خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن
گر چه دزدان خصم روز روشنند
آنچ می‌خواهد دل ایشان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه اومید را ویران مکن
این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرچ خواهی کن ولیکن آن مکن
مولوی


متن آهنگ های محمد معتمدی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
تکرار شو تکرار شو ای جان جان جان من
حرفی بزن شعری بخوان ای ابر بی باران من
تکرار شو تکرار شو ای جان جان جان من
حرفی بزن شعری بخوان ای ابر بی باران من
هم سوی خویشم میکشی هم از خودت میرانیم
چون باد در بند توام گیسوی سرگردان من
ابری و ماه کاملی عشقی و پنهان در دلی
همچون چراغی روشنی در غربت زندان من
در غربت زندان من
آینه آهم تویی هرکس که میخوام تویی
با یاد تو سر میشود شب های بی پایان من
جادوی چشمت میکشد هر سو که میخواهد مرا
من موجم و آن توام دریای چشمت آن من
تکرار شو تکرار شو ای جان جان جان من
حرفی بزن شعری بخوان ای ابر بی باران من
دلتنگ آواز توام دلبسته ناز توام
محتاج اعجاز توام ای درد و درمان من


متن آهنگ های محمد معتمدی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده می‌دارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا
لأن روحی قد طاب ان یکون فداک
عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
حافظ


متن آهنگ های محمد معتمدی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
کش کش کش مکشو کش کش کش مکشو گیر و دار اگر گذارد حبیب اگر گذارد
کج کج کج رویه کج کج کج رویه روزگار اگر گذارد حبیب اگر گذارد
بانگ مؤذن مرا کشد ب مسجد
بانگ مؤذن مرا کشد ب مسجد
ناله جان سوزتو اگر گذارد حبیب اگر گذارد جانم اگر گذارد
خواهم ک دهم دل پس از این به پند واعض
زان لعل لبو چشم خمار اگر گذارد
ای لاله ازارم خون شد دل زارم
گفتم نکنم شکوه دگر ز بی قراری
زان سلسله زلف نگار اگر گذارد
آن چشم خمار اگر گذارد
آن چشم خمار اگر گذارد
کش کش کش مکشو کش کش کش مکشو گیر و دار اگر گذارد حبیب اگر گذارد
کج کج کج رویه کج کج کج رویه روزگار اگر گذارد حبیب اگر گذارد
بانگ مؤذن مرا کشد ب مسجد
بانگ مؤذن مرا کشد ب مسجد
ناله جان سوزتو اگر گذارد حبیب اگر گذارد جانم اگر گذارد


متن آهنگ های محمد معتمدی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه مهربان تو پناه آخر من
با یادت جهان من آشوب است
در عشقت هوای مردن خوب است
خاموشی بهای عشق است
می دانم که برده ای از یادم بی تابم که داده ای بر بادم
تنهایی سزای عشق است
پنهان نکردم شوقم شورم عشقم را من از تو پیدا نبودی سرگشته بودم
در من شکسته بغضم روحم قلبم از رفتن تو با من نبودی آشفته بودم
پیدا نبودی سرگشته بودم
بی یادت از این جهان دلگیرم در عشقت چه بی ثمر می میرم
خاموشی سزای عشق است
می ترسم از این همه تنهایی می دانم که بی خبر می آیی
تنهایی بهای عشق است


منبع: Musixmatch


متن آهنگ های محمد معتمدی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا