خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دست عزيزان چه بگويم گله‌ای نيست

گر هم گله‌ای هست ، دگر حوصله‌ای نيست

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم

هر لحظه جز اين دست مرا مشغله‌ای نيست

ديریست که از خانه خرابان جهانم

بر سقف فرو ريخـته‌ام چلچله‌ای نيست

در حسرت ديدار تو آواره ترينم

هرچند که تا خانه‌ی تو فاصله‌ای نيست

بگذشته‌ام از خود ولی از تو گذشتن

مرزی‌ست که مشکل‌تر از آن مرحله‌ای نيست

سرگشته ترين کشتی دريای زمانم

می‌کوچم و در رهگذرم اسکله‌ای نيست

من سلسله جنبان دل عاشق خويشم

بر زندگی‌ام سايه ای از سلسله‌ای نيست

يخ بسته زمستان زمان در دل بهمن

رفتند عزيزان و مرا قافله‌ای نيست


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می‌ترسد

و حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می‌ترسد

کدامین وحشتِ وحشی گرفته روح دریا را

که توفان از خروش و موج از گرداب می‌ترسد

گرفته وسعت شب را غباری آن‌چنان مبهم

که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می‌ترسد

شب است و خیمه شب بازان و رقص وحشی اشباح

مژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب می‌ترسد

فغان زین شهر کج باور که حتی نکته آموزش

ز افسون و طلسم و رمل و اسطرلاب می‌ترسد

طنین کارسازی هم ز سازی بر نمی‌خیزد

که چنگ از پرده ها و سیم از مضراب می‌ترسد

سخن دیگر کن ای بهمن ! کجا باور توان کردن

که غوک از جلبک و خرچنگ از مرداب می‌ترسد ؟


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
ذهني كه مرز پر زدنش مو نمي زند

پر در رهاي آبي بي سو نميزند

ابري مباد نادره الماس چشم يار

مرده ست آن ستاره كه سوسو نمي زند

آن تشنه ام كه در طلب چشمه هاي بكر

ميميرد و به آب نما رو نمي زند

نازم به دست عشق كه پيش حريف مرگ

ار خال خالي است ولي تو نمي زند

معشوق من فرشته ي شهر ستاره هاست

هرگز گل سياه به گيسو نميزند

او را خدا ز روح فلق آفريده است

با او هزار آينه پهلو نمي زند

قايق نشين شط زلال دقايق است

در آب هاي ضايعه پارو نمي زند

اي سرخوش شهد نوش نگهدار زهر نيش

باور مكن كه خرس به كندو نمي زند

گيرم تمام وسعت هستي حريم سبز

آيا پلنگ ، چنگ به آهو نمي زند؟


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب شكستن بال است يا حصار قفس

كه موج همهمه افتاده در ديار قفس

در اين شكفتن ممنوع گل كدام نسيم

عبور مي كند از سيم خاردار قفس

براي مرغ گرفتار فصل مطرح نيست

هميشه بوي خزان ميدهد بهار قفس

مرا صداي قناري سرود شادي نيست

صداي زنده به گوري ست از مزار قفس

كه گفته است قناري قفس نشين باشد؟

كلاغ بگذرد آزاد از كنار قفس

بخوان ترانه ي پرواز اي قناري عشق

مگر طنين صدا بشكند جدار قفس

تو از سلاله ي رود و نسيم و آوازي

نه از نژاد حصار و نه از تبار قفس

شب شمردن نبض حصار داران را

بخوان نفس به نفس اي نفس شمار قفس

به همسرايي بهمن در اين هميشه حصار

سروده حادثه سر كن به روزگار قفس


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
فراز شاخه نشسته است تا ببينَندَش

هزار دست بَر آنند تا بچينَندَش

زمان به عصمت اين گُل چگونه شك نكند؟

كه خارهاي فرومايه هم نشينندش

چه سوگوار بهاري،‌كه كاكتوس و گَوَن

نديمِ محرمِ بانوي فَرّو دينندش

به باغبانِ زمان ديگر اعتمادي نيست

هزار پيچك سمّي در آستينَندَش

نفير نفرت و نفرين به طوطياني باد

كه نايِ كوكي اَحسَنْت و آفرينَندَش

سزاست مرگِ بهاري كه بوته بوتة خار

نمادِ سوسن و نسرين و ياسمينَندَش

به شاخه گرچه نَزيبد گُلي كه مسموم است

ولي هنوز نشسته است، تا ببينَندَش


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
کدامین چشمه سمی شد ، که آب از آب می‌ترسد

و حتی ذهن ماهیگیر ، از قلاب می‌ترسد ؟

کدامین وحشتِ وحشی ، گرفته روح دریا را

که توفان از خروش و موج از گرداب می‌ترسد

گرفته وسعت شب را غباری آن‌چنان مـُبـهم

که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می‌ترسد

شب است و خیمه شب بازان و رقص ِ وحشی ِ اشباح

مـُژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب می‌ترسد

فغان زین شهر ِ کج باور ، که حتا نکته آموزَش

ز افسون و طلسم و رَمل و اسطرلاب می‌ترسد

طنین کارسازی هم ، ز سازی بر نمی‌خیزد

که چنگ از پرده ها و سیم از مضراب می‌ترسد

سخن دیگر کـُن ای بهمن ! کجا باور توان کردن

که غوک از جلبک و خرچنگ از مرداب می‌ترسد ؟


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر این ماهیان رنگی نبودند

در این تنگ به این تنگی نبودند

اگر همسایه ها بی سایه بودند

حصار خانه ها سنگی نبودند


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دست عزيزان چه بگويم گله‌ای نيست

گر هم گله‌ای هست، دگر حوصله‌ای نيست

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم

هر لحظه جز اين دست مرا مشغله‌ای نيست

ديری‌ست که از خانه خرابان جـهـانم

بر سـقـف فرو ريخـته‌ام چـلچله‌ای نيست

در حسرت ديدار تو ، آواره ترينم

هرچند که تا خانه‌ی تو فاصله‌ای نيست

بگذشته‌ام از خود ولی از تو گذشتن

مرزی‌ست که مشکل‌تر از آن مرحله‌ای نيست

سرگشته ترين کشتی دريای زمانم

می‌کوچم و در رهگذرم اسکله‌ای نيست

من سلسله جنبان دل عاشق خويشم

بر زندگی‌ام سايه ای از سلسله‌ای نيست

يخ بسته زمستان زمان در دل بهمن

رفـتـنـد عزيزان و مرا قافـله‌ای نيست


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاعر نفس بکش که قلم زندگی کند

یک دَم درنگ مکن که دَم زندگی کند

وقتی تمام عقربه ها نیش می زنند

مگذار در سرود تو سَم زندگی کند

مگذار جویبار سرودت چو آبگیــــــر

بی های و هوی و بی چم وخم زندگی کند

شادی که از سلاله ی نور است و آب و رنگ

حیف است زیر سایه ی غم زندگی کند

ای سنگ ها که زیر و بم آب بسته اید

فرصت دهید آینه هم زندگـــــــی کند

هر چند خطُ فاصله در بین واژه ها

پیوسته مانع است قلم زندگی کند

امَا هنوز پنجره ای هست و کوچه ای

تا زندگی قدم به قدم زندگی کند


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,861
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
قسم به عشق که از عشق دیدنی تر نیست

کلامی از سخن او شنیدنی تر نیست

در آفرینش اگر ویژه تر نگاه کنیم

ز عشق، نادره ای آفریدنی تر نیست

بدون عشق، به دریا نمی رسد رودی

خطوط فاصله ها را رسیدنی تر نیست

رسانه ای ست رساتر ز تندباد و ز برق

پرنده ای ست که از او پریدنی تر نیست

ز دوردست فرا می رسد چو نفخه ی صور

هنوز از نفس او دمیدنی تر نیست

میان رابـ*ـطه ی مرگ و زندگی جاری ست

چو خط ممتد او نابریدنی تر نیست

ز دست چین هنر برگزیده ام او را

از این گزیده مرا برگزیدنی تر نیست

مرا هنوز ز چشم گدازه بار قلم

ز عشق واژه ی سرخی چکیدنی تر نیست


((بهمن رافعی بروجنی))


اشعار بهمن رافعی بروجنی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Mobina.85
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا