خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
با خودم فکر می کنم
اصلا چرا باید رباب ، با آب هم قافیه باشد
روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند
حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود
هدف های روشنی داشت
چشم عباس گلوی تو سـ*ـینه ی حسین
تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت
شش ماه علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم سوی خیمه می رود بر می گردد
می رود بر می گردد
می رود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تادیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند
رباب می رسد از راه
با نگاه
با یک جمله ی کوتاه
آقا خودتان که سالمید ان شاالله.

سیدحمیدرضا برقعی


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای می‌بـ*ـو*سی‌ام دیر بود

برای می‌بخشمت دیرتر



***



از لبی بر لـ*ـب دیگر

از کلماتی بر کلمات دیگری

تکانه‌های ذهن و خطوط خنده‌ام را امّا

پیدا نمی‌کنی



***



گمان کرده بودی میان ما را

قیدهای شرطی و گزاره های حال محض

تا ابد دوام می‌دهند!

نمی‌دانستی بوده‌ام و رفته‌ام

هر دو فعل وصفی‌اند

چنان‌که بوده‌ای و گشته‌ای...

و فعل، اتفاق ممکن است



رضا قنبری


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
راست می گفتند
همیشه زودتر از آن که بیندیشی اتفاق می افتد
من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم
زمانی که از دست می رفت
و پاهای خسته ام توان دویدن نداشت
چشم می گشودم همه رفته بودند
مثل "بامدادی" که گذشت
و دیر فهمیدم که دیگر شب است
" بامداد" رفت
رفت تا تنهایی ماه را حس کنی
شکیبایی درخت را
و استواری کوه را
من به همه چیز این دنیا دیر رسیدم
به حس لهجه "بامداد "و شور شکفتن عشق
در واژه واژه کلامش که چه زیبا می گفت

"من درد مشترکم "مرا فریاد کن.



فریدون مشیری


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
با نسیم تو
سنگ ، شاعر است
کوه، رودی استوار
رود
یک سرود
سرو ، مصرعی بلند
آسمان
یک سروده ی سپید
هر پرنده ، واژه ای ست

در میان این ترانه های رنگ رنگ
این چکامه های نوبر و قشنگ
من
مثل یک علامت ِ تعجبم !

*دکترشهاب گودرزی


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک

شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابری سپید


برگ های سبز بید
عطر نرگس رقص باد

نغمه ء شوق پرستو های شاد


خلوت گرم کبوتر های سرخوش....

نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار


خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها

خوش به حال غنچه های نیمه باز


خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از نوشیدنی
خوش به حال آفتاب



فریدون مشیری


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب است و خیس

آشفته

ز باران / باد

سر در گم

کجای کوچه آویز چراغی هست ؟

اگر سوسوی نوری از گذرگاهت

به جا مانده است

تا مانده است دور

از دست باران / باد

کجا دنبا ل جای پای تو

خیره

بروی خاک کوچه/

چشم دوزم

تا رسد این خیس و آشفته

به تو

از دست باران / باد

حیرانم

کجای کوچه آویز چراغی هست ؟



هاشم توکلی


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم


در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد


يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لـ*ـب آن جوي نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ريخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد : تو به من گفتي :

از اين عشق حذر كن!

لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

آب ، آئينه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!


با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پيش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

چون كبوتر لـ*ـب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

اشكي ازشاخه فرو ريخت

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

اشك در چشم تو لرزيد

ماه بر عشق تو خنديد،

يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم

نگسستم ، نرميدم

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!





ترجمه موزون ترکی


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
کاش می دیدم چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

آه وقتی که تو لبخند نگاهت را

می تابانی

بال مژگان بلندت را

می خوابانی

آه وقتی که تو چشمانت

آن جام لبالب از جان دارو را

سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم می گذرد

روح گلرنگ نوشیدنی

در تنم می گردد

دست ویران گر شوق

پر پرم می کند، ای غنچه رنگین پر پر....

من، در آن لحظه كه چشم تو به من می نگرد

برگ خشكيده ايمان را

در پنجه باد ،

رقص شيطانی خواهش را،

در آتش سبز !

نور پنهانی بخشش را، در چشمه مهر !

اهتزاز ابديت را می بينم !!

بيش از اين، سوی نگاهت، نتوانم نگريست !

اهتزاز ابديت را يارای تماشايم نيست !

كاش می گفتی چيست؟

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست



فریدون مشیری


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرده بود.!

گرچه آدم زنده بود !



از همان روزی که یوسف را برادرها

به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود.



بعد دنیا ، هی پراز آدم شد و این آسیاب

گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغا ، آدمیت بر نگشت !





(۲)

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است

سـ*ـینه دنیا ز خوبی ها تهی است

صحبت از آزادگی ، پاکی ، مروت ابلهی است

صحبت از موسی و عیسی و محمد (ع) نابجاست

قرن موسی چنبه ها ست

روزگار مرگ انسانیت است !



من که از پزمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام ،

زهرم در پیاله ، زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم ؟



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای.... جنگل را بیابان میکنند.

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند.!

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند!





(۳)

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

( فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست )

فرض کن : یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن : جنگل بیابان بود از روز نخست !

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور !





صحبت از مرگ محبت ، مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است !



فریدون مشیری


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرده بود.!

گرچه آدم زنده بود !



از همان روزی که یوسف را برادرها

به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود.



بعد دنیا ، هی پراز آدم شد و این آسیاب

گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغا ، آدمیت بر نگشت !





(۲)

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است

سـ*ـینه دنیا ز خوبی ها تهی است

صحبت از آزادگی ، پاکی ، مروت ابلهی است

صحبت از موسی و عیسی و محمد (ع) نابجاست

قرن موسی چنبه ها ست

روزگار مرگ انسانیت است !



من که از پزمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر

حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندرین ایام ،

زهرم در پیاله ، زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم ؟



صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای.... جنگل را بیابان میکنند.

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند.!

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند!





(۳)

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

( فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست )

فرض کن : یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن : جنگل بیابان بود از روز نخست !

در کویری سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور !





صحبت از مرگ محبت ، مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است !



فریدون مشیری


بهترین اشعار سپید

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا