خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاهنشاهی ساسانی در آخرین دهه‌‌های پایانی خود و پیش از حمله اعراب مسلمان به آن، به مرحله‌ای از رشد و بالندگی فرهنگی رسیده بود که بسیاری از نویسندگان و هنرمندان آن عصر در تیسفون پایتخت آن زندگی می‌کردند. خسرو انوشیروان از قدرتمندترین و در عین حال دانش دولت‌ترین شاهان واپسین ساسانی بود که دربار خود را به محل گردآمدن این گروه تبدیل کرده بود.
وی با برپایی دانشگاه جندی‌شاپور سعی داشت اصل علم‌آموزی در ایران را نهادینه کند و از این رهگذر تحولی در قلمرو ایران به وجود آورد. اما با پایان گرفتن دوران سلطنت او، رکودی بر جامعه ایران حاکم شد که به همراه دسیسه‌های سـ*ـیاسی و نظامی همراه می‌شد. عدم لیاقت شاهان بعدی و اقدامات خود سرانه آنها به همراه قدرت‌یابی مجدد موبدان که پس از سرکوب موفقیت‌آمیز مزدک و پیروانش بیش از پیش در امور سـ*ـیاسی و زندگی شخصی مردم دخالت می‌کردند، جامعه ایران را به سمتی سوق داد که هیچ تعبیری بهتر از بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت، نمی‌توان از آن کرد. ‌
لشکرکشی بی‌حاصل خسرو دوم معروف به خسرو پرویز که با مالیات‌های سنگینی بر مردم همراه بود و ناکامی در این لشکرکشی- که ایران برای آخرین بار توانست مصر را تصرف کند- شرایط کشور را بغرنج‌تر کرد به گونه‌ای که هنگام هجوم اعراب مسلمان به مرز‌های ایران، نه سپاهیان ایران توان مقابله با آن را داشتند و نه مردم‌انگیزه چندانی جهت دفاع. هجوم سیل‌آسا و پی‌درپی اعراب که به نظر می‌رسد با علاقه‌مند برخی از بزرگان ایرانی و همراهی آنان رخ داده باشد. ‌
پرجمعیت‌ترین نقطه ایران- میان رودان- را خالی از سکنه کرد و بسیاری از آنها برای در امان ماندن از این حمله راه مناطق شرقی و خراسان را در پیش‌گرفتند. بسیاری از این فراریان را همان طیف نوپا و تازه شکل‌گرفته دانشمندان، هنرمندان و نویسندگان دربر می‌گرفتند که برای در امان ماندن از مرگ جان خود خانواده را برداشته و راه باختر را در پیش گرفتند. آنها برای آنکه امنیت بیشتری احساس کنند پا به فرارودان گذاشتند که جزو حوزه فرهنگی ایران محسوب شده و دولت شهر‌های آن خراج‌گذار ساسانیان بودند. ‌
اعراب پس از آنکه دورترین سرزمین‌های شرقی متعلق به ساسانیان را تصرف کردند، به دلیل جنگ‌های داخلی و اختلا‌فات درونی موفق نشدند پیشروی بیشتری کرده و پس از جنگ طراز که با سپاهیان چینی داشتند، کم‌کم در آن منطقه ماندگار شده و در زمان سلطه خلفای اموی سختگیری بر ایرانیان و تحقیر آنان را پیشه خود کردند. کوچ اجباری این خیل از ایرانیان ثروتمند و با فرهنگ به فرارودان که خود زمینه مستعدی برای جذب آنها داشت و در حوزه فرهنگی و اجتماعی پیشرفت‌های چشمگیری هم کرده بود باعث گردید تا تنها پس از گذشت دو قرن در این منطقه فرهنگ و تمدنی شکوفا شود که از آن به عنوان فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلا‌می یاد می‌کنند. اعراب که تنها قرآن و اسلا‌م را با خود آورده بودند به دلیل نارسایی‌های فرهنگی به سرعت جذب فرهنگ ایرانی شده و ایرانیان نیز از آنها اسلا‌م و قرآن را که پیام برابری و برادری می‌داد قبول کردند تا بر اساس آن شیوه‌ای جدید دراندازند. ‌
با سرنگونی خلا‌فت اموی-که تبعیض نژادی و سرکوب را پیشه خود کرده بود- به دست سپاهیان ایرانی که فرماندهی آن را ابومسلم خراسانی بر عهده داشت، خلا‌فت عباسی بر سر کار آمد که تمام امور کشور‌داری و ملک‌داری آنها به دست ایرانیان بود. خاندان برمکیان در دوره‌ هارون برمصدر خدمات شایانی گشتند و به تشویق خاندان سهل که وزارت مامون فرزند هارون را بر عهده داشت، بیت الحکمه‌هایی در سراسر قلمرو آنان شکل گرفت و دانشمندان ایرانی به سرعت به گسترش علوم مختلف با استفاده از منابع فراهم شده پرداختند. ‌


فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر سامانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
در قرن سوم هجری هنگامی که طاهر ذوالیمینین فرمانده ایرانی سپاه مامون در خراسان اعلا‌م استقلا‌ل کرد، مرحله جدیدی در تاریخ ایران گشوده شد که از آن پس خانواده‌های ایرانی در شرق قلمرو عباسی حکومت‌هایی مستقل پی‌افکندند. در این میان بود که با قدرت گرفتن خاندان سامانی در فرارودان، دوره‌ای نوین در فرهنگ ایرانی- اسلا‌می شروع شد. امرای سامانی که نسب خود را به بهرام چوبین (برخی نویسندگان می گویند بهرام گور یا همان بهرام پنجم از شاهان ساسانی) از فرماندهان ارتش ساسانی می‌رساندند در اوایل دوم هجری اسلا‌م را پذیرفتند و از آن پس به دلیل کاردانی و لیاقتی که از خود ابراز کرده بودند به سرعت پله‌های ترقی را طی کردند. سامانیان در قرن سوم هجری با فرمانروایی بر شهر‌های مهم فرارودان مانند سمرقند و بخارا و بلخ زیربنای حکومت آینده خود را طراحی می‌کردند تحت حاکمیت امرای طاهری بودند. ‌

امیراسماعیل بن احمد سامانی که توانست به صورت واقعی و نهایی سلسله سامانی را پی‌ریزی ‌کند، پس از سرنگونی طاهریان به وسیله عمرولیث صفاری، که از خلیفه عباسی حکومت خراسان را گرفته بود- به ناچار با وی روبه‌رو شد. در دو نبردی که میان طرفین رخ داد، عمرولیث صفاری به صورت شگفت‌انگیزی تنها توسط سپاهیان امیراسماعیل دستگیر شد و به این ترتیب خراسان به قلمرو وی ملحق شد. پیش از آن نیز امیر اسماعیل در درگیری خانوادگی با برادرش نصر با وجود آنکه پیروز شده بود به دلیل احترام به برادر، وی را به حکومت بازگردانده بود، اما تقدیر چنین بود که امیراسماعیل زمام امور را به دست گیرد. امیران سامانی به دلیل آنکه در مرز‌های شمال شرقی ایران وظیفه حراست و حفاظت از مرز‌ها در برابر هجوم ترکان را بر عهده داشتند همواره از آمادگی رزمی لا‌زم نیز برخوردار بودند. امیراسماعیل سامانی در چندین جنگ مختلف که با سپاهیان مهاجم ترک‌نژاد داشت موفق شده بود آنها را شکست داده و اسیران بسیاری به دست آورد که به عنوان غلا‌م به دربار خلیفه عباسی در بغداد گسیل می‌شدند. ‌

امرای سامانی- چه پیش و چه پس از قدرت‌گیری- با پیش‌گرفتن شیوه‌ای متفاوت در سلوک خود با اهل علم و دانش و همچنین آیین حکومت‌داری که برگرفته از ساسانیان بود- راه را برای شکوفه‌نهایی علم و تمدن ایرانی- اسلا‌می فراهم کردند. آنها که امرایی دیندار بودند، در کنار گسترش اسلا‌م به هویت ایرانی خود نیز افتخار می‌کردند و در راه گسترش پایه‌های تمدنی آنها هیچ دریغ نمی‌کردند. ‌

کتاب فرهنگ و تمدن اسلا‌می در قلمرو سامانیان نوشته دکتر محمدرضا ناجی بر آن است تا با استفاده از منابع و مستندات موجود، به معرفی سامانیان و قالب فرهنگی و تمدنی اسلا‌م در قلمرو آنها کند. نوشته حاضر با مقابله آرا و نظر‌یات قدیم و جدید این مهم را به انجام می‌رساند. نوشتار حاضر در اصل پایان‌نامه دکترای نویسنده بوده و توسط انتشارات امیرکبیر در سال ۱۳۸۶ چاپ و در اختیار علا‌قه‌مندان قرار گرفته است. کتاب در ۹ فصل تنظیم شده و هر فصل خود دربرگیرنده موضوعات مختلف دیگری است.

فصل‌های اول و دوم تاریخ سـ*ـیاسی سامانیان، حکومت‌های محلی و نحوه ارتباط آنها با دولت سامانیان به تفصیل مورد مطالعه قرار گرفته است. نویسنده با استفاده از منابع موجود به خاستگاه سامانیان، اسلا‌م آوردن آنان و چگونگی وارد شدن به فرآیند قدرت پرداخته و با تضارب آرا سعی کرده به نتیجه مشخصی از خواستگاه آنان برسد. در ادامه پس از آنکه به ساختار امارت سامانیان در دو قسمت دین و دولت و روابط با خلا‌فت پرداخته به سراغ موسس این سلسله یعنی امیر اسماعیل بن احمدبن اسد رفته و در ادامه به حیات سـ*ـیاسی جانشینان وی شامل احمدبن اسماعیل، نصربن احمدبن اسماعیل، نوح بن نصربن احمد، عبدالملک‌بن نوح، منصوربن نوح، نوح‌بن منصور، منصوربن نوح،‌عبدالملک ‌‌بن نوح و بالا‌خره واپسین امیر این سلسله یعنی اسماعیل مختصر پرداخته است. ‌


فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر سامانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
جغرافیایی سـ*ـیاسی قلمرو سامانیان که فصل دوم بدان اختصاص دارد با توصیفی از بخارا، پایتخت آنها آغاز می‌شود و در ادامه، خود به وضعیت خراسان بزرگ و حکومت‌های محلی و شهر‌های امیرنشین تابع امیر سامانی می‌پردازد. ‌

شاید مهم‌ترین وجه امارت سامانیان دیوانسالا‌ری پیشرفته و کاملا‌ ایرانی آن باشد که در مجموع ۱۲ دیوان بود و در راس هر کدام از آنها یکی از عالمان و دبیران برجسته‌ایرانی حضور داشته است وزیران معروفی چون بلعمی وجیهانی که خود از خانواده‌های دبیر ایرانی بودند، موفق شدند این دیوانسالا‌ری محکم و مقتدر را به وجود آورند. دیوان‌هایی چون وزارت، خراج، اشراف، رسایل، شرطه، برید، قضا، حسبه، اوقاف، سپاه، مملکه خاصه و آب.

در ابتدای این فصل نیز نویسنده توصیفی از دربار سامانی کرده که در راس آن حاجب بزرگ قرار داشت.

وظیفه این دیوان رسیدگی به امور دربار یا همان درگاه بود و این حاجبان در دوره پایانی حکومت سامانی برای آنها دردسرساز شدند، چرا که غلا‌مان ترک که کم‌کم از آنها در ارتش سامانی بهره می‌گرفتند بر این دیوان غالب آمده و محلی برای توطئه و دسیسه علیه دستگاه وزارت یا همان دیوان شد. ‌

همان گونه که در مقدمه این نوشته نیز ذکر شد سامانیان وارث تمدن ایرانی بودند، دهقانان که ستون فقرات جامعه ایران پیش از اسلا‌م را تشکیل می‌دادند در این دوره نیز به عنوان اصلی‌ترین و مهم‌ترین پشتیبان دربار سامانی ظاهر شده و در ساختار آن به‌خصوص در دوره امرای قدرتمندی چون اسماعیل، احمد و نوح حضور داشتند.

خاستگاه اجتماعی دهقانان و مسائل مرتبط با آن باعث شده بود تا در تمام طول دوران حکومت سامانی جامعه ایرانی بتواند حیات قدرتمندی داشته باشد، امری که نویسنده در فصل‌های چهارم و پنجم که به وضع اجتماعی و زندگی اقتصادی اختصاص دارد، بدان پرداخته است. ‌

در حوزه اقتصادی، سامانیان به دلیل تجارت گسترده‌ای که داشتند، موفق شده بودند از وضعیت مالی بسیار مناسبی بهره‌بگیرند، کاروان تجاری سامانیان در تمام فرارودان تا اروپای شرقی و چین، فلا‌ت مرکزی ایران، سواحل خلیج فارس و دریای عمان و شبه قاره هند در حرکت بودند.

این کاروان‌ها علا‌وه بر حمل کالا‌های تولیدی قلمرو سامانی، بسیاری از اقلا‌م تجاری را با خود به شهر بخارا آورده و از آنجا به دیگر مناطق ترانزیت می‌کردند.

در فصل ششم که اختصاص به هنر و معماری دارد، می‌توان هنر تلفیقی جدیدی یافت که برگرفته از شیوه معماری ساسانی، سنت‌های موجود در فرارودان قدیم و همچنین طرح‌های جدید مهندسان مسلمان بود. بخارا پایتخت‌امرای سامانی در این دوره به اوج شکوه و رونق خود رسید و جلوه‌های متعددی از هنر معماری را در آن می‌توان دید. این هنر‌ها غالبا در قبور امرای سامانی، زیارتگاه‌ها و مساجد قابل مشاهده بودند. نویسنده در همین فصل به هنر‌های دستی و صنایع مانند سفالگری، فلزکاری، شیشه‌گری، نساجی، تندیس‌گری، کاغذسازی و خوشنویسی نیز پرداخته است. ‌

امیران سامانی به‌خصوص امیراسماعیل‌سامانی فردی بسیار متدین و پایبند به اصول اسلا‌می بود. جانشینان وی نیز چنین رویکردی داشتند، اما این امر باعث آن نشد تا در دوره امارت آنها سختگیری مذهبی رواج داشته باشد. آنها با تساهل و تسامح مذهبی در قلمرو خود بسیاری از پیروان ادیان و فرق را پذیرا بودند و جهت پیشرفت علم، هنر و تجارت سعی می‌کردند این شیوه را همیشه تداوم دهند. ‌

بوداییان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و پیروان مانی و همچنین گروه‌هایی چون مرقونیه، دیصانیه، به آفریدیان، خرم‌دنیان و سپیدجامگان از ادیان و فرق غیراسلا‌می زندگی مسالمت‌آمیزی داشتند. مسلمانان نیز که خود به شعبات متعددی مانند شیعه، اثنی عشری، اسماعیلیه، کرامیه، خوارج، جهمیه و کیالله تقسیم می‌شدند و تعداد آنها در شهر‌های مختلف تفاوت داشت نیز حضور داشتند. فصل هفتم کتاب نیز اختصاص به این ادیان و فرق؛ وضعیت زندگی و حیات اجتماعی و دینی آنها دارد. ‌


فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر سامانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
در فصل هشتم کتاب به آموزش و پرورش و نهاد‌های آموزشی پرداخته است. در قلمرو سامانی امر آموزش و علم اندونزی طالبان بسیاری داشت. تعداد بسیاری از دانشمندان آن عصر مانند ابن سینا، فارابی، ابوریحان بیرونی و ... در قلمرو سامانیان می‌زیستند و یا دوران جوانی خود را در کتابخانه‌های غنی سمرقند و بخارا و سایر شهر‌های قلمرو سامانیان سپری کرده بودند. وجود مدارس و حوزه‌های علمیه مختلف و همچنین مساجدی که در آن علوم گوناگون تدریس می‌شد به همراه وفور معلمان باعث افزایش سطح آگاهی‌های عمومی در آن دوره شد. مقدسی در مورد کرامت و جایگاه شاعران و نویسندگان نزد امرای سامانی می‌گوید: از رسوم آنان اینکه دانشمندان را وادار به زمین‌بـ*ـو*سی نمی‌کنند. امرای سامانی بر جنازه دانشمندان و فقیهان خود نماز می‌خواندند و از همین باب است که بدون اغراق پایه بسیاری از علوم در قلمرو جامعه اسلا‌می از قلمرو سامانیان بیرون آمده است. ‌

فصل نهم کتاب که کاملا‌ به فصل قبل مربوط است، عنوان علوم رایج در قلمرو سامانیان را برخود دارد. نویسنده این علوم را در موارد چندی دسته‌بندی کرده است مانند علوم شرعی، اخلا‌ق، عرفان و تصوف، علوم عقلی، تاریخ و ادبیات، هنگام پرداختن به هر یک از این علوم به زیرشاخه‌های آن و همچنین نام‌آوران آن نیز اشاره دارد. ‌

کتاب فرهنگ و تمدن اسلا‌می در قلمرو سامانیان در پایان خود علا‌وه بر نتیجه‌گیری شامل و یک پیوست و همچنین فهرست بلندی از منابع و ماخذ است. ‌

● نگاه آخر

آنچه در مورد کتاب حاضر آمد، تنها توضیحی توصیفی از این کتاب بود، چرا که معرفی تمام مطالب ونکات آن خود مستلزم فرصتی بیش از این است. اما به عنوان آخرین نگاه نه به عنوان نقد، بلکه به عنوان یادآوری در مورد عنوان کتاب باید نکته‌ای را گفت؛ نویسنده محترم کتاب خود را با عنوان فرهنگ و تمدن اسلا‌می در قلمرو سامانیان عنوان کرده است، اما هر مطلب از این کتاب با نگاه و رویکرد اسلا‌می به هیچ عنوان قابل سنجش نیست، همانگونه که در ابتدای این مبحث اشاره شد، اسلا‌م هنگامی که از شبه جزیره عربستان بیرون آمد، تنها قرآن را به عنوان نماد خود به همراه داشت که اعراب قبایلی با عنوان مسلمان آن را وارد ایران کرده بودند بسیاری از آنها نه سواد خواندن داشتند و نه مسلمانان معتقدی بودند- به ماجرای خالدبن ولید فرمانده لشکر اعراب که به صورت متواتر آمده نگاه کنید- بلکه این ایرانیان بودند که با استفاده از دانش و فرهنگ عمیق خود به سرعت به مبانی و مبادی این کتاب الهی و اسلا‌م پی برده و به سرعت و در جهت اعتلا‌ی آن کوشیدند. بنابراین ایرانیان با اسلا‌م بعد معنوی خود را تقویت کردند و هیچگاه هم از هویت اصیل خود جدا نشدند- نهضت شعوبی‌گری و زنده شدن حماسه‌های ایرانی در این دوره دلیلی است بر این مدعا- چنانکه زبان دری که بازمانده از دوران پیش از اسلا‌م بوده در دوره حکومت سامانیان تولدی دوباره یافت و رودکی سمرقندی که از وی به عنوان پدر شعر فارسی یاد می‌کنند، در این دوره می‌زیست و امرای سامانی مانند نوح‌بن‌احمد وی را بزرگ می‌داشتند. ‌

با این توصیف باید گفت آنچه در کتاب حاضر آمده است، تنها فرهنگ و تمدن اسلا‌می نیست، چرا که اگر عنصر ایرانیت که در تمام بخش‌های کتاب به چشم می‌خورد را از آن بگیریم، دیگر از آن چیزی باقی نخواهد ماند. بنابراین باید گفت عنوان کتاب بهتر بود به جای فرهنگ و تمدن اسلا‌می، عنوان فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلا‌می در قلمرو سامانیان می‌بود تا بدین ترتیب حق کلا‌م بیشتر ادا می‌شد
#ویستا


فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر سامانی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا