرار کردند. این همسایگی موجب شد روابط ایران با اروپا تسهیل شود. مغولان با مردم ایران و برخی سرزمینهای دیگر اسلامی به‌گونه‌ای خشن و گاه غیرانسانی رفتار می‌کردند و نیز با آیین و آداب و رسومی بر سرزمینهای اسلامی حکومت می‌کردند که کاملا با دین و فرهنگ مسلمانان تفاوت داشت. چنین رفتارهایی باعث شد این احساس در مغولان به‌وجود آید که در آینده نزدیک، قدرت و انسجام اولیه خود را از دست خواهند داد و به‌علاوه ناخشنودی مسلمانان از رفتار وحشیانه آنان ممکن است اتحاد و وحدت آنان را علیه مغولان موجب شود. بنابراین مغولان تشخیص دادند برای پیشگیری از یکپارچگی مسلمانان بهتر است با مسیحیان اروپا متحد شوند، زیرا هم مغولان رگه‌هایی از مسیحیت داشتند و هم مسیحیان، به‌دلیل ناکامی در جنگهای صلیبی، دشمنی خود را علیه مسلمانان هنوز حفظ کرده بودند.

کلیسای کاتولیک رم پس از دویست‌سال جنگ با مسلمانان، به‌دلیل تشنجات داخلی اروپا ــ که در پی اختلاف بین پاپها و امپراتوران مسیحی به‌وجود آمده بود ــ و نیز سرکشی‌های مردم علیه کلیسا ــ به جهت ثروت‌اندوزی روحانیت کاتولیک و روی‌گردانی توده‌های مسیحی از دیانت کلیسا که وعده قطعی پیروزی را به پیروان خود داده بود ــ در آن مقطع زمانی حاضر نبود یکبار دیگر اروپا را به جنگ و خونریزی جدیدی گرفتار کند؛ جنگی که به نفع مغولان بود. بنابراین پاپ پیشنهاد اتحاد مغولان و کلیسای کاتولیک علیه مسلمانان را رد کرد. در این زمان مغولان دو راه بیشتر نداشتند: یا بایستی در جامعه، دین و فرهنگ مسلمانان مستحیل می‌شدند یا شرق اسلامی را ترک می‌کردند که قطعا برای ماندگاری بایستی گزینه اول را انتخاب می‌نمودند. به‌ این ترتیب مغولان اسلام را پذیرفتند. این پذیرش به دلیل اعتقاد به جوهره دین نبود، بلکه آنها برای هم‌رنگ‌شدن با مردم در جهت تداوم فرمانروایی خود به چنین کاری دست زدند. انتخاب اسلام برای مغولان یک تاکتیک سـ*ـیاسی بود، زیرا گاهی به تسنّن روی می‌آوردند و زمانی به شیعه‌‌بودن تظاهر می‌کردند.

در سال 763.ق با فتح ادرنه به دست مراد اول، ‌مقدمه ظهور امپراتوری عظیم عثمانی فراهم شد. این امپراتوری توانست قسمتهایی از اروپا را تصرف کند. اما زمانی‌که جهان مسیحیت در معرض خطر نابودی قرار گرفته بود، فردی به‌نام تیمور در آسیا ظاهر شد. وی پس از تسخیر ایران، هند، ارمنستان و قسمتی از روسیه و بین‌النهرین، در سال 802.ق در آنکارا با بایزید عثمانی روبرو شد و توانست کسی که سراسر اروپا را به وحشت انداخته بود، اسیر کند. تیمور، پس از این پیروزی، روابط خود را با اروپا ادامه داد و بدین‌ترتیب قراردادهایی بین طرفین منعقد شد.

رفتار عثمانیان، نزدیکی ایران و اروپا و روابط میان آن دو را موجب شده بود، اما بعد از رفع خطر عثمانی و انقراض تیموریان، این روابط مدتی به سردی گرایید.[1] پس از خروج تیمور از صحنه، خاندانهای کهن سربرآوردند و حدود نیم‌قرن پس از تیمور، بر ایالات غربی تسلط یافتند، ولی این سلطه با قتل و غارت همراه بود. «بیکهای» آناطولی که توسط تیمور پس از جنگ «آنقره» در سال 805.ق جانی گرفته بودند، بار دیگر تحت سلطه عثمانیان درآمدند. سلطان محمد دوم نیز به نواحی واقع در شرق امپراتوری خود فشار آورد. ازسوی‌دیگر در قرن پانزدهم میلادی در ایران و عراق حدود یک قرن ترکمانان تحت اتحادیه قبایل ترکمان «قره‌قویونلو» و «آق‌قویونلو»[ii][2] سلطه داشتند.[iii]


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
در سال 857.ق سلطان‌محمد فاتح، پادشاه عثمانی، قسطنطنیه را تصرف و امپراتوری روم شرقی را منقرض نمود و این امر دول اروپایی را متوجه کرد که خطر بزرگی حیات آنان را تهدید می‌کند. اروپاییان که قدرت مقابله با عثمانی را نداشتند، سعی کردند هرچه بیشتر دوستی باب عالی (دربار عثمانی) را به‌دست آورند و خود را از چنگ آنان نجات دهند.

سلطان‌محمد در سال 866.ق موفق شد دولت مسیحی «طرابوزان» را براندازد. پس از آن توانست تراس، مقدونیه، بـ*ـو*سنی، آلبانی و... را تصرف کند.[iv][4]

سلطان‌محمد با پیروزی بر اوزون‌حسن آق‌قویونلو و تسخیر دیار بکر، توانست بر سراسر آسیای صغیر و آناطولی شرقی مسلط شود. این امر از گسترش دولت عثمانی به سوی شرق و ایران خبر می‌داد. ظاهرا مانعی معنوی و سـ*ـیاسی برای این گسترش دیده نمی‌شد و حتی ترکان عثمانی، سراسر ایران را به‌عنوان ارث خلیفه بغداد مطالبه می‌کردند. ایرانیان نیز که اکثرا سنی بودند، مانعی در راه اطاعت از یک مرکز سـ*ـیاسی که خود را پرچمدار اسلام و حامی حرمین شریفین می‌خواند، نمی‌دیدند و حکومت قوی یک دولت بزرگ اسلامی را بهتر از حکام قبیله‌ای می‌دانستند که اهدافشان از حد جمع مال و غصب اموال مردم بی احترامی نمی‌کرد.

اما ظهور دولت صفوی این وضعیت را ناگهان تغییر داد و دولتی با آرمانها و عقاید شیعی بر سر کار آمد.[v][5] موسسان نخستین دولت صفوی از عقاید شیعی و علاقه مردم ایران به خاندان پیامبر و اهل بیت او زیرکانه استفاده کردند و درواقع می‌توان گفت برای حفظ ایران از خطر استیلای ترکان عثمانی و برانداختن حکومتهای ملوک‌الطوایفی دین را به خدمت گرفتند و حتی شیخ‌جنید و شیخ‌حیدر که بیشتر در پی کسب قدرت بودند، از مذهب تسنن که مذهب اجدادی آنان بود، دست برداشتند و شیعه شدند و این امر به‌زعم آن بود که نخستین حامی آنان «آق‌قویونلوها» اهل تسنن بودند.

شیخ‌جنید با نقشه‌های سـ*ـیاسی ماهرانه خود توانست نظر اوزون‌حسن را که در آن موقع صاحب حکومت قدرتمندی بود، جلب کند و از حمایت او بهره‌مند شود. او با اقامت در قلمرو اوزون‌حسن، در نهان، به تبلیغ عقاید شیعی دست زد و توانست هزاران مرید را با خود همراه کند، البته در کنار تبلیغات در زمینه مادی و جمع‌آوری نیرو نیز فعالیت کرد. این اقدامات باعث شد پس از چندی شیخ جنید در نظر حامیان و خویشاوندان گذشته خود (آق‌قویونلوها)، به صورت دشمنی قدرتمند جلوه کند. شیخ‌‌جنید مقام ارشد معنوی را با رهبری سـ*ـیاسی ــ نظامی درهم آمیخت و توانست میان شیعیان آسیای صغیر و اردبیل پیوستگی استواری برقرار کند.[vi][6]



اوضاع ایران در عصر آق‌قویونلوها

پس از مرگ تیمور و ضعیف‌شدن جانشینانش، قبایل ترکمن درصدد برآمدند از خود در برابر همسایگان حفاظت کنند. در این زمان در غرب منطقه آنها، دولت عثمانی به‌سرعت در حال افزایش قدرت و نفوذ بود، درصورتی‌که در شرق، در سمرقند و هرات، تیموریان به سختی می‌توانستند قدرت خود را بر این قبایل اعمال کنند.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
بین دو دولت عثمانی و تیموری، دو گروه از قبایل ترکمن به‌تدریج در حال قوی‌شدن بودند: قراقویونلوها در شمال دریاچه وان و آق‌قویونلوها در دیار بکر. مشهورترین فرمانروای سلسله قراقویونلو، جهانشاه قرایوسف[vii][7] بود که پس از تنفیذ قدرتش در عراق و آذربایجان، به مناطق تحت سلطه تیموریان تعرض کرد. قدرت و نفوذ ترکمانان آق‌قویونلو نیز از زمانی شروع شد که یکی از سرداران این طایفه به‌نام عثمان‌بیک توانست بعضی از سرزمینهای قلمرو قراقویونلوها را تصرف کند و قلمرو خود را گسترش دهد. او در جنگ آنقره که بین تیمور و بایزید روی داد، به تیمور پیوست. در ازای این خدمت، تیمور دیار بکر را به او واگذار کرد و از همین مکان بود که آق‌قویونلوها قدرت و نفوذ خود را به اطراف افزایش دادند.

حکومت آق‌قویونلو را بزرگ‌ترین شخصیت این سلسله، یعنی اوزون‌حسن، پی‌ریزی کرد.[viii][8] اوزون‌حسن توانست با زیرکی برادرش، جهانگیر، را از ریاست آق‌قویونلوها برکنار کند و خود به فرمانروایی این طایفه برسد. شجاعت و تهور او در جنگ، اقبال بلند و گشاده‌دستی‌اش موجب شد که فرمانروایی قدرتمند و بانفوذ شود. درگیریهای اوزون‌حسن در جبهه‌های محلی، شرقی، غربی و بین‌المللی، او را به شخصیتی مورد ‌اعتماد در محافل اروپایی، به‌ویژه در برابر عثمانی، تبدیل کرده بود.



روابط و منازعات اوزون‌حسن در جبهه‌های مختلف

1ــ ارتباط اوزون‌حسن با طرابوزان

اوزون‌حسن در سطح محلی روابط حسنه‌ای با سلسله‌ «طرا‌بوزان» برقرار کرده بود. با فتح قسطنطنیه و سقوط امپراتوری بیزانس به دست سلطان محمد فاتح، عثمانیان به فکر تصرف طرابوزان و براندازی سلسله حاکم بر این منطقه، یعنی کومنن‌ها، افتادند. در همان زمان، سلطان‌محمد فاتح به خضربیک، فرمانده عثمانی که در «آماسیه» اداره امور مرزی را به عهده داشت، فرمان داد که به طرابوزان حمله کند. خضربیک همراه سپاهیانش به این منطقه حمله کرد و چون حاکم طرابوزان، کالویوآنس،[ix][9] در نتیجه حمله شیخ‌جنید ضعیف شده بود، بدون قشون و آذوقه نمی‌توانست مقاومت کند، بنابراین کار به مذاکره کشید و قرار شد کالویوآنس هر سال سه‌هزار سکه طلا به‌عنوان باج به سلطان عثمانی تقدیم کند. مدتی بعد امپراتور طرابوزان با برقراری پیوندهای زناشویی با روسای ترکمان اطراف خود، آخرین و ضعیف‌ترین تلاش خود را برای حفظ موقعیت خویش انجام داد. کالویوآنس همواره از این مساله نگران بود که سلطان‌محمد بلافاصله پس از اتمام نبردهای آلبانی و بلغار، متوجه سرزمینهای شرقی شود و باجی هم که به عثمانی می‌پردازد، تنها بهای مدتی باشد که سلطان به جنگ مشغول است.[x][10] وی در این اوضاع آشفته تنها می‌توانست به کمک اوزون‌حسن متکی باشد که در حال افزایش اقتدار خود بود و می‌توانست برای او متحد مناسبی باشد. امپراتور طرابوزان این مساله را نیز در نظر داشت که سرانجام تلاش دولت عثمانی، برای به‌دست‌آوردن سرزمینهای آسیای صغیر، به درگیری او با اوزون‌حسن منجر خواهد شد، درصورتی‌که حکومت طرابوزان برای آق‌قویونلوها در شمال غرب به‌صورت حائل عمل می‌کرد. بنابراین در سال 861.ق کالویوآنس نماینده‌ای به دربار اوزون‌حسن فرستاد تا با دشمنِ دشمن خود دوست شود.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
مذاکرات سـ*ـیاسی با پیشنهاد ازدواج اوزون‌حسن با دختر امپراتور و واگذاری ایالت کاپادوکیه به‌عنوان جهیزیه خاتمه یافت و کالویوآنس با ازدواج دخترش با اوزون‌حسن موافقت کرد، زیرا به‌تنهایی قادر نبود با عثمانیان مقابله کند.

اوزون‌حسن به‌منظور یارگیری در مقابل سلطان عثمانی به خانواده شیخ‌صفی‌الدین اردبیلی نزدیک شد و با شیخ‌جنید پیمان دوستی بست.[xi][11] این پیمان در پیشرفت آینده خاندان صفوی موثر افتاد.

اوزون‌حسن در جبهه شرق نیز به‌تدریج با تیموریان درگیری پیدا کرد. درواقع او نیز مانند قراقویونلوها، به منظور گسترش قدرت خود در شرق، با تیموریان درگیر شد و ابوسعید، آخرین فرمانروای تیموری، که از جهانشاه قراقویونلو شکست خورده بود، این‌بار از اوزون‌حسن شکست خورد و کشته شد. به‌این‌ترتیب قلمرو حکومت اوزون‌حسن از خراسان و خلیج‌فارس، در شرق، تا آناطولی و متصرفات عثمانی، در غرب، کشیده شد.[xii][12]



2ــ برخورد اوزون‌حسن با عثمانیان

تلاشهای اوزون‌حسن در گسترش مرزهای شمالی‌اش موجب شد او با ارمنیان و گرجیان در ناحیه قفقاز درگیر شود و از سویی در جهت غرب نیز اقدامات او سرانجام به جنگ با سلطان محمد فاتح منتهی گشت. علت به‌وجودآمدن این خصومت را می‌توان تلاشهای امپراتور عثمانی برای مطیع‌کردن غرب اروپا و جمهوری ونیز دانست. فتح قسطنطنیه و سقوط امپراتوری روم به دست عثمانیان اروپاییان را وحشت‌زده کرده بود و امید دولتهای مسیحی به‌ اینکه بتوانند به تنهایی در برابر دشمن خطرناکی چون سلطان‌محمد فاتح مقاومت کنند، بیهوده بود. بنابراین در سال 857.ق، پاپ کالیکست سوم (Calicast III) یکی از راهبان «فرانسیسکن» (Franciscain) به‌نام لودویکو دابولونیا (Ludovico da Boulognia) را به طرابوزان و گرجستان فرستاد تا امرای آن نواحی را علیه ترکان عثمانی علاقه‌مند کند. هدف پاپ ایجاد کانونهای درگیری در شرق بود تا از این طریق از فشار ترکان بر اروپا (غرب) بکاهد. این راهب در بازگشت از ماموریت خود نزد اوزون‌حسن رفت و او را از نظرهای داودشاه،[xiii][13] نایب‌السلطنه طرابوزان، آگاه ساخت. داودشاه که فکر می‌کرد اوزون‌حسن به تنهایی قادر نیست با عثمانی مقابله کند، کوشید همه قبایل و ملل میان قفقاز و دجله را به مبارزه با عثمانیان تشویق کند.[xiv][14]

اوزون‌حسن نیز به تشویق همسرش دسپیناخاتون، دختر کالویوانس امپراتور طرابوزان، که او را به کمک به هم‌کیشان خود و جنگ با عثمانی ترغیب می‌کرد، حاضر شد نمایند‌ای به شهر رم و دربار پاپ بفرستد. سرانجام در زمستان سال 864.ق نمایندگانی از کلیه این متحدان آینده به دربار پاپ فرستاده شدند. این نمایندگان که مذاکرات متعددشان چندین‌بار و در چند نوبت در فاصله‌های مختلف انجام گرفت، در این تصمیم متحد شدند که همگی، به‌طور همزمان، با عثمانی که دشمن مسیحیت است، جنگ کنند؛ به این شرط که همزمان با لشکرکشی آنها مغرب‌زمین نیز به این امر اقدام کند و عثمانی از دو سو درگیر جنگ شود.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
ازسوی‌دیگر، داودشاه با اعزام سفیری نزد اوزون‌حسن از وی خواست با توسل به اقدامات سـ*ـیاسی، سلطان‌محمد فاتح را از مطالبه سالانه سه‌هزار سکه طلا منصرف کند. اوزون‌حسن این تقاضا را پذیرفت. علاوه‌براین او خود خواهان آن بود که سلطان عثمانی کاپادوکیه را ــ که به‌عنوان جهیزیه همسرش از پادشاه طرابوزان گرفته بود ــ بازگرداند. اوزون‌حسن فکر می‌کرد به این ترتیب می‌توان به بخشی از خواسته‌های خود برسد، اما اشتباه می‌کرد و پاسخ سلطان‌محمد فاتح این بود که خود شخصا خواهد آمد و موضوع باج را حل خواهد کرد.

سلطان‌محمد فاتح، سرانجام توانست «سینوب» را تصرف کند و آخرین سلسله امرای طرابوزان را در آسیای صغیر که آشکارا تحت حمایت اوزون‌حسن بودند، براندازد.[xv][15] اما اوزون‌حسن پس از درهم‌شکستن قراقویونلوها فرمانروای بزرگ شرق شد و تقریبا بر تمام ایران، ارمنستان و بین‌النهرین فرمان می‌راند (بجز خراسان).[xvi][16]



3ــ رابـ*ـطه اوزون‌حسن با دولت بیزانس

با وجود پایان جنگهای صلیبی، در علاقه اروپاییان به داشتن روابط تجاری با مشرق‌زمین تغییری ایجاد نشد و حتی در این دوره بر فعالیت بازرگانی میان شهرهای ایتالیایی و نیز جنوا و سواحل دریای مدیترانه و سیاه افزوده شد و سوریه، ایران و عراق هنوز راههای اصلی تجارت شرق محسوب می‌شد. اما با ظهور امپراتوری عثمانی خطری جدی در برابر فعالیت تجاری و همچنین مسائل سـ*ـیاسی اروپا به‌وجود آمد و ازآنجاکه دولتهای مسیحی به تنهایی نمی‌توانستند در برابر این خطر عظیم مقاومت کنند، برای مقابله با این تهدید در جستجوی متحدانی بودند.

در میان دولتهای مسیحی اروپا، اهمیت دولت ونیز به دلیل روابط تجاری‌اش با شرق، با محوریت مدیترانه، بیشتر بود. ونیزیها قبلا تلاش کردند مجارستان و لهستان را که در مسیر تجاوزات بعدی عثمانی بودند، علیه عثمانیان با خود همراه کنند، ولی این دولتها پیشنهاد ونیز را رد کردند. ونیزیها پس از ناامیدی از دولتهای اروپایی متوجه اوزون حسن شدند، زیرا اوزون‌حسن در نتیجه ازدواج با شاهزاده خانم دسپینا محبوبیتی در اروپا کسب کرده بود. بنابراین ونیزیها سفرایی به دربار اوزون‌حسن اعزام کردند. اوزون‌حسن زمانی‌که سلطان‌محمد فاتح مشغول سرکوب شورشهای داخلی بود، از فرصت استفاده کرد، به خاک عثمانی وارد شد، شهرهای آماسیه و توقات را غارت کرد و شهر قویلو حصار، در مرز مشترک قلمرو خود و عثمانی، را فتح نمود. اما سلطان محمد پس از آنکه شورشهای داخلی را سرکوب کرد، به سراغ اوزون‌حسن رفت و او که توان مقابله با سلطان را نداشت، هیاتی تحت ریاست مادرش، ساراخاتون، برای مصالحه به خدمت سلطان‌محمد فرستاد.[xvii]


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
در میان دولتهای مسیحی اروپا، اهمیت دولت ونیز به دلیل روابط تجاری‌اش با شرق، با محوریت مدیترانه، بیشتر بود. ونیزیها قبلا تلاش کردند مجارستان و لهستان را که در مسیر تجاوزات بعدی عثمانی بودند، علیه عثمانیان با خود همراه کنند، ولی این دولتها پیشنهاد ونیز را رد کردند. ونیزیها پس از ناامیدی از دولتهای اروپایی متوجه اوزون حسن شدند، زیرا اوزون‌حسن در نتیجه ازدواج با شاهزاده خانم دسپینا محبوبیتی در اروپا کسب کرده بود. بنابراین ونیزیها سفرایی به دربار اوزون‌حسن اعزام کردند. اوزون‌حسن زمانی‌که سلطان‌محمد فاتح مشغول سرکوب شورشهای داخلی بود، از فرصت استفاده کرد، به خاک عثمانی وارد شد، شهرهای آماسیه و توقات را غارت کرد و شهر قویلو حصار، در مرز مشترک قلمرو خود و عثمانی، را فتح نمود. اما سلطان محمد پس از آنکه شورشهای داخلی را سرکوب کرد، به سراغ اوزون‌حسن رفت و او که توان مقابله با سلطان را نداشت، هیاتی تحت ریاست مادرش، ساراخاتون، برای مصالحه به خدمت سلطان‌محمد فرستاد.[xvii][17]

در این زمان، ونیزیها که خود قبلا در جنگ با عثمانی‌ها، بر سر بندر «پلوپونز»،[xviii][18] شکست خورده بودند،[xix][19] سفیری به‌نام کاترینو زنو (Cathrino Zeno) را به تبریز فرستادند تا با اوزون‌حسن مذاکره کند (876.ق). اوزون‌حسن با اصل پیشنهاد که حمله به عثمانی بود، موافقت کرد و متقابلا سفیری به‌نام حاج‌محمد را همراه کاترینو به ونیز فرستاد تا حمایت دولتهای اروپایی را در جنگ با عثمانی جلب نماید. اوزون‌حسن از ونیزیها توپ و دیگر ادوات جنگی تقاضا کرد و همچنین خواستار این بود که آنها همزمان از طریق دریا به قسطنطنیه و مصر حمله کنند.

ونیزیها دویست تفنگدار و افسر را با شش توپ بزرگ، ششصد طپانچه و مقدار زیادی تفنگ و مهمات از طریق دریا برای اوزون‌حسن فرستادند. اما این محموله تسلیحاتی فقط تا جزیره قبرس آمد، زیرا در این جزیره ونیزیها با عثمانی درگیر جنگ بودند و به‌همین‌دلیل کشتی‌های عثمانی این محموله را توقیف کردند.[xx][20]

اندک زمانی بعد، عثمانیها از روابط پنهان اوزون‌حسن و ونیزیها آگاه شدند. به همین دلیل سلطان‌محمد در سال 877.ق به قصد سرکوب‌کردن اوزون‌حسن به آسیای صغیر لشکرکشی کرد. در آغاز حمله، اوزون‌حسن توانست ترکان را شکست دهد. اما هنگامی‌که سپاه عثمانی به سوی طرابوزان عقب‌نشینی کرد، اوزون‌حسن آنان را تعقیب نمود، اما در ارزنجان با نظامیان بیشتر عثمانی روبرو شد و این‌بار شکست خورد.

اوزون‌حسن که از بی‌اعتنایی دولتهای اروپایی و حتی ونیزیها شدیدا عصبانی بود، با سردی سفرای لهستان و مجارستان را از دربارش مرخص کرد. او کاترینو زنو را با نامه‌هایی به دربارهای اروپایی فرستاد و با گله‌مندی اعلام کرد که وی به علاقه‌مند پادشاهان اروپا به جنگ با عثمانی اقدام کرده است. اوزون‌حسن بار دیگر از آنان خواست تا جنگی در اروپا علیه عثمانیان آغاز کنند، ولی هیچ‌گاه این آرزویش عملی نشد.[xxi][21] (همچنان‌که در زمان صفویان تحقق نیافت.)

پس از این شکست اوزون‌حسن گرفتار شورشهای داخلی از جمله طغیان برادرش اویس شد و در سال 882.ق فوت کرد.

پیروزی سلطان‌محمد بر اوزون‌حسن دو نتیجه داشت: اول اینکه ونیزیها فهمیدند که قادر نیستند با باب عالی بجنگند و به صلحی با عثمانی تن دادند که چندان شرافتمندانه نبود، زیرا پایگاههای تجاری خود را، از جمله آلبانی، قبرس و سایر بنادر مدیترانه شرقی، به عثمانی واگذار کردند و این صلح پایان ماجراجویی‌های دریایی ونیزیها بود. دوم اینکه پس از اوزون‌حسن قلمرو آق‌قویونلوها شدیدا دچار هرج و مرج شد و زمینه ظهور قدرت صفویان فراهم آمد.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
تشکیل دولت صفوی

ظهور دولت صفوی یکی از وقایع مهم تاریخ ایران است، زیرا پس از اسلام نخستین دولت قدرتمند و متمرکزی که ترکیبی از دیانت و سـ*ـیاست بود، در ایران تاسیس شد.

شاه‌اسماعیل به‌خوبی درک کرد که در ایران به دلیل تکثر قدرتهای محلی و اقوام گوناگون و شکلی از نظام ملوک‌الطوایفی امکان تمرکز قدرت وجود ندارد، مگر اینکه با اعمال یک سـ*ـیاست مذهبی بتوان به نوعی وحدت ملی دست یافت. این هدف بالاخره با یک رفتار سـ*ـیاسی خشونت‌آمیز تحقق یافت.

صفویه مثل بمبی بود که منفجر شد و پیرامون خود را تخریب کرد تا فضا را برای استقرار دولتی جدید با مذهبی نو فراهم کند، ولی نقاط دورافتاده همچنان دست‌نخورده باقی ماندند. صفویان در ایالات شمالی و مرکزی به هدف خود دست یافتند، ولی گروهی از قومیتها در حاشیه مرزهای ایران با مذهبی متفاوت از مذهب دولتی به حیات خود ادامه دادند و این میراثی بود که صفویان به‌عنوان کانون همیشه بحرانی برای دولتهای آینده باقی گذاشتند.

البته در آن زمان به دلیل غلبه دیانت بر علقه ملیت، تامین وحدت و استقلال سـ*ـیاسی ایران جز از طریق ایجاد مذهبی مستقل امکان‌پذیر نبود. چه‌بسا اگر ایرانیان به ادامه مذهب غالب می‌پرداختند، کشورشان در زمره متصرفات عثمانی درمی‌آمد.

در طی فرمانروایی صفویان، تعرضات و تجاوزهایی که عثمانی علیه ایران مرتکب می‌شد، دلایل مذهبی داشت. در عصر صفویه ایران در کانون مثلث علاقه‌مند و تهدید قرار داشت. مثلثی از قدرتهای مذهبی متفاوت از مذهب صفویان که عبارت بودند از عثمانیان، ازبکان و مغولان هند. این وضعیت هم برای اعمال قدرت صفویان سخت بود و هم هزینه سنگینی را بر این حکومت تحمیل می‌کرد.

آنچه اهمیت داشت این‌ بود که همه حکومتهای منطقه (مثلث و کانونش) مسلمان بودند، اما نگرشهای متفاوت به دین و تعصبات شدید، آنان را به جان هم انداخته بود و به جای آنکه این قدرت در داخل صرف عمران و آبادی و در خارج موجب جهانی‌شدن اسلام شود، صرف سرکوب یکدیگر شد و مسلما مسیحیان اروپا بودند که از کشت و کشتار مسلمانان به دست خود لـ*ـذت می‌بردند، زیرا نتیجه این شد که هند به دست انگلیس، آسیای مرکزی (ازبکان) به تصرف روسیه و عثمانی دو قرن وجه‌المصالحه مرافعات و رقابتهای اروپاییان قرار گرفت و بالاخره تجزیه شد. جنگهای متوالی و طولانی میان صفویان و عثمانیان غالبا با علاقه‌مند صفویان اتفاق می‌افتاد، زیرا صفویه با به‌راه‌انداختن جنگ با یک دشمن دینی مبانی مشروعیت خود را تحکیم می‌کرد، بر قدرت و افتخار خود برای ادامه حکومت می‌افزود و نیز در پناه جنگ سرکشی‌های داخل را سرکوب می‌کرد. شکست چالدران نتیجه تحریکات مذهبی شاه‌اسماعیل در داخل خاک عثمانی و ماحصل علائق نظامی قزلباشها بود که بقا و حقانیت خود را در به‌راه‌انداختن جنگ احساس می‌کردند. عثمانی پس از گذشت مدت‌زمانی از تاسیس دولت صفوی، به‌خصوص بعد از جنگ چالدران، گویا سـ*ـیاست تغییر مذهب در ایران را به نفع تصرف اهدافی بزرگ‌تر در اروپا رها کرد، هدف اصلی عثمانی ایران نبود، بلکه او به‌عنوان یکی از قدرتهای بزرگ آن زمان، اهداف خود را در امپراتوریهایی مثل اتریش، فرانسه، روسیه در اروپا جستجو می‌کرد.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
در جنگ میان اتریش (خانواده هابسبورگ) و فرانسه (فرانسوای اول) در سال 1535، فرانسه شکست خورد و فرانسوای اول اسیر گشت. متعاقب آن فرانسه علیه اتریش که دشمن سنتی و منطقه‌ای عثمانی بود، به باب عالی نزدیک شد و اتحاد نظامی علیه اتریش بین دو کشور امضا گردید. ناوگان نظامی عثمانی برای کمک به فرانسه تا بندر مارسی پیش رفت. بعید است چنین دولتی اهداف خود را به ایران محدود کرده باشد؛ دولتی که بخش وسیعی از اروپای شرقی را به تصرف خود درآورده و کل اروپا را دچار وحشت کرده بود.

اما تاسیس حکومت شیعی در قلب امپراتوری اسلامی عثمانی به نفع اروپا نیز بود، زیرا جنگ میان صفویان و ترکان می‌توانست بخشی از فشار عثمانی بر اروپا را کاهش دهد. اروپا هیاتهای سـ*ـیاسی، مذهبی و تجاری به ایران اعزام می‌کرد و وعده و وعیدهای توخالی به شاهان صفوی می‌داد. این اعمال ظاهرا از نزدیکی اروپا به ایران حکایت می‌کرد و به علاوه نوعی مانور قدرت در برابر عثمانی بود؛ اگر عثمانی اروپا را تهدید کند، اروپا نیز به تقویت ایران دست خواهد زد، در ضمن اروپا از این طریق از بازار تجاری ایران بهره‌مند می‌شد. اروپا به‌عنوان بازیگری ماهر کوشش می‌کرد بین ایران و عثمانی موازنه قدرت را برقرار کند؛ پیروزی شاه‌عباس بر عثمانی و بازپس‌گیری سرزمینهای ازدست‌رفته ازیک‌طرف و پیروزی شاه‌عباس با مساعدت انگلیسیها بر پرتغالیها و استقرار انگلیس به جای پرتغال در خلیج‌فارس ازسوی‌دیگر، ایجاد نوعی تعادل قدرت بود.

اروپا حاضر نبود برای تحت فشار قرار دادن عثمانی، ایران را تقویت کند، زیرا در این صورت ایران در آینده به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل می‌شد. انگلیس از این سـ*ـیاست حمایت می‌کرد، زیرا یک ایران قدرتمند می‌توانست تهدیدی برای هند باشد. به‌همین دلیل هیچ‌گاه هیچ کشور اروپایی حاضر نشد با ایران قرارداد نظامی جدی امضا کند. همین سـ*ـیاست در دوره قاجار نیز تداوم یافت.

در سال 916.ق شاه‌اسماعیل اندیشه نزدیکی و اتحاد با اروپا علیه عثمانی را در مذاکره با آلفونسو دو آلبوکرک در پیش گرفت. شکست شاه‌اسماعیل در جنگ چالدران باعث شد او از این سـ*ـیاست ناامید شود. پس از شاه‌اسماعیل، با انعقاد قرارداد آماسیه در سال 962.ق بین شاه‌طهماسب و سلطان سلیمان، ایران سـ*ـیاست نزدیکی به اروپا را شکست‌خورده تلقی کرد و به‌نوعی اطاعت از عثمانی را پذیرفت. در زمان شاه‌عباس، یکبار دیگر این سـ*ـیاست احیا و تعقیب شد، ولی باز هم نتیجه‌ای نداشت. احتمالا شاه‌عباس پی برده بود که اروپا از مسلح‌کردن ایران طفره می‌رود، ولی دلیل آن را متوجه نمی‌شد.


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
سـ*ـیاست خارجی شاه‌اسماعیل

تسلط عثمانی بر شهر بندری قسطنطنیه اهمیت بیشتری از سقوط امپراتوری روم شرقی داشت. زیرا ازیک‌سو امپراتوری خشن اسلامی به‌عنوان حلقه واسطه شرق و غرب بر این شهر حاکم شد، به‌طوری‌که عثمانی در بالکان، غرب آسیا در سواحل مدیترانه، و شمال آفریقا دیواره‌ای متشکل از متصرفات خود کشید و کلیه روابط میان اروپا و سرزمین‌های اسلامی را (به جز ایران) تحت کنترل خود درآورد.[xxii][22]

در حقیقت عثمانی سرزمینهای اسلامی را به ‌نوعی ایزولاسیون سـ*ـیاسی، تجاری و تعصب شدید مذهبی دچار کرد. این امر یکی از دلایلی بود که باعث شد رکود و فطرت بر سرزمین‌های اسلامی حاکم شود، زیرا جنگهای مذهبی و منازعات فرقه‌ای گسترش یافت، درحالی‌که قبلا روابط تجاری میان سرزمینهای اسلامی و اروپا از رونق برخوردار بود و مردمی که سرگرم تجارت بودند کمتر خود را اسیر تشنجات مذهبی و قومی می‌کردند. این عمل عثمانی خیـ*ـانت بزرگی به جهان اسلام بود. مضافا اینکه به دلیل ورود ترکان به اروپا و رفتار خشنی که با مسیحیان داشتند، اروپا مدتها در مورد احکام و مبانی اسلام براساس رفتار ترکان با مسیحیان اروپای شرقی قضاوت می‌کرد. دشمنی اسلام و مسیحیت که از جنگهای صلیبی شکل گرفته بود، با اقدامات غیراسلامی عثمانیان در اروپا شدت گرفت.

هر دو دولت صفوی و عثمانی براساس مذهب تاسیس و تشکیل شده بودند، هرکدام بر حقانیت خود تاکید داشتند و از همان ابتدا خشم، نفرت و دشمنی بر روابط آنان حاکم بود. شاه‌اسماعیل دولت خود را به کمک قبایل قزلباش تشکیل داد. این قبایل از آسیای صغیر به ایران آمده بودند و از شاه به‌عنوان مرشد بزرگ و ظل‌الله اطاعت می‌کردند. دولت عثمانی که متعصبانه از مذهب حنفی حمایت می‌کرد، با علویان آسیای صغیر رفتاری ستمگرانه داشت و گروهی از آنان را مجبور کرد به ایران مهاجرت کنند. البته عده‌ای از علویان در آسیای صغیر باقی ماندند و رابـ*ـطه خود را با دولت صفوی حفظ کردند. برای رهبری آنان در هر ناحیه، افرادی از ایران فرستاده می‌شدند که «خلیفه» نام داشتند. در سالهای اولیه تشکیل دولت صفوی، صدها نفر از این خلیفه‌ها اوامر مرشد بزرگ را در درون امپراتوری عثمانی اجرا می‌کردند و خواب راحت را از چشم زمامداران آن دولت ربوده بودند.[xxiii][23]

شاه‌اسماعیل در ایران با اهل سنت رفتار خوشایندی نداشت. سلطان عثمانی، بایزید دوم، به منظور کاهش خصومت میان دو دولت، در سال 910.ق، سفیری به نام محمد چاوش را برای عرض تبریک پیروزیهای شاه‌اسماعیل و استقرار دولت صفوی به تبریز فرستاد. سفیر از شاه خواست از ظلم و ستم به اهل سنت بپرهیزد. شاه ظاهرا تقاضای محمد چاوش را پذیرفت. ولی به سـ*ـیاست آزار سنیان ادامه داد. سلطان عثمانی نیز متقابلا از سفر زائران ایرانی به عراق جلوگیری کرد. شاه‌اسماعیل با فرستادن سفرایی به استانبول (912.ق) اجازه سفر مجدد زائران را اخذ کرد. اما زمانی‌که شاه، شیبک‌خان ازبک را کشت، بایزید به علت اشتراک مذهب و روابط دوستانه‌ای که با او داشت، از این عمل رنجیده‌خاطر شد. درهمین‌حال، شاه‌اسماعیل صوفیان و مریدان خود را به قتل سنیان قلمروی عثمانی علاقه‌مند کرد.[xxiv][24] شیعیان آسیای صغیر به تشویق و هزینه شاه‌اسماعیل و تحت رهبری فردی به نام شاه‌قلی در این منطقه دست به شورش زدند. این درحالی بود که بایزید دوم در داخل با مشکلاتی روبرو بود.[xxv]


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاه‌اسماعیل، پس از گسترش دامنه تحریکات خود علیه عثمانی، چون جنگ با عثمانی را قریب‌الوقوع می‌دانست، سفرایی به دربار سلطان مصر و پادشاه گرجستان فرستاد و از آنان خواست با سپاهی مشترک به ترکان حمله کنند. از اقبال بد شاه‌اسماعیل، در این زمان، سلطان‌سلیم، یکی از سلاطین قدرتمند عثمانی، به جای بایزید به حکومت رسید. شاه‌اسماعیل ضمن ارسال هدایایی برای او اتمام حجت جنگ را کرد، ضمنا سفیری را نیز به دربار ونیز فرستاد تا خواستار این شود که دولت ونیز، همزمان با حمله زمینی صفویان به خاک عثمانی، از طریق دریا به عثمانیان حمله کند.

سلطان‌سلیم با صدور فرمان بسیج عمومی و انعقاد پیمانهای صلح با دولتهای اروپایی و اخذ فتوا از شیخ‌الاسلام استانبول برای قتل‌عام شیعیان آسیای صغیر و اعزام هیاتهایی به ترکستان برای آماده‌سازی ازبکان و حمله همزمان به ایران، زمینه را برای جنگ علیه شاه‌اسماعیل کاملا فراهم کرد.[xxvi][26]

البته شاه‌اسماعیل هم شورشهایی در خاک عثمانی ترتیب داد و ضمنا سفرایی به دربارهای مجارستان و لهستان فرستاد تا همزمان به خاک عثمانی حمله کنند. اما هیچ‌کدام از تقاضاهای همکاری برآورده نشد. زمان برای شاه بسیار تنگ و محدود بود و سلطان‌سلیم هم با تمام قوا می‌خواست یکبار و برای همیشه جلوی تحریکات شاه‌ ایران را بگیرد. آنچه سلطان‌ عثمانی و پیروان مذهب تسنن را خشمگین کرد، صدور فرمان شاه‌اسماعیل دایر بر لعن سه خلیفه اول راشدین در ملاء‌عام بود که با روش خشونت‌آمیزی متاسفانه به‌صورت سنت در میان توده رواج یافت.

سرانجام سلطان‌سلیم در سال 920.ق با سپاهی عظیم عازم ایران شد. بین راه پیامهایی میان دو سلطان ردوبدل شد که حاکی از تهدید و توهین و رجزخوانی بود. بالاخره در دشت چالدران،[xxvii][27] نزدیکی شهر خوی، جنگی بین طرفین اتفاق افتاد و به شکست شاه صفوی منجر شد. سلطان سلیم پس از هشت روز اقامت در تبریز، چون آثار شورش در سپاهش آشکار شده بود، به استانبول مراجعت کرد.[xxviii]


روابط خارجی ایران عصر صفوی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا