خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
ز خشکسار لبانم جوانه می روید

گل هزار پَرِ عاشقانه می روید

زبان حال مرا گر ز نی سوال کنی

ز بند بند نیستان زبانه می روید

ز زخمه زخمه ی رگ های زخمی غزلم

به جای ناله ی سوزان، ترانه می روید

حریم سـ*ـینه ی خود را به کاخ نفروشم

که نور عشق، از این آستانه می روید

نگاه شرقی من شعله های خورشید است

پرنده وار از این آشیانه می روید

ز جام خالی سـ*ـاقی سراغ نوش مگیر

که از لبالب خشکش بهانه می روید

حماسه ی عطشم را ز نخل تشنه بپرس

نه از علف که لـ*ـب رودخانه می روید

منوش ساغر ضحاکیان و گرنه تو را

هزار پیچک سمّی ز شانه می روید


((بهمن رافعی بروجنی))


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
ز نوش جاریت ای عشق ! آن چنان مستم

که سوی سـ*ـاقی و ساغر ،نمی رود دستم

تمام آن چه در آیینه ی زمان جاری ست

نمایشی ست ز افسانه ای که من هستم

کدام توطئه فوّاره کرده هستی من

که هم دچار فرودست و هم فرادستم

ستیزهای عناصر چه می کند با من

که موج جنگ و گریزِ گسست و پیوستم؟

رهای کوه و در و دشت بودم و اکنون

دچار زخم خیابان و اخم بن بستم

سرم چو کوه در افلاک و پای من در خاک

از آن بلند سرانم که پای در پستم

به خویش وا بگذاریدم ای زمان و مکان

رها ز هر چه نبایست و هر چه بایستم


((بهمن رافعی))


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
در چیست بودن تو، زبان را جواب نیست

حتی جواب هم بدهد، مستجاب نیست

تصویر بی نهایت تو، کثرتی رهاست

در حد آب و آینه و بوم و قاب نیست

ما را هنوز، با همه این دید تابناک

یارایی مقابله با آفتاب نیست

ما کودکیم و ذایقه ی خردسال ما

شایان دیرسالگی این نوشیدنی نیست

ای بازتاب آینه ها، از نگاه تو

در جان ما متاب کزین بیش، تاب نیست

با نغمه های جاری بیداریت هنوز

بیدار مانده ایم و تمنای خواب نیست


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
از آتش دل مجنون، تب جنون مانده

به یاد قامت فرهاد، بیستون مانده

ز بزم خسرو و شیرین و خسروانی ها

غبار خاطره بر طاق تیسفون مانده

پریده اند، پری پیکران جامه پرند

نگار ترمه و نقش گلابتون مانده

ز گاه پارس، که روزی ستون گیتی بود

شکسته بسته ای از چند سر ستون مانده

به جام جام شقایق، نگاه کن؛ کز عشق

چه داغ تیره ای از لکه های خون مانده

چه رفته است که از آن همه جمال درون

لعاب و رنگ فریبنده ی برون مانده

شب است و پر زده خورشید و ماه کوچیده

ستاره سوخته و سقف نیلگون مانده


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
هزار جاده ی پیچاپیچ، پر از مسافر سر در گم

پر از غریبه، پر از کولی، پر از مهاجر سردرگم

نه جاده ها که خیابان ها، خطوط گیج و گره خورده

هزار کوچه ی تو در تو، هزار عابر سر در گم

به چرخ چرخ زمین چرخان، به پیچ پیچ زمان پیچان

هزار سایه ی سرگردان، در این دوایر سر در گم

فضا گرفته و خواب آور، کلاف دود فرا گستر

زمان، نفس نفس تکرار، زمین معابر سر در گم

در این تراکم ویرانی، در این غریب پریشانی

کدام واژه کند تقریر، زبان شاعر سر در گم

شب است و آینه ها در خواب، زمانه در کفن مهتاب

نگاه پنجره های مات، بر این مناظر سر در گم


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرچین،پرچین،چمن چمن، در زنجیر

نیلوفر و ناز و نسترن، در زنجیر

پیچک پیچک،دویده تا شانه ی باغ

گیسوی چنار و نارون در زنجیر

پیچیده روان آب را گیسوی رود

خَم خَم،چین چین،شکن شکن،در زنجیر

این پرده ونرده ای که بر پنجره است

گوئی گوید،که زیستن در زنجیر

تنها نه روان ز تَنگ تن در فریاد

تن نیز درون پیرهن در زنجیر

هم،تن ها در اسارت گور و کفن

هم،گورکن و گور و کفن در زنجیر

ای دوست سخن از من و ما افسانه است

دیری است که رفته ما و من در زنجیر

روزی گفتی، گیسوی زن دام بلاست

امروز ببین گیسوی زن در زنجیر

داغ دل لاله را به هر خار مگوی


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر که آینه، یارای ژرف دیدن داشت

نگاه شیشه ای اش نیروی پریدن داشت

نه چشم آینه تنها که گوش پنجره هم

گشوده می شد و انگیزه ی شنیدن داشت

اگر رسالت تو خوب برگزیدن بود

زمانه نیز تو را شوق برگزیدن داشت

هزار چشمه ز دامان کوه سـ*ـینه ی تو

چو آفتاب، توانایی دمیدن داشت

اگر نداشت زبان، ارتباط با ملکوت

غزل چگونه چنین شور پرکشیدن داشت

کجا به جوشش ابداع می رسید قلم؟

چگونه این همه یارای آفریدن داشت؟


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا